امیرمنصوررحیمیان - هنر، اشکال متفاوتی دارد. بعضیهایش خیلی توی چشماند، کاربرد زیاد دارند، زیاد دیده میشوند و بعضیهایش زیاد اهل شلوغبازی و نمایش نیستند، یک گوشه نشسته و در حالیکه پا روی پا انداختهاند دارند چایشان را مینوشند! گرافیک هم یکی از این شکلهاست. شکلی از هنرهای بصری و تجسمی که خیلی توی چشم است و هر طرف که سر میچرخانید، میتوانید مصادیقش را ببینید. از تابلوهای تبلیغاتی کوچک و بزرگ در شهر گرفته تا جلد کتابها، صفحات مجلات، پوستر فیلمها، اعلانهای به دیوار چسبیده، بستهبندیهای کوچک و بزرگ محصولات مختلف و حتی چیزهای خیلی سادهتر و دم دستیتر مثل طرح روی لباسها هم حاصل فعالیت هنرمندان گرافیست است. هنری که بسته به نوع و موقعیتش در بین جامعه، غالب مواقع شوخ و شنگ، قبراق و بازیگوش و پارهای اوقات، غمگین و متفکر است. به نظر لازمه بودن و ماندن در بستر جامعه، همین جوان، قبراق و متفاوت بودن است. ولی متفاوت بودن سختترین قسمت کار یک هنرمند است. ایجاد تفاوت در چشم بیننده حرفهای، به همین راحتی هم نیست. برای این منظور هنرمند باید بداند دنبال چه میگردد و چه میخواهد و عمیقا به همان مطلبی که در موردش کار هنری تولید میکند، اشراف و اعتقاد داشته باشد.
اما همه این مقدمه برای این بود که عرض کنم، جمعه گذشته، اختتامیه کارگاه گرافیکی سه روزهای بود که به همت بنیاد بینالمللی فرهنگی هنری امام رضا (ع)، در مشهد برگزار شده بود. از چهارشنبه ۲۱ خرداد تا جمعه ۲۳ خرداد، آدمهای خبره و کاربلد این فن، مهمان این بنیاد و شهر امام رضا (ع) بودند و آمده بودند تا در نگاه آدمها تفاوت ایجاد کنند. تفاوتی با موضوع «همدلی و مردمداری در سیره رضوی» و قرار بر این شده است که محصول دست و پنجه و فکر گرافیستهای شرکت کننده در این کارگاه را در شبکههای مجازی و شهر به تماشا بگذارند. با اطلاع از این موضوع رفتم تا ببینم در این کارگاه چه میگذرد. محل برگزاری این مهمانی! کتابخانهای مدرن در خیابان آخوند خراسانی، نزدیک بقعه پیر پالاندوز یا همان گنبدسبز خودمان در محلهای اصیل و قدیمی نزدیک به حرم بود. اگر ساختمان را دیده باشید، کتابخانهای با معماری جالب و درست و درمان است. این را هم باید عرض کنم این ویروس کرونا، واقعا چیز منحوسی است. همهچیز را تحتالشعاع قرار داده است و رد پایش همهجا دیده میشود، حتی در کتابخانه! بههرحال بعد از ضدعفونی دستها و تحویل گرفتن ماسک و دستکش، از پلههای سمت چپ پایین رفتم. به محوطه عریض و طویلی رسیدم که گوشهاش یک میز که رویش سماور و لیوان چیده بودند و چند صندلی پراکنده در آن قرار داشت و تهش میرسید به سالن قدری کوچکتر که شبیه سالن اجتماعات بود. با دیدن آنهمه آدم که بعضا با ماسک و دستکش یکجا جمع شده بودند، در دلم یکطور شادیای شروع به ورجه وورجه کرد. آدمهایی که در دسته ۳ یا چهار نفری نشسته بودند دور یک میز و داشتند باهم صحبت میکردند و جلوی هر کدامشان هم یک رایانه باز بود. خوشحال بودم از اینکه اگر آدم بخواهد، هیچچیز نمیتواند از هدفش دورش کند و اینکه این هدف همین بغل گوش خودمان در مشهد دارد اتفاق میافتد. به هرحال، برای آدم کنجکاوی مثل من چند لحظه طول کشید تا بتوانم همه میزها را دور بزنم و سر از کار بقیه در بیاورم. خوبی گرافیک این است که کارگاهش شبیه هیچ کارگاه دیگری نیست. در اجتماع نقاشان یا خطاطان یا هنرمندان دیگر نمیشود اینهمه تنوع را دید. اینجا همه مشغول یک فعالیت متفاوت، با یک هدف مشترک بودند. بعضیها داشتند نقاشی میکشیدند. بعضی دیگر خط مینوشتند. برخی در حال کلاژ کردن چند تکه کاغذ بودند و بعضیها هم عکاسی میکردند و جالب اینکه همهشان آخرکار به رایانهشان وصل میشدند تا محصول نهایی را آماده کنند. ولی برایم یکچیز عجیب به نظر آمد. چیزی که تا آن روز کمتر دیده بودم و با آن کمتر برخورد داشتم. طلبههایی که ملبس و معمم پشت رایانه نشسته و درحال کار کردن بودند. آنهم نه کار معمولی، کار حرفهای گرافیک. من همهجور هنرمندی را از نزدیک دیدهام. طلبههای هنرمند هم کم ندیدهام، ولی اینکه با لباس پیامبر (ص) بیایند پای کار، ندیدهام. انگار اینجا هدف بزرگتر و جهادیتر است. انگار آمدهاند تا پیغامی را برای آدمهای دیگر رمزگشایی کنند و برایشان از چیزی حرف بزنند که کمتر شنیده شده است. آنقدر نگاه کردن را طولش دادم که زمان را گم کردم. یکی از اهالی آنجا، نگاه کنجکاوم را دید و خواست کمک کند. طلبهای جوان بلند شد و با خنده و ادب خواست تا کمکی کرده باشد. از او خواستم تا دبیر کارگاه و همایش را به من معرفی کند. به سمت آقایی اشاره کرد که خیلی سرش شلوغ بود و مدام تلفنش زنگ میخورد و از اینجا و آنجا صدایش میکردند.
«محمدرضا میری» دبیر این همایش و کارگاه رفتم. بین صحبتش با این و آن و زنگهای تلفنش خواستم با هم صحبتی کوتاه داشته باشیم.
از او درباره نحوه شکلگیری این کارگاه و هدف کلیاش میپرسم که پاسخ میدهد: «جشنواره بینالمللی امام رضا (ع) سالهاست که دارد برگزار میشود. امسال «بنیاد بینالمللی امام رضا (ع)» به «شبکه کشوری نهضت مردم دوستدار انقلاب» پیشنهاد داد تا در غالب برگزاری کارگاه گرافیک کشوری با موضوع «مردمداری در سیره رضوی» با نام همدلی، با آنها همکاری کند. قرار بر این شد تا نتایج این کارگاه را در شبکههای مجازی و اکرانهای شهری به اطلاع مردم برسانیم و مسائل روز و مشکلات و گرفتاریهای مردم را در سیره رضوی بررسی کنیم. ببینیم امام رضا (ع) برای امروز ما چه حرفی دارد. ما احادیث زیادی از حضرت داریم، در سیره ایشان و رفتارهای ایشان که همه آنها حاکی از مردمداری و عشق و دلسوزی به مردم است. اما در جامعهای زندگی میکنیم که به این ویژگیهای اخلاقی کمتر توجه میشود. من به عنوان یک شهروند ممکن است کاری انجام بدهم که مورد رضایت حضرت نباشد، همین اتفاق در سطح کلان هم اتفاق میافتد.»
او میگوید: بعضی مدیران کارهایی میکنند که مورد رضایت حضرت نیست. خوب این پیشنهاد اول بود. پیشنهاد دوم این بود که حالا که این اتفاق با این عنوان در حال رخ دادن است. بیاییم جوایز و هدایایی را هم به این رویداد اختصاص دهیم و صرف محرومیتزدایی از همین مردم کنیم. حرف کسی عمل میکند که خودش اهل عمل باشد.
میری درباره اینکه آیا این اولین بار است که چنین کارگاهی با چنین رویکردی در مشهد تشکیل میشودیا نه میگوید: «قبل از این «شبکه مردمی طراحان انقلاب اسلامی» -نهضت پوستر انقلاب- سی و یک کارگاه استانی، پنج کارگاه کشوری و یک کارگاه بینالمللی داشته است. این ششمین همایش و کارگاه کشوری آن است. گرافیستهایی که در این کارگاه شرکت کردهاند هنرمندان تشکلهای استانهای مختلف هستند؛ که در یک شبکه کارهای همافزا و یکپارچه انجام میدهند. برای همین این کارگاه هم موضوعش همدلی است هم نوع تعامل این هنرمندان با هم بسیار صمیمانه و بیپیرایه است و نتیجه آن همدلی با محرومان است.
به نظر این طراح گرافیک اگر بیننده و مخاطب نباشد گرافیکی وجود نخواهد داشت: در این کارگاه نه سفارشی به هنرمندان شده و نه موضوعی به آنها داده شده است. بلکه یک حرکت خودجوش و جهادی است. در واقع میشود گفت این هنرمندان نماینده همین مردم و با دردهای جامعه آشنا هستند. در همینجا ایدهپردازی و همینجا هم خیلی موضوعات مطرح شده که تأثیرگذار است. از طرفی گرافیک برای مردم است و باید آن را بفهمند. هنر برای هنر در مقوله گرافیک کار نمیکند. دغدغه این بچهها هم همین موضوع است که یکطوری کار کنند که برای عموم مردم قابل درک باشد. هرچند مخاطب بخشی از آثار مدیران و کسانی هستند که دستی بر آتش دارند. نقدی که از طریق پوسترها و بیلبوردها ممکن است بشود. نقدی که مبتنی بر گفتمان رضوی است. تمام هدف ما همین است که نتیجه این کارگاه بتواند تأثیر کوچکی در مردم عادی و مدیران بگذارد. تأثیری که باعث شود برگردیم و ببینیم کجای راه را از سیره رضوی خارج شدهایم. آن را اصلاح کنیم.