جایزه جشنواره ویکتور پولینسکی قرقیزستان به مهدی آشنا، عکاس سینما و تئاتر، رسید فیلم سینمایی عاشق پاییز در راه جشنواره فیلم فجر درخشش فیلم کوتاه سَر، در جشنواره فیلم رشد زنان سینماگری که بیشترین تجربه حضور در هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر را دارند درگذشت چارلز شایر، کارگردان مطرح سینما آغاز ثبت‌نام رسانه‌های دیداری و شنیداری در چهل و سومین جشنواره تئاتر فجر درباره محمود پاک‌نیت، بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که امروز ۷۲ ساله شد نگاهی به سریال مهیار عیار، ساخته سیدجمال سیدحاتمی | ملودرام تاریخی همچنان مشتری دارد نگاهی به نمایشگاه نقاشی خط «با من بخوان» که این روز‌ها در نگارخانه «آسمان» برپاست قلب امیرحسین صدیق جراحی شد آموزش داستان نویسی | از سنگ و آب و شیاطین دیگر (بخش اول) اهدای نشان‌های افتخار، باعث تقویت ارزش‌های مثبت در جامعه می‌شود تک‌افتاده‌های سبک هندی | ۲ کتاب تازه از میراث محمد قهرمان انتشار یافت معرفی نامزد‌های بخش نمایشنامه‌نویسی جشنواره تئاتر فجر + اسامی «بُت» و «قاتل و وحشی»، دو فیلم اکران‌نشده حمید نعمت‌الله، در راه فجر چهل‌وسوم کنسرت‌های هفته دوم دی ماه ۱۴۰۳ صفحه نخست روزنامه‌های کشور - یکشنبه ۹ دی ۱۴۰۳ فیلم سینمایی آقای زالو در راه جشنواره فجر
سرخط خبرها

داستان‌های کهن را با ابزارهای نو تعریف کنیم

  • کد خبر: ۳۰۷۶۳۰
  • ۰۸ دی ۱۴۰۳ - ۱۵:۰۶
داستان‌های کهن را با ابزارهای نو تعریف کنیم
محمود خرقانی، قصه گو، درباره قصه در روزگار ما و تأثیر متقابل آن و تکنولوژی می‌گوید.

خاکپور | شهرآرانیوز؛ از جملات مختلفی که برای تعریف انسان داده‌اند، یکی هم این است: «انسانْ حیوان قصه گوست.» شاید نشود تاریخ دقیقی برای نخستین قصه مشخص کرد، اما آن را کم وبیش هم عمر حضور انسان روی زمین می‌دانند. انسان هیچ گاه فارغ از قصه شنیدن و قصه گفتن نبوده و در هر زمانه‌ای بستری نو و تازه برای بیان آن خلق کرده است. قصه، خودش را تحمیل کرده است بر فرم‌های هنری و تکنولوژیک؛ از نمایش در آمفی تئاتر‌ها در یونان باستان تا فیلم‌هایی که با کمک هوش مصنوعی ساخته می‌شوند و بشر مصرف کننده قصه بوده است؛ چنان که مصرف کننده نان.

با محمود خرقانی، کارشناس فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان خراسان رضوی و رابط قصه گویی استان که خودش سال هاست قصه گویی می‌کند، درباره اهمیت قصه و کارکرد آن برای انسان امروز، تأثیر متقابل فناوری و فضای مجازی، و قصه و میراث کهنمان در ادبیات قصه گو، گفت‌و‌گو کرده‌ایم. او بر این باور است که قصه واکسن و پادتنی است برای کودکان در مواجهه با سختی‌ها و مشقت‌های زندگی. خرقانی، فناوری و فضای مجازی را، نه تنها تهدیدی برای قصه نمی‌بیند، که موهبتی می‌داند برای انتقال بهتر مفاهیم نهفته در قصه ها، یاوری برای کلام فردوسی و مولانا و سعدی.

ما از همه چیز توقع کارکرد داریم و وقتی به قصه می‌رسیم، هم احتمالا سؤال خیلی‌ها این است که قصه چه اهمیت و کارکردی برای انسان امروز دارد.

قصه یعنی زیستن با تخیل، تجربه کردن یک چیز در تخیل، پیش از آنکه در واقعیت رخ دهد. همه ما دوست داریم بچه هایمان تجربه کنند. قدیم‌ها می‌گفتند بگذار سرش به سنگ بخورد. ولی خیلی از تجربه‌ها قابل برگشت و جبران نیست. اما در یک قصه حرفه‌ای و درست می‌شود آن واقعه یا اتفاق را به فضای تخیل برد تا کودک یا نوجوان آن را در تخیل تجربه کند؛ مثلا تجربه مرگ، کودک و نوجوان را فرومی ریزد؛ ما باید بچه را برای این اتفاق محتمل آماده کنیم و این کار را می‌توانیم با قصه انجام دهیم؛ مثلا با قصه‌ای که مرگ اندیشی دارد و در آن مرگ ــ مثلا برای حیوان ــ اتفاق می‌افتد، بچه آماده می‌شود که سوگی را تحمل کند و ازهم نپاشد. قصه گویی خاصیتش همین است؛ واکسن و پادتنی است برای آماده کردن کودک درمواجهه با تجربیات مختلف و گاه سخت زندگی؛ تأثیری که البته در بستر فرایندی درازمدت رخ می‌دهد.

ممکن است نقدی به این دیدگاه وارد شود که چرا باید بچه‌ها را با این وقایع تلخ و تاریک آشنا کنیم.

مگر در همه جوامع، مرگ و نابرابری و انسان بد و ستم نیست؟ نمی‌شود که بگوییم همه چیز خوب است. اگر بگوییم همه چیز خوب است، بچه را در یک فضای حبابی قرار داده‌ایم و، اگر بچه را در یک حباب نگه داریم، پس از ورود به جامعه، با اولین شکست، فرومی ریزد. از دلایل خودکشی هم همین تضاد در باور‌ها و مواجه شدن با ناملایماتی است که شخص پیش از آن برایش آماده نشده است؛ چون آن واکسن، که قصه یکی از آن هاست، در کودکی به بچه نخورده است.

یک قصه درست تأثیر خودش را خواهد گذاشت؛ هرچند سال‌ها طول بکشد. اگر پادتن قصه در بدن بچه باشد، او با ناملایمت‌ها خم می‌شود، اما نمی‌شکند و دوباره بلند می‌شود. ما در همین کانون خیلی انگشت شمار، گزارش‌های اقدام به خودکشی داشته‌ایم که قصه توانسته است مسیر این افراد را عوض کند.

در دنیای مدرن و شتابان در فناوری، قصه ــ در معنای سنتی که از آن در ذهن داریم ــ چطور می‌تواند در رقابت با ابزار‌ها و امکانات هر روز نُوشَوَنده رقابت کند؟

خیلی از مردم ما فکر می‌کنند قصه گویی به همان شکل عهدعتیقش باقی مانده است و وقتی اسم قصه می‌آید، یاد شب‌های زیر کرسی می‌افتند، درصورتی که تمام رفتار‌ها و سکنات ما قصه است.

همین الان در همین فضای مجازی آنچه می‌بینیم، قصه است؛ مثلا اینستا خودش محملی برای ارائه قصه و سرشار از قصه است؛ البته درقالب تصویر. عناصر قصه، چیز‌هایی مانند تخیل، فانتزی، داشتن قهرمان و همذات پنداری، نه تنها کهنه نمی‌شود، که روزبه روز نوتر هم می‌شود و بچه‌های امروز هم آن را می‌خواهند. قصه کماکان تخیل برانگیز است. اما دو نکته دارد: قصه چیست و قصه گو کیست. بعضی افراد توانایی بیشتری در قصه گفتن دارند. 

اگر قصه گو به ابزارش مسلط باشد و ساختار و متن خوبی داشته باشد، می‌تواند بچه‌های امروز را هم جذب کند. ما به بچه‌های امروز هم نمی‌گوییم «گوشی نیاور یا خاموشش کن»؛ این ما هستیم که باید آن قدر خوب و توانمند باشیم که بتوانیم آن‌ها را جذب کنیم. یکی از چیز‌هایی که کانون دنبالش است، این است که ساختار‌های نو را بشناسد، و این جشنواره‌هایی که برگزار می‌شود، برای این است که ببینیم با چه روش‌هایی می‌توانیم موفق‌تر باشیم؛ چون بچه‌ها را رصد می‌کنیم و تأثیر قصه‌ها و سبک‌های مختلف را در آنان می‌بینیم.

بچه‌ها با هر اسکرول کردن در اینستاگرام با ۱۰قصه برخورد می‌کنند؛ قصه‌ای که منظورنظر شماست، چطور می‌تواند با این فضا رقابت کند؟

ببینید؛ فضای مجازی که دارد مسیر خودش را می‌رود؛ این مسیر توقف ناپذیر است. بحث این است که قرار نیست فضای مجازی یا اینستا را شکست بدهیم و قرار هم نیست از آن جلو بزنیم، قرار است تَرک کار نکنیم و با شکل‌ها و ابزار‌های نو قصه بگوییم. الان به هفده هجده ژانر قصه گویی رسیده‌ایم: قصه انیمیشن، قصه موشن، قصه دیجیتال و.... ما این فضا‌های نو را به خدمت قصه می‌گیریم و از آن استفاده می‌کنیم و هیچ وقت در قصه گویی علیه این فضا‌ها نشوریده‌ایم.

قدیم، وقتی قصه می‌گفتیم، از بچه‌ها می‌خواستیم تصور کنند در این دستمان، ستاره است و در دست دیگرمان خورشید؛ الان، همین گوشی به من این امکانات را داده است که بتوانم وقتی از خورشید می‌گویم، خورشید را بیاورم توی دستم.

 به جای طرد تکنولوژی می‌توانم از امکاناتش استفاده کنم. تکنولوژی مسیر خودش را می‌رود و نکته این است که من در این مسیر کنار بچه‌ها باشم. ما نباید مانع باشیم، باید درکنارشان باشیم. اگر بچه من در فضای مجازی است، من هم باید یک صفحه بزنم و حتی از او کمک بخواهم؛ چون از من جلوتر است. ما، اگر به بچه آگاهی درست بدهیم، نباید نگران پیشرفت تکنولوژی باشیم.

از تجربه‌های جهانی برای استفاده از فضای مجازی در قصه گویی و متناسب با کودکان اطلاع دارید؟

خانم آتریس مونترو، پژوهشگر اسپانیایی که به ایران هم آمده است، می‌گفت از قصه گویی در فضای مجازی استفاده کرده‌اند برای محیط زیست، و برای این کار از ایده‌های نوجوانان بهره برده‌اند؛ مثلا در همین خط قطارشهری مشهد، از بچه‌ها دعوت کنید و ببینید چه ایده‌هایی بهتان می‌دهند. دوره بنر زدن گذشته است. اگر به بچه‌ها فرصت و کار بدهیم، خودشان در همان فضای مجازیِ خودشان، کار‌ها را پیش می‌برند. کشیشی از یونان آمده بود؛ می‌گفت: «ما در کلیسا برای ــ مثلاــ طراحی، از تکنولوژی‌ای که دست کودک و نوجوان است، استفاده می‌کنیم.»

در ادبیات کهنمان آثاری داریم سرشار از قصه، چطور می‌توانیم این آثار را به روز و برای کودک و نوجوان متناسب سازی کنیم؟

داشتم با اتوبوس می‌رفتم؛ چند نوجوان را دیدم که ناگهان در فضای شوخی خودشان شعری از سعدی را خواندند و بعد بینشان بحثی درباره سعدی درگرفت. به دوستان گفتم دوره سعدی نگذشته، این دوره ماست که گذشته. درست است: «شاهنامه» و «بوستان» و «کلیله ودمنه» و «مثنوی» سرشار از قصه است و باید برای بچه‌ها متناسب سازی شود. مولانا در قصه هایش دارد از موجودی اخلاقی حرف می‌زند.

ما هم می‌خواهیم اخلاق را به بچه‌ها منتقل کنیم، اما نمی‌توانیم اثری دیگر مانند «مثنوی» بنویسیم، پس باید آن را بازنویسی کنیم. کانون هم از ده پانزده سال پیش به پدیده بازنویسی و بازآفرینی رسیده است. هدفمان این بود که بچه‌ها کُنهِ مطلب مولانا یا خیام را بفهمند و این بازنویسی و بازآفرینی هنرمندانه است که می‌تواند متن‌های قدیمی ما را احیا کند. تمام ویژگی‌های قصه گویی که در «شاهنامه» هست، مانند فانتزی، تخیل، قهرمان پروری و ابعاد دیگر، برای بچه امروز هم جذاب است. 

اگر شرکت‌های انیمیشن سازی، مانند «پیکسار» و «والت دیزنی»، دست روی «شاهنامه» بگذارند، به نظرم تا ۱۰۰سال محتوای انیمیشِنشان تأمین است، منتها «شاهنامه» به همین صورتی که هست، برای بچه‌ها کمی زمخت است. ضمن اینکه می‌خواهیم «شاهنامه» درست خوانی شود، اما برای کودک زود است که آن شعر را بخواند؛ باید اول حس لذت از داستان‌ها را تجربه کند و بفهمد سیاوش کیست و گُردآفرید چه کسی، بعد به مرور می‌تواند اصل ابیات را هم بخواند. 

این است که می‌گوییم درکنار نقالی، قصه گویی مدرن «شاهنامه» را هم داشته باشیم. شاید کسی به جای پرده، ابزاری را اختراع کرد که در انتقال قصه تأثیرگذارتر بود. تجربه اش را داشته‌ایم که ــ مثلاــ داستان افتادن رستم به چاهی که برادرش برایش کنده را با ابزار مدرن اجرا کرده‌ایم و بچه‌ها خیلی استقبال کرده‌اند و پیگیر قصه بوده‌اند. بعد از این است که می‌رود سراغ شعرش و، اگر رفت، به جانش می‌نشیند. 

نقالی، میراث فرهنگی ماست، اما می‌خواهیم چیزی هم به آن اضافه کنیم. ازطرفی، تکنولوژی هم همین کمک را می‌کند که بتوانیم حرف مولانا و سعدی و فردوسی را بگذاریم در قلب و ذهن بچه. این تکنولوژی است که به داد ما می‌رسد. اما شاید چند سال طول بکشد تا اثرش را در بچه ببینیم. باید صبور باشیم. نباید جلوِ کودک و نوجوان امروزی جبهه بگیریم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->