به گزارش شهرآرانیوز؛ «این آشیه که اونا برام پختن. حالا هم خودشون تحویل بگیرند. تا کی باید تاوان اشتباه دیگران رو من بدم؟» این بار اولش نیست. هروقت با همسرش به اختلاف میخورد، همین بساط را راه میاندازد. چندین بار درباره شرایط زندگی یکی دیگر از دوستانم با او صحبت کردهام. دوستی که از این ازدواجهای مدرن داشته و بازهم کارش به جدایی کشیده است، ولی نمیدانم چرا هربار موضوع را فراموش میکند و باز برمی گردد سر موضع خودش.
احساسم میگوید او از این ترفند فقط برای خلاص شدن خودش از مسئولیت مشکلاتش استفاده میکند. مسئله را که با دکتر زهره معینی از روان شناسان و مشاوران خوب خانواده درمیان میگذرم، نظرم را تأیید و در ادامه به نکاتی اشاره میکند که شنیدنش برای همه ضروری است، به ویژه کسانی که در آستانه ازدواج به سر میبرند. گفت وگویی که در ادامه چکیدهای از آن را باهم میخوانیم.
ازدواجی که با پا درمیانی خانوادهها شکل میگیرد و در آن خانواده پسر، دختری را برگزیده و سپس دختر و پسر وارد مرحله انتخاب و تصمیم گیری میشوند، ازدواج سنتی نام دارد.
ازدواجی که دختر و پسر در فضای اجتماعی با یکدیگر آشنا میشوند و پس از رسیدن به قطعیت در تصمیمشان، خانوادهها را درجریان قرار میدهند، ازدواج مدرن نامیده میشود.
پاسخ به اینکه یک ازدواج پایدار باید برمبنای خواستگاری سنتی شکل بگیرد یا خواستگاری مدرن، چیزی شبیه پاسخ به پرسش فلسفی ابتدا مرغ بوده یا تخم مرغ است؛ بنابراین خیلی مهم است که پیش از تصمیم گیری دراین باره با برشمردن نقاط قوت و ضعف این دونوع خواستگاری به شناخت بهتری از آنها برسیم.
معمولا در ازدواجهای سنتی میزان شناخت خانوادهها از هم زیاد است و با همین شناخت وارد مرحله خواستگاری میشوند. درعوض شناخت دختر و پسر از هم کمتر است. در نقطه مقابل، در ازدواجهای مدرن شناخت خانوادهها از هم بسیار کم و شناخت دختر و پسر از هم بسیار زیاد است، چون زمان طولانی تری را در کنار هم سپری کردهاند.
در ازدواجهای سنتی این خانواده است که قدم اول را برای انتخاب برمی دارد، بنابراین تصمیم گیریها از فضای احساسی بسیار دور و عاقلانه صورت میگیرد. درحالی که در ازدواجهای مدرن همه چیز برپایه احساس دوجوان پیش میرود و منطق خیلی درگیر نمیشود.
در ازدواجهای سنتی، چون خانوادهها تصمیم گیرنده هستند، حتی اگر خواستگاری به مرحله پایانی خودش هم رسیده باشد، راحتتر میتوان آن را به هم زد، ولی در ازدواجهای مدرن به علت درگیر شدن احساس افراد، این کار بسیار سخت اتفاق میافتد و دوطرف خیلی وقتها ناگزیر به نادیده گرفتن مشکلات خواهند شد.
از آنجایی که خواستگاریهای سنتی در فضایی رسمی اتفاق میافتند و باحضور خانوادهها پیش میروند، معمولا شاهد نزدیکی و صمیمت زیادی هم نیستیم و افراد به شناخت بهتری از هم نمیرسند، درحالی که صمیمت و نزدیکی زیاد در ازدواجهای مدرن فرصت بروز بیشتری را به زوجهای آینده میدهد.
در خواستگاریهای سنتی ملاکهای انتخاب بسیار منطقیتر از خواستگاریهای مدرن است، درنتیجه پایداری بیشتر میشود. برای نمونه انتخاب دختر یا پسر براساس ویژگیهای خانوادگی صورت میگیرد. به عبارتی معمولا دوخانواده از تناسب و تراز بیشتری باهم برخوردارند، درحالی که در خواستگاریهای مدرن، توجه به خانوادههای دوطرف آخرین گزینه است.
در خواستگاریهای سنتی دختر و پسر نیازی ندارند که رابطه خود را از خانوادهها و دیگران پنهان کنند، درنتیجه امنیت روانی بیشتری در آشناییهای خود دارند. درحالی که در خواستگاریهای مدرن به علت پنهان کاری دختر و پسر این امنیت خاطر تا مرحله پایانی وجود ندارد.
شناخت در خواستگاریهای سنتی در بستر خانواده اتفاق میافتد، ازاین رو شاهد دروغ گویی و پنهان کاری کمتری از سوی دختر و پسر هستیم. همچنین به خوبی میتوان روابط دختر و پسر با خانواده هایشان را ارزیابی و از قدرت مشورتی آنها استفاده کرد. درحالی که خواستگاریهای مدرن به کل از این ویژگی تهی هستند.
تحمل و تاب آوری در ازدواجهای سنتی به علت درگیری خانوادهها معمولا بالاتر است و دوام و پایداری ازدواج را بیشتر تضمین میکند، ولی در ازدواجهای مدرن، چون تصمیم گیری بیشتر در سطح فردی اتفاق میافتد، شاهد تحمل و تاب آوری کمتری از دوطرف هستیم.
شاید نقطه قوت ازدواجهای مدرن را باید در مسئولیت پذیری بالاتر زوجهای آن دانست، چون این ازدواج براساس نظر و انتخاب آنها شکل گرفته است معمولا مسئولیت پذیرتر هستند. درحالی که در ازدواجهای سنتی معمولا زوجها مسئولیت را بر گردن خانوادهها میاندازند و خیلی وقتها از زیر بار مشکلات شانه خالی میکنند.
باتوجه به ویژگیها و نقاط ضعف و قوت گفته شده از خواستگاریهای مدرن و سنتی نمیتوان نوع خاصی را پیشنهاد کرد. با این همه اگر بتوان ترکیبی از هر دو را پیش برد، به نتایج بهتری خواهیم رسید. برای نمونه انتخاب اولیه میتواند از سمت دختر و پسر باشد ولی باید پیش از اینکه رابطه وارد مرحله احساسی شود، خانوادهها در جریان قرار بگیرند و ادامه ماجرا از طریق خانوادهها پیش برود.
این روزها آفت تازهای به جان خواستگاریهای سنتی افتاده و با چشم وهم چشمیهای خانوادهها یک بار دیگر ازدواج منطقی از مسیر درستش خارج شده است. درباره خواستگاریهای به اصطلاح نئومدرن حرف میزنیم که در آنها جریان خواستگاری سنتی در قالبی از تفاخر و به رخ کشیدن پیش میرود. یعنی به جای اینکه خانوادهها در بستر فضای خانوادگی جریان ازدواج را پیش برند، از فضاهای لوکسی مانند هتل ها، کافی شاپها و باغها برای آشنایی و رفت وآمد استفاده میکنند.
درحالی که نقطه قوت ازدواجهای سنتی شناخت بهتر دختر و پسر و خانواده هایشان از هم در فضای امن، صادقانه و بدون «روتوش» خانواده هاست و ما با این کار یک بار دیگر به جای قدرت منطق، قدرت احساس و چشم را درگیر انتخاب و تصمیم گیری به این مهمی میکنیم. همچنین دوطرف از همان ابتدا وارد رقابتی ناسالمی برای پاسخ دادن و به رخ کشیدن توانمندیهای مالی شان خواهند شد.
صمیمیت بسیار پایین این نوع از روابط را هم باید نقطه ضعف دیگری برای این نوع از خواستگاریها به حساب آورد، چون اجازه نمیدهد ما بدون ترس از قضاوت و نظر منفی دیگران با آنها صادقانه رابطه برقرار کنیم.
«مگه قرار با مامان پسر ازدواج کنم!»، «مگه دارم میرم خواستگاری مامانش!»، «من میخوام با خودش زندگی کنم، نه با خانواده اش!» و. تا دلتان بخواهد ازدواجهای ما پر از این گزارههای اشتباه است. واقعیت این است که دختر و پسر محصول خانواده هایشان هستند. به اصطلاح میوه پای درختش میافتد. ازاین رو باید بپذیریم که هرچه شناخت از یک خانواده بیشتر باشد، شناخت از همسر آینده هم بیشتر خواهد بود.
درواقع شما با این شناخت چند سال جلوتر از مسیری حرکت خواهید کرد که قرار است، پس از این دونفری طی کنید. پس هیچ گاه خانواده طرف مقابل را نادیده یا کم اهمیت نگیرید، حتی اگر او در شهر دیگری و به دور از خانواده اش زندگی میکند؛ بنابراین ۵۰ درصد تصمیم گیریها و آشناییها برای ازدواج را باید به خانوادهها اختصاص داد.