در مورد توبه و استغفار میتوانیم از دعاهایی که امام سجاد (ع) برای ما به جا گذاشتهاند استفاده کنیم. اصل دعای استغفار برای مغفرت است؛ یعنی انسان باید به توبه و استغفار شوق داشته باشد. گاهی انسان گناهی مرتکب میشود و پس از آن تصمیم میگیرد توبه کند، اما گاهی عشق به توبه و استغفار دارد. دعای نهم صحیفهسجادیه تبیین این موضوع است که انسان در طلب استغفار، عاشق باشد. امامسجاد (ع) در این دعا نیز همچون دیگر دعاهای صحیفه، بعد از صلوات بر محمد (ص) و آلمحمد (ص)، از خداوند درخواست توبه میکنند.
درخواست بازگشت بهسوی خدا و توبه باید از پروردگار جهان باشد؛ یعنی همهچیز حتی توبه باید از خدا باشد، اما چرا انسان باید توبه و استغفار کند؟ زیرا خداوند توبه را دوست میدارد، لذا امامسجاد (ع) عملا دعا را عاشقانه شروع میکنند.
اگر بخواهیم از آنچه خدا اکراه دارد جدا شویم، باید خدا ما را جدا کند؛ جدایی از گناه و اکراه از آنچه خدا اصرار دارد، عنایت خداوند است. امام (ع) عملا مسیر توبه را عشق به خدا و جدایی از گناه را اصرار حضرت حق برمیشمارند. دراصل باید در تبلیغ دین در پیوند جامعه با خدا این واسطه عشق و علاقه را قرار دهیم و دلیل گناه نکردن را این بدانیم که خدا از گناه خوشش نمیآید، چرا باید نماز بخوانیم و عبادت کنیم؛ چون خدا دوست دارد.
امامسجاد (ع) در این دعا بیان میکنند: «خدایا! پیوسته در امور دنیا مردد میشوم». این تردید را همه ما در کارهای خود داریم. این تردید بهگونهای است که گاهی نقب به دین میزند و زمانی نقب به دنیا دارد؛ یعنی هر کاری که انجام میدهیم، باید بدانیم برای دینمان مضر است یا برای دنیایمان مضر است؟ معمولا افراد رضایت خلق و دنیا را انتخاب میکنند.
امامسجاد (ع) در این دعا نمیگویند دنیا یا دین را انتخاب کن، بلکه میفرمایند کدام فانی و کدام باقی است. ایشان تأکید میکنند وقتی بین حرکت بهسوی دنیا و حرکت بهسمت دین مردد هستی، آن کاری را انجام بده که باقی است نه فانی.
این عبارت امام بسیار زیباست و عملا انتخاب را به خود ما واگذار میکنند. ما باید در موضوعات دین همیشه از فنا و بقا صحبت کنیم. واقعیت این است که آنچه عمل عبادی است، باقی است و گناه و لذت آن، فانی.
امامسجاد (ع) گام سومی را نیز مطرح میکنند و میگویند: «خدایا! من میخواهم کاری را انجام دهم؛ یک کار رضایت تو را بههمراه دارد و یک کار فقط نارضایتی تو را به همراه دارد»؛ یعنی دوری از گناه نباید موجب شود تا ما به خود غره شویم که من این گناه را انجام ندادم. خیر، خدا قدرت ما را برای گناه سست کرده، خدا به ما توفیق عبادت داده، خدا میل ما را به عبودیت کشانده است؛ ذات همه محورهای عبودیت خداست.
خواست بعدی ما این است که خدایا! بین من و نفس اماره خلوت نباشد؛ یعنی نفس، اماره است، قدرت دارد، امیر است، توانمند است، اما من ضعیف هستم، ولی بهطور طبیعی همه توان و قدرتم در دست توست.
امام در فرازی دیگر از دعا بیان میکنند: «خدایا! ما را به توفیق خود کمک کن، ما را به عنایت خود محکم بگردان تا حتی به آنچه مخالف رحمت توست، فکر نیز نکنم و عملا همه وجودم از خدا پر باشد».
این اوج توحید است. ما گاهی از خدا میخواهیم قدمی که برمیداریم، راه رفتن و نگاه کردنمان توحیدی باشد. امام بهطور طبیعی در اینجا تأکید میکنند: «نفس کشیدنم نیز باید توحیدی باشد»؛ یعنی همهچیز خدایی باشد.
عصاره دعا این است که خدایا همه نگاهها، حرکت همه اعضایم و همه آنچه بر زبانم جاری میشود، همه و همه بندگی تو باشد، بهگونهایکه من هیچ ثوابی را از دست ندهم.
عصاره دعای نهم این است که ما در دنیا عملا به مقام عزت برسیم. نمیتوان بهطور طبیعی به این مقام رسید مگر با دوری و پرهیز از گناه. جوانان ما این ذهنیت را دارند که نمیشود گناه نکرد، نمیشود معصیت نکرد، نمیشود همیشه بندگی کرد، باید هم اطاعت کرد و هم جوانی و هم زندگی، اما امام با این دعا به ما یاد میدهند که میشود با همه وجود و در همه زمانها با خدا انس گرفت و فقط یک شرط در این بین وجود دارد؛ آنکه از خود خدا کمک و یاری بگیریم و بدانیم که ضعیف هستیم و درمقابل قدرت خدا توانی نداریم.