آیت الله حسینی بوشهری: متناسب با فضای مذهبی شهر قم، تورهای گردشگری ـ زیارتیِ بین‌المللی ایجاد شود آغاز کلاس‌های آموزشی حج تمتع دانشگاهیان حوزه‌های علمیه در حل مشکلات و پاسخگویی به شبهات نقش تاثیرگذار دارند سه انتصاب جدید در موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برنامه‌ریزی گسترده مساجد مشهد برای میزبانی از ۱۵۰۰ زائراولی در دهه کرامت ۱۴۰۴ تجمل با ما چه می‌کند؟ کتابی که نور است | قرآن به روایت صحیفه سجادیه دومین جشنواره ملی «فیلم و فیلمنامه ایثار» فراخوان خود را منتشر کرد ششمین اجلاسیه بین‌المللی حضرت رضا(ع) اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار می‌شود پرونده عمره تا کمتر از ۱۰ روز دیگر بسته می‌شود | آغاز حج تمتع از نیمه اردیبهشت ۱۴۰۴ بازدید سفیر عربستان از کلاس‌های آموزشی حجاج ایرانی برنامه‌های هفته هنر انقلاب اسلامی در خراسان رضوی اعلام شد + فیلم یادی از امیر سپهبد شهید صیاد شیرازی به مناسبت سالروز شهادتش | او پاسدار وطن بود خوبی ماندگار ضرورت شناخت امام زمان (عج) در عصر غیبت | برکت حیات ما از اوست تشیع پیکر شهید جانباز «حبیب ضیایی‌پور» در مشهد برگزار شد شناخت امام رضا (ع) تنها به زیارت محدود نمی‌شود آیین شکرانه هجدهمین سال حرکت نورانی «زیر سایه خورشید» در حرم امام رضا (ع) برگزار شد سردار یوسفعلی زاده: اجازه ندهیم حماسه بزرگ دفاع مقدس دچار انحراف و تحریف شود برگزاری راهپیمایی جمعه ۲۲ فروردین ماه در مشهد| اعتراض به سکوت جهانیان در برابر قتل عام مردم غزه
سرخط خبرها

یک‌جمعه هم از گذار ایام بپرس

  • کد خبر: ۳۱۶۲۹۹
  • ۲۵ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۲:۰۸
یک‌جمعه هم از گذار ایام بپرس
کنترل تلویزیون را برداشتم و شبکه‌ها را یکی پس‌از‌دیگری بالا و پایین کردم. شبکه‌۲ داشت بخشی از زندگی مادر شهید بهروز صبوری را نشان می‌داد.
عاطفه جعفری
نویسنده عاطفه جعفری

کنترل تلویزیون را برداشتم و شبکه‌ها را یکی پس‌از‌دیگری بالا و پایین کردم. شبکه‌۲ داشت بخشی از زندگی مادر شهید بهروز صبوری را نشان می‌داد. مادر شهید ایستاده بود کنار ماشین حمل پیکر شهدای گمنام و پرس‌وجو می‌کرد که آیا بین شهدا پیکری از سومار هم آورده‌اید؟ پسرم سومار شهید شده. مردی که بین تابوت‌ها بود گفت نه کسی از سومار بین شهدا نیست.

مادر شهید عکس جوانش را نگاهی کرد و گفت: اینجا هم نبودی بهروز! اینجا هم نبودی مادر! و با تمام وجود اشک می‌ریخت در فراغ جوانش.

همان‌طور که اشک از چشمانم سرازیر شده بود به دنبال من گم‌شده در جهانم افتادم. خداوند چه دیده در این زن؟ می‌گفت: حالم که خیلی بد می‌شد لااقل سالی یکی‌دوبار می‌رفتم سومار و بی‌تابی‌ام که کم می‌شد برمی‌گشتم. آخرین‌باری که رفتم سومار افتادم زمین و گفتم: بهروز به ارواح خاک پدرت به روح خودت قسم دیگه نمیام. کور شدم. پیر شدم. خودت یک فکری بکن! که سه ماه بعد اون منو پیداکرد.

آه از نهادم برخاست از حال‌وهوای این مادر منتظر. پیرزن می‌گفت: نشسته بودم توی قطعه ۲۵ بهشت‌زهرا (س) که خبر پیداشدن پسرم را دادند و گفتند مادر بیابان‌گردی‌ات تمام شد. بهروزت پیدا شده. باور نمی‌کردم ولی این‌بار فرق داشت. درخت‌های بهشت‌زهرا (س) دور سرم می‌چرخیدند و سنگ مزاری در بوشهر نشانم دادند که پسرم در آن بود و بعد هم پیکر را منتقل کردیم تهران. با تمام سختی‌هایی که کشیدم این چشم‌انتظاری و سختی‌ها از عسل هم برایم شیرین‌تر بود؛ و حرف‌های این مادر بهانه سرایش یک رباعی شد:

یک‌جمعه هم از گذار ایام بپرس
از داغ همیشه نابهنگام بپرس

معنای همیشه منتظر بودن را
از مادر یک شهیدگمنام بپرس

راستش وقتی حرف‌های مادرشهید را می‌شنیدم دلم برای خودمان سوخت. ما هم می‌توانستیم در دنیا به دنبال یوسفمان بگردیم و حلاوت وصال را بچشیم. ما هم می‌توانستیم بیابان‌گرد کسی باشیم که خود منجی ماست. ما هم می‌توانستیم منتظر باشیم، اما آن‌قدر غرقیم در دنیای روز‌مره خودمان که حواسمان نیست به جمعه‌های از دست‌رفته. کاش ماهم آن‌قدر دنبال اماممان گشته بودیم و روزی زمین می‌خوردیم و می‌گفتیم آقاجان! به مادرت قسم که پیرشدیم خودت یک فکری بکن و او خودش ما را پیدا می‌کرد در گم‌شدگان دنیا.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->