رفتار و سرنوشت انسانها تعیین میکند که در چه مسیری قرار میگیرند. بعضا این رفتار و مسیر تعیین شده فقط بر زندگی خود فرد تأثیر نمیگذارد بلکه میتواند سرنوشت زندگی افراد دیگری را هم تحتتأثیر قرار دهد.
زندگی والدین و رفتاری که برای زندگی خود در پیش میگیرند، تعیین کننده بخش عمدهای از مسیر زندگی فرزندان است. به همین واسطه است که فرزندان در سنهای مختلف در شرایطی زندگی میکنند که خیلی در تعیین این شرایط نقش ویژهای ندارند.
سرنوشت و رفتار والدین میتواند شرایط متفاوتی برای فرزندان رقم بزند، شاید این شرایط خوشبختی و شاید هم قرار گرفتن در یک مسیر سخت را سبب شود، البته که بسیار دیدهایم و شنیدهایم که انسانهایی از سختترین شرایط به رتبههای بالا رسیدهاند و خلاف آن هم اتفاق افتاده است. شرایط والدین و خانواده که در واقع یک شرایط تحمیلی است و فرزندان در انتخاب آن نقشی ندارند کودکانی را به سمت کار کردن میبرد، کودکانی که باید کار کنند تا به معیشت خانواده کمک کنند و البته از پس هزینههای خود هم برآیند.
دنیای کودکان کار، فضایی بسیار گسترده از چالشهایی است که وقتی به آن فکر میکنیم، میتواند گوشه به گوشه ذهن را درگیر کند. نخستین موضوع که به آن اشاره شد، چرایی کار کردن کودکانی در سن پایین است که مشخصا به آن اشارهای کوتاه هم شد، در موارد بسیاری این کودکان به مدد معیشت خانواده و البته تأمین هزینههای خود میروند. در این بین و با صحبتهایی که با تعدادی از کودکان کار شاغل در منطقه کردم، تعداد زیادی از این کودکان فرزند طلاق هستند و جدایی پدر و مادر از یکدیگر آنها را رهسپار خیابانها کرده است و پدران و مادرانی که خسته از یکدیگر تحمل کودکی را هم تاب نمیآورند. نکته دیگر نقش سازمانهای حمایتی در برداشتن سختی از دوش این کودکان است. بدون شک در کشور ما گروههای حمایتی بسیاری از کودکان کار حمایت میکنند. گروههای خیریه مردمی و دولتی در این مسیر همقدم هستند، اما یک نکته اساسی این است که هیچکدام از این نهادها نمیتوانند به کودک مستقیم پول بدهند و شاید هم توان تأمین هزینه را نداشته باشند، البته چنین روش حمایتی به هیچ وجه توصیه هم نمیشود. به نظر بهترین رفتاری که باید در قبال این عزیزان در پیش گرفت این است که تا سنی مشخص تحت حمایت سازمانهای دولتی باشند و پس از آن ماهیگیری را به آنها آموخت، ما شاهد این موضوع هستیم که این کودکان بعد از سنی مشخص به جاهای مختلف برای کار معرفی میشوند، در حالی که باید این نکته را در نظر گرفت که این افراد با شرایط خاص هستند و چه بهتر که فضاهای کاری ویژه برای آنها تعریف شود. نکته پایانی که در این موضوع باید اشاره کرد، سوءاستفاده از این کودکان آن هم در حوزه کارهای خلاف است. سال قبل به مناسبت روز جهانی مبارزه با کار کودکان، گزارشی از کودکان کار تهیه شد که حتی به برخی از آنها مواد مخدر داده میشود تا بفروشند و درآمد بهتری کسب کنند. این بخشی از سوءاستفاده از این کودکان است که در شهر و کشور انجام میشود، باید در چنین مواردی نهادهای امنیتی و قضایی با عزمی راسخ وارد میدان شوند تا جز مشکل مالی خطر تربیت در مسیر نادرست این کودکان را تهدید نکند، چه بسا درآمدزایی مناسب از این راه انگیزهای باشد که فرد برای همه عمر این مسیر را برگزیند.