بعضی فیلمها را یکبار که نه چندبار باید دید. مختارنامه هم از آن جنس فیلمهاست. بهظاهر مروری بر وقایع پیش و پس عاشورا دارد؛ آنچه عاشورا را رقم میزند، ولی انگار آن را برای حال و احوال امروز ساختهاند. از تعلل مختار برای یاری رساندن به امامش تا آن جماعت مذبذبِ منتظرِ منفعل؛ که بیآنکه بدانند در رقم خوردن همه وقایع دخیلاند و همچنان دست به شمشیر منتظر امامشان ایستادهاند؛ که بیاید و تعیین تکلیفشان کند؛ که بیاید و از ظلم برهاندشان؛ که بیاید و عدالت گمشدهشان را به آنها بازگرداند؛ که بیاید و دادشان را بستاند؛ که بیاید و گرهی از مشکلاتشان بگشاید.
به نظرتان انتظارشان به ما مردم امروزی نمیماند. غیبت را بهانه خوبی کردهایم تا از تکلیفمان شانه خالی کنیم. انگار خودمان هم باورمان شده است که روز موعود هر آنچه در توان داریم، خرج اماممان میکنیم. غافل از اینکه همان مسیر را امثال توابین که در هر دورهای زیستهاند، بسیار پیشتر از ما پیمودهاند. به قول مختار دنیا آنقدر مکر و تزویر در آستین دارد که هرکدام ما را به بهانهای به سکون و انفعال بکشاند؛ «مگر نه اینکه کار هم عبادت است!»، «در این وااسفایی که کسی بندگی خدا را نمیکند، بهجاآوردن همین دورکعت نماز و روزه هم کلی است.»، «می بخور، منبر بسوزان، مردم آزاری نکن.» و... .
میخواهد مختار کیاس باشیم و دربند موازنههای سیاست یا «بن شداد» تواب آیهخوان سر به سجود؛ اگر آماده نباشیم هر دو قطعا از همراهی امام جا میمانیم. اشتباه نکنید! از غافلان و واماندنگان دین صحبت نمیکنیم. از امثال خودمان میگوییم که دنیا و آخرت را پنجاه پنجاه به موازات هم پیش میبرند تا نه سیخ بسوزد و نه کباب. همانها که بهخاطر منفعت و گاه مصلحتشان، همیشه میانه راه را میگیرند. محبت امام را در دل دارند، ولی تا آنجا که از مشغلههای دنیاییشان جا نمانند. آفتی که انتظارشان را به انفعال کشیده است.
شاید لازم باشد دوباره درنقش یک منتظر عهد تازهای با خودمان ببندیم و قدری از خودمان و روزمرگی هایمان فاصله بگیریم و باور داشته باشیم که جهاد امروز خیلی از ما رفتن به مصاف تزویر است که آفت دین شده است. تزویری که اغلب با لباس دیانت و تقوا به میدان میآید. همان سکه دورویی که یک طرف آن نام خدا و طرف دیگرش نقش شیطان است و ما غافل از آن شیر و خط میاندازیم.