در معارف دینی ما بسیار از عبادتها و تأثیر و فایده آنها گفته شده است، اما گاهی نقطه مقابل آن هم وجود دارد و در لسان بزرگان و اولیای دین درباره عبادتهای بیفایده و بدون ثمر نیز مطالبی بیان شده است. حالا سؤال این است که این چه عبادتی است که بیفایده و بیثمر است؟
میگویند خلیفه دوم بهخاطر مصالحی که در نظرش بود، بخشی از اذان را تغییر داد و عبارت «الصلاه خیر من النوم» را به این معنا که نماز از خواب بهتر است، در اذان نماز اضافه کرد. بهگفته مالک، پیشوای مالکیه، هنگامی که مؤذن، نزد خلیفه دوم آمد تا فرارسیدن وقت نماز صبح را به او اعلام کند، وی خواب بود و او فریاد برآورد: «الصلاه خیر منالنوم». خلیفه، این جمله را پسندید و به او دستور داد تا از این پس، این عبارت را در اذان صبح قرار دهند. ابنحزم، دانشمند معروف سنی، ضمن نفی «الصلاه خیر منالنوم»، مدعی است که این جمله، از سنتهای رسول خدا (ص) نیست.
اما در اینجا بحث ما بر سر این است که این جمله که نماز از خواب بهتر است، همیشه درست و صادق نیست؛ چراکه گاهی عبادتهای بیفایده و بدون ثمری وجود دارد که خوابیدن بهتر از انجام دادن آنهاست!
در حکمت۹۷ نهجالبلاغه آمده است:
وَ سَمِعَ (علیهالسلام) رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِیَّه یَتَهَجَّدُ وَ یَقْرَأُ، فَقَالَ: نَوْمٌ عَلَى یَقِینٍ، خَیْرٌ مِنْ صَلَاه فِی شَکٍ.
وقتی امیرالمؤمنین (ع) شنید که مردى از حروریّه (خوارج) به نماز شب و خواندن قرآن مشغول است، فرمود:
خواب بر یقین، بهتر از نماز در شک است.
در تاریخ، خوارج را بسیار اهل عبادت و تهجد نوشتهاند؛ تهجد و عبادتی که هیچ سودی به حال آنها نداشت؛ چون ملاک ولایت و ولایتپذیری و اعتقاد به آن در آنها وجود نداشت. کلمه «حَرُوریّه» که در متن روایت آمده است، نام خوارج یا گروهى از خوارج است که براى نخستینبار در قریهاى به نام «حَرُوراء» در نزدیک کوفه اجتماع و اعلان مخالفت با امیرمؤمنان على (ع) کردند.
مرحوم دیلمی در ارشادالقلوب، روایتی را نقل میکند که تکمیلکننده مطلبی است که بیان شد.
مىگوید: امیرمؤمنان شبى از شبها از مسجد کوفه خارج شد و بهسوى خانه خود مىرفت. پاسى از شب گذشته بود و کمیلبنزیاد، از اخیار شیعه و محبان امام (ع)، در خدمتش بود. در اثناى راه به خانه اى رسیدند که صداى تلاوت قرآن از آن شنیده مىشد و فردی این آیه را با صدایى حزین و گریهآور تلاوت میکرد:
أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَقائِما...
کمیل در دل از آن تمجید کرد و از حال این قارى قرآن لذت برد، بىآنکه سخنى بگوید. امام (ع) نگاهى به او کرد و سپس فرمود: اى کمیل! سروصداى آن مرد، تو را در شگفتى فرو نبرد. این مرد اهل دوزخ است و در آینده به تو خبر خواهم داد.
کمیل نخست از مکاشفه امیرالمؤمنین (ع) درباره باطن و سپس گواهىاش به دوزخى بودن این قارى قرآن با اینکه در حالت روحانى خوبى فرو رفته بود، حیران ماند. مدتى گذشت تا زمانى که خوارج بر ضد امامعلى (ع) شوریدند و حضرت ناچار به جنگ با آنان شد. امام شمشیرى در دست داشت که با آن سرهایى از خوارج را بر زمین میافکند.
در این حال نوک شمشیر را بر یکى از آن سرها گذاشت و به کمیل که درکنارش ایستاده بود، رو کرد و فرمود: اى کمیل! «أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِما» یعنى «این همان شخص است که در آن شب، این آیه را میخواند و تو در اعجاب فرورفتى». کمیل خود را به روى پاهاى امام انداخت و از فکر آن شب خود استغفار کرد.
اگر بخواهیم تحلیلی از حکمتی که در ابتدای سخن به آن اشاره شد ارائه کنیم، باید بگوییم عبادت بیفایده عبادتی است که در آن کبر و ریا باشد. در گلستان سعدی ضمن نقل ماجرایی بیان میکند خواب بهتر از این شبزندهداری است و نیز عبادتی که شخص بدون پذیرش ولایت به آن اقدام کرده باشد که در مصداق روایت حضرت وجود داشت. از خداوند بزرگ میخواهیم عبادات ما را از این آفتهای مهلک که این عمل بزرگ را بدون ثمر میکند، دور کند و ما را همیشه در زمره اهل عبادات مقبول قرار بدهد، انشاءا...!