تشکیل سازمان منطقه آزاد سرخس | گامی بزرگ به سوی توسعه اقتصادی و اشتغال‌زایی «صدیقه خدیوی» سرپرست اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران خراسان رضوی شد ادب دینی؛ لازمه رشد و حیات ارتباط‌های ما مدیرعامل مؤسسه آفرینش‌های هنری آستان قدس رضوی: زیارت باید امتداد اجتماعی داشته باشد سرعت‌گیر‌های راه راست را بشناس! | قرآن کریم بهترین منبع برای شناخت موانع تقواست رئیس پژوهشکده زیارت و گردشگری دانشگاه فردوسی مشهد: تحول در حکمرانی زیارت نیازمند تغییر نگرش و استفاده از ظرفیت‌های گسترده است خاکسپاری شهید بمباران بیروت در حرم رضوی (۱۶ آذر ۱۴۰۳) معرفی کتاب «حقیقت عظیم»، مجموعه بیانات رهبر انقلاب درباره زندگی و شخصیت حضرت فاطمه (س) ویدئو | همدلی مشهدی‌ها با مردم لبنان در موکب الرضا(ع) منطقه زینبیه دمشق آیت‌الله علم‌الهدی: ثمره قیام فاطمی، تحقق گفتمان انحراف‌ستیزی در امت اسلامی بود | مظلومیت ابزار قوی برای نشان‌دادن چهره ظالم در جامعه است تشییع پیکر شهدای گمنام در مشهد (۱۵ آذر ۱۴۰۳) + ویدئو گریان روضه‌ایم و عزادار فاطمه (س) | روایت شهرآرانیوز از اجتماع باشکوه فاطمیون ۱۴۰۳ در مشهدالرضا (ع) + فیلم مراسم تشییع پیکر شهدای گمنام در سراسر کشور (۱۵ آذر ۱۴۰۳) + فیلم ویدئو| مدیحه سرایی احمد واعظی در حرم مطهر رضوی در کنار پیکر شهدای گمنام مراسم وداع با پیکر شهدای گمنام، امشب در حرم مطهر رضوی برگزار می‌شود (۱۴ آذر ۱۴۰۳) مرور اندوه مرد تجلی آرمان‌های انبیا و ائمه (ع) در وجود فاطمه (س)
سرخط خبرها

روسری سنا، یادگار صحن غدیر بود

  • کد خبر: ۳۰۲۵۸۶
  • ۰۷ آذر ۱۴۰۳ - ۱۷:۱۱
روسری سنا، یادگار صحن غدیر بود
از ورودی شیرازی وارد حرم مطهر شدم. دخترم دوید سمت گل‌هایی که ابتدای ورودی را زینت داده‌اند ایستاد کنار دوتا خانم عرب. خوششان آمد و با بچه عکس گرفتند.

از ورودی شیرازی وارد حرم مطهر شدم. دخترم دوید سمت گل‌هایی که ابتدای ورودی را زینت داده‌اند ایستاد کنار دوتا خانم عرب. خوششان آمد و با بچه عکس گرفتند و به عربی پرسیدند: اسمش چیه؟ گفتم رقیه، رقیه زهرا. چشم‌های سنا برق زد، وقتی بیشتر حرف زدیم گفت اسمش سناست و اهل لبنان است. عربی را دست‌وپا شکسته می‌فهمم، اما آن‌قدر درخواستش عجیب بود که شک کردم و صفحه جست‌وجوی تلفن‌همراهم را آوردم و از مترجم کمک‌گرفتم و فهمیدم انگار درست متوجه شده بودم. گفت: من یک روسری لبنانی گران‌قیمت به تو هدیه می‌دهم و می‌خواهم تو هم یک یادگاری به من بدهی.

قبول کردم راستش چندوقت قبل دیده بودم خاله دوستم که اهل عراق است از همین روسری‌های لبنانی برایش هدیه آورده و خیلی خوشم آمده بود، وقتی سنا گفت روسری‌اش را به من هدیه می‌دهد شوکه شدم از این خواسته‌اش و مخالفت کردن رسم مهمان‌نوازی نبود.

حتی گفت خانه‌ات به حرم نزدیک است؟ و نگران بود اسباب زحمت نشود. باهم قرار گذاشتیم فردا ظهر بعد از نماز در همان مکان مقدس همدیگر را ببینیم و هدایا را ردوبدل کنیم. تلفن همراهش را داشتم ولی نتوانستم در شبکه‌های اجتماعی ارتباط برقرار کنم. تا صبح فکر کردم چه هدیه‌ای برایش ببرم که هم ارزش مالی داشته باشد و هم سوغاتی خوبی باشد.

فردا صبح از خواب بیدار شدم و رومیزی قلمکار را که از اصفهان برای خودم خریده بودم و هنوز داخل جعبه‌اش بود کادوپیچ کردم و داخل پاکت زیبایی گذاشتم و راهی حرم شدم. هرچه تماس گرفتم ارتباط برقرار نشد که نشد دیر شده بود و باید به خانه برمی‌گشتم. به یک‌باره تلفنم زنگ خورد و شماره سنا را دیدم. پشت تلفن درحالی که سعی می‌کرد فصیح صحبت کند گفت: عاطیفه! أنا فی مضیف الإمام الرضا صحن غدیر. دویدم سمت مهمانسرای صحن غدیر و همدیگر را سخت در آغوش کشیدیم زیر سایه امام هشتم.

احوال خوشی در وجودم شکل گرفته بود. گفت: عاطفه این روسری را دادم که وقتی می‌آیی حرم مرا یاد کنی. چند روز بعد که سید حسن‌نصرا... رحمت‌ا. علیه به شهادت رسیدند و اوضاع مردم لبنان بیشتر با جنگ آمیخته شد. به سنا فکر کردم. به دوستی‌مان که زیر سایه امام‌رضا (ع) شکل گرفت؛ و هربار مشرف می‌شوم محضر آقا بعد از دعا برای نابودی اسرائیل، دعا می‌کنم حال خودش و خانواده‌اش خوب باشد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->