سومین پویش «شهر دوستدار آب» در مشهد آغاز شد (۲۳ اسفند ۱۴۰۳) شهردار مشهد مقدس: استقبال از بهار در مشهد با محوریت ایثار و فرهنگ رضوی خواهد بود پیش‌بینی ۲۰ برنامه فرهنگی و گردشگری برای نوروز ۱۴۰۴ سرویس‌دهی رایگان ۱۵۰ دستگاه اتوبوس از ۲۲ مسیر به حرم‌ امام‌رضا(ع) در شب‌های قدر بزرگترین سفره افطار جهان اسلام در مشهد گسترده می‌شود جهش بودجه فرهنگی مشهد در سال ۱۴۰۴ | اختصاص بیش از هزار میلیارد تومان برای مساجد و مدارس علمیه رئیس کمیسیون ساماندهی حاشیه شهر شورای شهر مشهد: ۴۰ تا ۴۵ درصد بودجه عمرانی در شورای ششم به مناطق کم‌برخوردار اختصاص پیدا کرده است رئیس کمیسیون خدمات‌شهری شورای شهر مشهد: برای سال ۱۴۰۴ بیش از ۳۰ همت اعتبار عمرانی پیش‌بینی شده است فرماندار مشهد: رویکرد شورای ششم در رسیدگی به مناطق کم‌برخوردار قابل‌تقدیر است معاون عمران، حمل‌ونقل و ترافیک شهرداری مشهد: روزانه ۵ هزار نفر در پایانه اتوبوس‌رانی شهید مفتح تردد می‌کنند شهردار مشهد مقدس: مشهد صاحب بزرگ‌ترین پایانه اتوبوس‌رانی شرق کشور شد | بهره‌برداری از ۱۸ دستگاه اتوبوس جدید، اوایل هفته آینده تمهیدات ترافیکی آخرین پنجشنبه سال ۱۴۰۳ در مشهد اعلام شد | روان سازی ترافیک به سمت آرامستان‌ها بهره‌برداری از پایانه اتوبوس‌رانی شهید مفتح مشهد + فیلم (۲۳ اسفند ۱۴۰۳) آمادگی منطقه نمونه ملی گردشگری هفت حوض برای استقبال از بهار ۱۴۰۴ ثبت یک روز آلوده دیگر در کلانشهر مشهد (۲۳ اسفند ۱۴۰۳) شهروند خبرنگار | درخواست احداث آیلند میانی در خیابان رحمانیه مشهد + پاسخ آغاز بهره‌برداری از فضای بهسازی شده حسینیه میدان شهدای مشهد + فیلم شست‌وشوی روزانه ۶۰۰ هزار متر از جداول معابر مشهد برای استقبال از بهار ۱۴۰۴ رونمایی از ۸ دستگاه اتوبوس جدید و افتتاح فاز اول پایانه شهید مفتح مشهدمقدس نوروزی امن و شاد برای مردم در مشهد شهردار مشهد مقدس: در تلاشیم تا در کنار توسعه شهری، ارزش‌های دینی و فرهنگی را نیز در سطح شهر گسترش دهیم
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->