رئیس بنیاد فرهنگی روایت فتح: در حوزه فیلم‌سازی دفاع مقدس خیلی عقب هستیم آموزش داستان نویسی | تداوم حافظه (بخش هفتم) علی نصیریان در مراسم اکران هفت بهارنارنج: به خاطر پول، هنر را رها نکنید درباره ماریو بارگاس یوسا، نویسنده برنده نوبل | از تبار عاصیان و ناسازان جواد علیزاده: من با کاریکاتورهایم نفس می کشم مروری بر انواع شعر انقلاب اسلامی | روحی تازه در کالبد شعر یک محسن غیرمعمولی! | به مناسبت سالروز تولد محسن تنابنده چند داستان تقریبا واقعی درباره سنگ‌های قیمتی سریال «پایتخت ۷» چند قسمت است؟ سریال «وحشی» هومن سیدی چند قسمت است؟ + تیزر و جزئیات دانلود قسمت بیست‌ویکم سریال پایتخت ۷ + تماشای آنلاین معرفی نامزد‌های نهایی جایزه ادبی «بیستون» انیمیشن رؤیاشهر در راه سینما + پوستر ساخت سریال کری، به سفارش آمازون چهارمین همکاری جانی دپ و پنه‌لوپه کروز در فیلم نوشنده روز فیلم سلام علیکم حاج آقا، روی پرده سینما هویزه مشهد + زمان اکران چهره برتر هنر انقلاب اسلامی: صرفاً خلق اثر کافی نیست؛ باید منتشر شود تا تأثیرگذار باشد خرس پایتخت ۷ واقعی بود! + جزئیات و فیلم فیلم ایرانی- فلسطینی «روحت را در دستت بگذار و قدم بزن» در راه جشنواره کن
سرخط خبرها

آموزش داستان نویسی | تداوم حافظه (بخش پنجم)

  • کد خبر: ۳۲۵۴۷۲
  • ۱۹ فروردين ۱۴۰۴ - ۱۲:۰۵
آموزش داستان نویسی | تداوم حافظه (بخش پنجم)
در ذهنش، جایی که گذشته دست از سرش برنمی دارد و او را در کوره‌ای از عذاب درونی می‌سوزاند و می‌سوزاند و در تداوم گذشته نگه می‌دارد تا «حالـ» ـش را مسموم و زهرآلود کند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ در «نقشبندان»، آقای جواد بهزاد پای بوم نقاشی اش نشسته و سعی می‌کند تصویری را کامل کند که هیچ وقت نتوانسته آن را به سرانجام برساند؛ و هیچ وقت هم نمی‌تواند. او، که در تنهایی کامل زندگی می‌کند، روز‌های کسالت باری دارد. زنش، شیرین (که تلخ‌ترین بخش زندگی اش است)، برای درمان به آمریکا رفته و برای اینکه شوهرش، جواد بهزاد، را راحت بگذارد توافقی از او جدا شده است، اگرچه ذهن جواد بهزاد از همسرش جدا نشده است.

فرزندانش هرکدام در گوشه‌ای از کشور‌های دور یا نزدیک لانه کرده‌اند و او، در تنهایی کسالت بار و باطل خودش، آشوبی دردناک را تجربه می‌کند، در ذهنش، جایی که گذشته دست از سرش برنمی دارد و او را در کوره‌ای از عذاب درونی می‌سوزاند و می‌سوزاند و در تداوم گذشته نگه می‌دارد تا «حالـ» ـش را مسموم و زهرآلود کند. اما هوشنگ گلشیری در این داستان با چه روشی گذشته را در متنش ارائه می‌دهد؟

«یک مسئله موقت» درباره یک مسئله غیرموقت صحبت می‌کند و چند مسئله موقت دیگر. در این داستان، شوبا و شوکومار، زن و شوهر هندی الاصل مهاجر ساکن آمریکا، یک روتین حوصله سربر دارند که نشان از رابطه سرد آن‌ها دارد. توجهی که به هم نشان می‌دهند فقط حاکی از آن است که رابطه شان به نخی بند است. در شرایط فعلی زندگی شان، شوکومار (مرد) بیشتر زمانش را در خانه می‌گذراند.

در روند داستان، متوجه می‌شویم که او مردم گریز و منزوی شده و شوبا، زنش، بیشتر، سرش را به کار خودش گرم کرده است. در تمام مدتی که شوکومار در خانه است و گاهی به آشپزی رسیدگی می‌کند، یاد «گذشته»‌ها می‌افتد، و ما ازطریق متن داستان متوجه می‌شویم که چه بر آن‌ها گذشته و چه اتفاقاتی را از سر گذرانده‌اند. 

در عین حال، داستان با اطلاعیه اداره برق شروع می‌شود که می‌گوید به مدت پنج روز، روزی یک ساعت، برق منطقه قطع می‌شود، از هشت تا نه شب. شوبا و شوکومار تصمیم می‌گیرند که در ساعت قطعی برق شمع روشن کنند و پشت میز شام یک بازی انجام دهند. بازی این است که هرکدامشان یک شب چیزی را فاش کند که تا الان نگفته؛ و، به این ترتیب، بازهم زوایایی از «گذشته» را برای همدیگر، و برای مخاطب، رو می‌کنند. اما جومپا لاهیری با چه تکنیک‌هایی گذشته را در داستانش ارائه می‌دهد؟

اجازه بدهید با داستان جومپا لاهیری پیش برویم، «یک مسئله موقت»:

«شوکومار به خاطر آورد که او [= شوبا]قبلا هم گاهی وقت‌ها این شکلی می‌شد، صبح‌های بعد از مهمانی‌های شبانه یا گذراندن شبی در کافه، وقتی که تنبلی اش می‌آمد صورتش را بشوید.»

لاهیری، علی رغم انتخاب زاویه دید سوم شخص برای داستانش، آگاهی راوی را به ذهن شوکومار محدود کرده است؛ این یعنی راوی از گذشته شخصیت‌ها خبر ندارد و برای ارائه گذشته به مخاطب ناچار است از ذهن شوکومار بهره بگیرد و، با یادآوری گذشته در ذهن مرد، آن را برای خواننده داستان رو کند. در قسمت گفت وگوها، دیالوگ به یاری راوی می‌آید: ما ازطریق اعترافات زن وشوهر درقالب بازی متوجه می‌شویم که در فلان واقعه یا در بهمان زمان چه کرده‌اند و این اعترافات چه تأثیری بر حال آن‌ها می‌گذارد. و، در انتها، آن پایان تکان دهنده چه اندازه منطقی و چه اندازه غافلگیرکننده است.

در «نقش بندان»، اما گلشیری روشی پیچیده‌تر و سخت‌تر درپیش می‌گیرد.

با تمام احترام به رضا دانشور، نویسنده مشهدی، عزیز و توانمند و بزرگ.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->