اعمال قانون و سامان‌دهی موتورسیکلت‌ها در پیاده‌رو‌های منتهی به حرم امام‌رضا(ع) برگزاری دومین دوره مسابقات موشک آبی با مشارکت گسترده دانش‌آموزان مشهدی + فیلم درباره حسین‌آقاخان خزاعی که نخستین فرمانده لشکر خراسان است | میرپنج شرق سهم فضای سبز مشهد و کاشت چمن از مصرف آب چقدر است؟ | کاشتن یا نکاشتن؟ رئیس کمیسیون خدمات شهری شورای اسلامی شهر مشهد: حفظ بافت‌های تاریخی برای احیای هویت تاریخی مشهدالرضا(ع) یکی از ضرورت‌هاست رئیس کمیسیون شهرسازی شورای اسلامی شهر مشهد: جلب توجه بخش خصوصی به سرمایه‌گذاری در زمینه حفظ خانه‌های تاریخی ارزشمند است برگزاری نشست هماهنگی کنگره ۱۸ هزار شهید دفاع مقدس خراسان رضوی فرهمندی: شورای ششم اهتمام ویژه‌ای به انعقاد قرارداد فاز دو خط ۳ مترو مشهد دارد شناسایی ۵۶۰ هزار خودروی متخلف فاقد معاینه‌فنی در مشهد از ابتدای سال ۱۴۰۴ هوای کلانشهر مشهد امروز در شرایط پاک قرار دارد (۲۸ فروردین ۱۴۰۴) شهردار مشهد مقدس خبر داد: بهره‌برداری از ایستگاه نهایی خط دو متروی مشهد در روز میلاد حضرت فاطمه معصومه(س) + فیلم مدیر حوزه علمیه خراسان: عملیات خط سه مترو مشهد اقدامی فوق‌العاده است ترافیک پرحجم در میدان شهدا، بزرگراه بسیج و طول خیابان احمدآباد مشهد (۲۸ فروردین ۱۴۰۴) عضو شورای اسلامی شهر مشهد: ایستگاه مترو میدان شهدا بزرگ‌ترین ایستگاه خاورمیانه است + عکس مشهد به مناسبت روز جهانی هموفیلی قرمز می‌شود توضیحات سخنگوی شورای اسلامی شهر مشهد در رابطه با استفاده کافی‌شاپ‌ها از معابر عمومی ضرورت کنترل ساخت‌وساز در حریم کال‌ها و مسیل‌ها بدهی دولت به شهرداری مشهد در مسیر تسویه پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی امروز (چهارشنبه، ۲۷ فروردین ۱۴۰۴) | بارش‌های رگباری در روزهای پنجشنبه و جمعه اعمال تخفیف ۷۰ درصدی برای کاربران دوچرخه‌های اشتراکی بایدو از امروز (۲۷ فروردین ۱۴۰۴) نگاهی به پرونده پرفراز‌و‌نشیب حفظ سنگ‌نگاره‌های ثبت‌ملی‌شده شاندیز | زور وکیل و وزیر هم به معدن دیزدر نرسید! + فیلم
سرخط خبرها

تولد دوباره در رسالت ۱۲۰

  • کد خبر: ۳۰۸۰۰۱
  • ۱۰ دی ۱۴۰۳ - ۱۱:۳۰
تولد دوباره در رسالت ۱۲۰
آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

آقام خدابیامرز مسگر بود. در مغازه دودگرفته‌اش در میلان بیستم تلگرد، صبح تا شب، چکش می‌زد به ورقه‌های مسی تا پارچ و آفتابه بسازد و چایجوش. بعد هم که کارش تمام می‌شد، تمام آن‌چیز‌هایی که ساخته بود، را بار وانت می‌کرد و می‌فرستاد پنجراه. آن موقع‌ها، مس‌فروشی‌ها و مسگری‌ها، در پایین‌خیابان بودند؛ از سرای عزیز‌اله‌اف تا اول خیابان سرخس. سرای عزیز‌اله‌اف که حالا در تصرف لباس‌فروشی‌هاست، آن سال‌ها، قلمرو وسیع مسگر‌ها و مس‌فروشی‌ها بود.

در طبقه اول سرا، همان کنار ورودی، اتاقی تاریک بود که از یک‌طرف تا نصفه دیوارش پر بود از مس‌های کهنه و این مس‌کهنه اصطلاحی بود برای اقلام مسی کارکرده که یا درزی از آنها باز شده بود، یا قُر و دَبّه شده بودند؛ یا به هر دلیل دیگری، صاحبشان خواسته بود که آنها را کنار بگذارد و بفرستد به راهی که آخرش به مس‌کوبی و کارخانه‌های ذوب مس و نَوَردسازی ختم می‌شد. 

آن‌قدری که در تاریک و روشن ذهنم از آن سال‌های کودکی سراغ دارم، آن اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف پر بود از آفتابه‌لگن‌های قدیمی، آبریز‌های عتیقه، چایجوش‌های سیاه کِبِره‌بسته؛ تاس‌ها و روشویه‌دان‌ها و قلفت‌ها و قزغن‌های کارکرده؛ هرکدامشان با طرح و فرمی و نقش و نگاری. کنار آنها، سماور‌ها و چراغ‌ها هم بودند. مسگری، هم عمرش، پهلو به پهلوی چراغ‌سازی و سماورسازی‌ها بود. سماور‌های ورشویی نیکولا، سماور‌های عالی‌نسب هم در آن اتاق تاریک کم نبود و چراغ‌های سه‌فتیلگی و پنج‌فتیلگی؛ والور‌ها و آلادین‌ها و چراغ‌رکابی‌ها... 

آقام که رفت، انگار پیشه‌اش را هم با خودش برد. از همان سال‌های میانی دهه ۶۰، سروکله کاسه‌و‌بشقاب‌های ملامین و دیگ‌های روحی، پیدا شد. دیگر کی حوصله داشت دیگ و پایه سنگین مسی را بالا و پایین کند. مسگری‌های پر سروصدا، آرام و بی‌سروصدا، از محله‌ها گم شدند. مغازه‌های پنجراه هم از مس‌فروشی‌ها خالی شد و سرای عزیر‌اله‌اف، افتاد دست لباس‌فروش‌ها. برای سال‌ها، مسگری، خاطره دودگرفته شهر بود که داشت از ذهن‌ها می‌رفت. 

کی چیزی از کوره‌های مس‌تابی می‌دانست و کی دود نِشادُر و پنبه‌های سفیدگری یادش بود؟ کی تیزاب می‌دید و کی بلد بود گِل‌بَرّه درست کند؟ کِی گذرم به محله رسالت‌۱۲۰ افتاد، یادم نیست؛ فقط می‌دانم یک‌وقتی چشم باز کردم و دیدم انگار برگشته‌ام به مغازه دودگرفته آقام؛ به مغازه‌های مس‌فروشی پنجراه؛ انگار دارم اتاق تاریک سرای عزیز‌اله‌اف را تماشا می‌کنم که پر است از مس‌های میراثی و سماور‌های ورشویی نیکولا. 

کِی مسگری‌ها و چراغ‌سازی‌ها از محله‌های شهر بار بستند و همه‌شان رفتند و جایی در محله رسالت‌۱۲۰، برای خودشان دست و پا کردند؟ کِی این محله حاشیه‌ای در حاشیه جاده سیمان شد راسته مسگر‌ها و سماورسازی‌ها؟ چطور پیشه‌ای باستانی، خودش را از فراز و فرود‌های روزگار عبور داد و دوباره پیشه‌ای پررونق شد؟ کی می‌داند؟ فقط کاش آقام بود؛ کاش مس‌فروش‌های پنجراه و کاسب‌های سرای عزیز‌اله‌اف بودند و می‌دیدند که کسب رو به کسادی‌شان، حالا چطور جان گرفته و دنیایی برای خودش درست کرده دیدنی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->