ارزنده‌ترین اعمال و اذکار در ماه شعبان+اینفوگرافی چالش‌ها و مشکلات گروه معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی رفع شود راه‌اندازی رشته‌های جدید در دانشگاه آزاد خراسان رضوی متناسب با نیاز بازار کار لزوم پیوست قرآنی فعالیت‌های فرهنگی دانشگاه‌های استان در سال ۱۴۰۴ چشم‌وهم‌چشمی، آفت زندگی پیامبر مهربانی‌ها از او می‌گوید | حضرت ولی‌عصر (عج) در آیینه احادیث حضرت محمد مصطفی (ص) اسامی فینالیست‌های مسابقات بین‌المللی قرآن کریم در مشهد اعلام شد برگزاری آیین اختتامیه چهل‌ویکمین مسابقات بین‌المللی قرآن کریم با حضور وزیر فرهنگ و رئیس مجلس، در مشهد ویدئو | سخنرانی صادق ملکی در مراسم هجدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت آیین پایانی نخستین دوره جایزه جهانی امام خمینی (ره) برگزار می‌شود آغاز ثبت نام دور جدید اعزام به عتبات با بسته‌های زیارتی ویژه بزرگ‌ترین رویداد هیئت و تشکل‌های دینی کشور برگزار می‌شود برگزاری آیین معنوی «روپوش سپید» ویژه زائران غیرایرانی در حرم مطهر رضوی برگزاری یادواره ۲۰۵ شهید گردان روح‌الله در مشهد | مستند «بر آسمان اروند» تا پایان سال ۱۴۰۳ اکران می‌شود امام رضا (ع) دعای مستجاب ماست خداحافظ ماه خوب خدا! ارزش شبیه‌سازی اخلاقی به پیامبر خدا (ص) شرح فضیلت‌های رسول خدا(ص) در کلام علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) | باشکوه و بزرگوار بود در دهه فجر ۱۴۰۳، بیش از ۴۳ هزار و ۴۵۹ برنامه در خراسان رضوی اجرا می‌شود + فیلم زائران اردوزبان عید مبعث را در حرم امام‌رضا(ع) جشن گرفتند
سرخط خبرها

به سلامتی انگشتی که ماشه می‌کشد روی باطل

  • کد خبر: ۲۹۶۲۴۳
  • ۰۲ آبان ۱۴۰۳ - ۲۱:۱۸
به سلامتی انگشتی که ماشه می‌کشد روی باطل
به هوش که آمد، اولین کاری که کرد دست هایش را از دو طرف بدنش بالا آورد و زل زد به دست هایش و اشک ریخت، هی می‌گفت الحمدا... فکر کردم هنوز توی حال ریکاوری است.

به هوش که آمد، اولین کاری که کرد دست هایش را از دو طرف بدنش بالا آورد و زل زد به دست هایش و اشک ریخت، هی می‌گفت الحمدا... فکر کردم هنوز توی حال ریکاوری است. گفتم سعد آرام باش. دست هایت را چرا نگاه می‌کنی؟ گفت نگران سبابه ام بودم. انگشت ماشه، اگر قطع می‌شد چه؟ اگر دیگر نمی‌توانستم صلاح دستم بگیرم چه؟

الحمدا... هنوز سلامت است. نمی‌دانستم کلیه به عربی چی می‌شود ولی می‌خواستم بگویم مشتی ترکش موشک اسرائیل بی پدر نصف کلیه و کبدت را برده دنبال انگشت سبابه ای؟ کلیه را توی کلمه‌های کله ام پیدا نکردم و بی خیال شدم. دوسه روزی که گذشت، بهتر شد.

دکتر اجازه داده بود توی حیاط بیمارستان بیاید و سیگاری بگیراند. سعد عاشق سیگار‌های ایران بود، همان طور که دست لاله کرد و سیگاری روشن کرد گفت: دلم مشهد می‌خواد! گفتم: بریم. قوز کمرش را صاف کرد: واقعا؟! گفتم: فقط پاس نداری با هواپیمای باری بیهوش آوردنت. هوایی نمیشه رفت، باید زمینی بریم.
گفت بریم. میام. گفتم: ولی خیلی راهه اذیت میشی. گفت چند ساعت مثلا؟ گفتم دوازده ساعت. گفت: یعنی توی ایران شما میشه دوازده ساعت بدون جاده تکراری رانندگی کرد؟

گفتم: مسیر بیست و چهارساعته هم داریم و گفت حتما با ماشین بریم. مرخص که شد از پزشکش اجازه اش را گرفتم و راهی شدیم. توی مسیر از سال‌های مبارزه اش می‌گفت. از ملاقات یک بار با سیدحسن، از بی شرفی اسرائیل و چیز‌های دیگر.
خواب بود که به مشهد رسیدیم. توی خیابان امام رضا (ع) بودیم که زدم روی شانه اش. بیدار شد، گنبد را دید و انگار همه رودخانه‌های جهان از چشم هایش راه افتاد. من نمی‌دانم چه گذشت بینشان با امام، ولی این را شنیدم که از امام بابت سلامت انگشت سبابه اش تشکر کرد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->