نقش محوری هوش مصنوعی و پهپاد‌ها در مدیریت و ایجاد امنیت حج ۱۴۰۴ شرکت آبفای خراسان جنوبی آماده تأمین آب برای زائران اربعین ۱۴۰۴ باشد از خطابه غدیر تا جهاد تبیین | نقش الگویی غدیر برای ساخت جامعه‌ای متعهد و اخلاق‌محور سازمان حج ایران جایزه لبیتم عربستان را دریافت کرد ۳ هزار موکب ایرانی برای اربعین ۱۴۰۴ تدارک دیده شده است | نظارت ویژه بر تغذیه و اسکان زائران اطعام بیش از ۲۵۰۰ نفر از نیازمندان حاشیه شهر مشهد در عید غدیر ۱۴۰۴ مراسم تعویض پرچم آستان مقدس امام حسین (ع) برای اولین در اول ماه محرم به خارج از صحن حسینی انتقال می‌یابد بررسی ریشه‌ها و راه‌های درمان حسادت براساس احادیث و روایات مساجد، پای کار حمایت از هنرمندان صنایع‌دستی دهه ولایت با طنین غدیر در صد‌ها مسجد مشهد و خراسان | از حرکت کاروان غدیر تا آزادسازی بیش از ۵۵۰ زندانی جرائم غیرعمد پای سفره امام | میزبانی حرم امام‌رضا (ع) از ۱۳ هزار نفر از اقشار آسیب‌پذیر در دهه ولایت ۱۴۰۴ جزئیات برگزاری «مهمونی ۱۰ کیلومتری غدیر ۱۴۰۴» در تهران + محل برگزاری هفتمین نمایشگاه پوشاک ایرانی‌اسلامی برگزار می‌شود علت گم‌شدن حرز امام‌جواد(ع) | توصیه آیت‌الله بهجت برای یافتن آن بیش از ۲هزار بقعه متبرکه در کشور میزبان برگزاری ویژه برنامه‌های دهه ولایت ۱۴۰۴ هنوز هیچ اثر سینمایی در شأن شهید آیت‌الله بهشتی تولید نشده است رایزنی با فرودگاه نجف برای کاهش هزینه سفر عتبات عالیات حضور حجاج در منا امروز پایان می‌پذیرد (۱۸ خرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

به سلامتی انگشتی که ماشه می‌کشد روی باطل

  • کد خبر: ۲۹۶۲۴۳
  • ۰۲ آبان ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۸
به سلامتی انگشتی که ماشه می‌کشد روی باطل
به هوش که آمد، اولین کاری که کرد دست هایش را از دو طرف بدنش بالا آورد و زل زد به دست هایش و اشک ریخت، هی می‌گفت الحمدا... فکر کردم هنوز توی حال ریکاوری است.
حامد عسکری
نویسنده حامد عسکری

به هوش که آمد، اولین کاری که کرد دست هایش را از دو طرف بدنش بالا آورد و زل زد به دست هایش و اشک ریخت، هی می‌گفت الحمدا... فکر کردم هنوز توی حال ریکاوری است. گفتم سعد آرام باش. دست هایت را چرا نگاه می‌کنی؟ گفت نگران سبابه ام بودم. انگشت ماشه، اگر قطع می‌شد چه؟ اگر دیگر نمی‌توانستم صلاح دستم بگیرم چه؟

الحمدا... هنوز سلامت است. نمی‌دانستم کلیه به عربی چی می‌شود ولی می‌خواستم بگویم مشتی ترکش موشک اسرائیل بی پدر نصف کلیه و کبدت را برده دنبال انگشت سبابه ای؟ کلیه را توی کلمه‌های کله ام پیدا نکردم و بی خیال شدم. دوسه روزی که گذشت، بهتر شد.

دکتر اجازه داده بود توی حیاط بیمارستان بیاید و سیگاری بگیراند. سعد عاشق سیگار‌های ایران بود، همان طور که دست لاله کرد و سیگاری روشن کرد گفت: دلم مشهد می‌خواد! گفتم: بریم. قوز کمرش را صاف کرد: واقعا؟! گفتم: فقط پاس نداری با هواپیمای باری بیهوش آوردنت. هوایی نمیشه رفت، باید زمینی بریم.
گفت بریم. میام. گفتم: ولی خیلی راهه اذیت میشی. گفت چند ساعت مثلا؟ گفتم دوازده ساعت. گفت: یعنی توی ایران شما میشه دوازده ساعت بدون جاده تکراری رانندگی کرد؟

گفتم: مسیر بیست و چهارساعته هم داریم و گفت حتما با ماشین بریم. مرخص که شد از پزشکش اجازه اش را گرفتم و راهی شدیم. توی مسیر از سال‌های مبارزه اش می‌گفت. از ملاقات یک بار با سیدحسن، از بی شرفی اسرائیل و چیز‌های دیگر.
خواب بود که به مشهد رسیدیم. توی خیابان امام رضا (ع) بودیم که زدم روی شانه اش. بیدار شد، گنبد را دید و انگار همه رودخانه‌های جهان از چشم هایش راه افتاد. من نمی‌دانم چه گذشت بینشان با امام، ولی این را شنیدم که از امام بابت سلامت انگشت سبابه اش تشکر کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->