روانشناسی زرد به صحبت در مورد روان انسان میپردازد و مفاهیمی را به عنوان مطالب علمی بیان میکند که در واقع هیچ پایه و اساس علمی مشخصی برای آنها وجود ندارد. برای آشنایی بیشتر با روانشناسی زرد، دلایل محبوبیت آن در بین مردم و اثرات منفی که بر افکار و دیدگاههای افراد دارد با یک دکترای روانشناسی بالینی گفتوگو کردیم.
دکتر سید احمد زرقانی در گفتوگو با شهرآرانیوز؛ در خصوص روانشناسی زرد و تاثیرات منفی آن بر روان مردم اظهار کرد: تعریف روانشناسی زرد در دو دهه گذشته در کشور ما تغییر کرده است. در دو دهه گذشته روانشناسی زرد به ارائه هر نوع روانشناسی غیرعلمی توسط افرادی که مدارک معتبر روانشناسی از دانشگاههای مورد تایید وزارت علوم یا وزارت بهداشت نداشتند، گفته میشد.
وی افزود: این افراد آموزههایی را مطرح میکردند که، چون از نظر علمی صلاحیت نداشتند، آموزههایی بود که ربطی به علم نداشت، تشخیص آن نیز کار راحتتری بود و به راحتی میشد زرد بودن این نوع روانشناسی را به دیگران اثبات کرد. در طی دو دهه گذشته افرادی که از نظر علمی صلاحیت نداشتند، به خاطر اینکه مدرک گرفتن از دانشگاهها راحتتر شد و رشته روانشناسی پذیرش دانشجوی زیادی داشت، شروع به تحصیل در رشته روانشناسی و گرفتن مدرک کردند، در نتیجه تشخیص روانشناسی زرد سخت شده و تعریف روانشناسی زرد را نیز دچار مشکل کرده است.
زرقانی ادامه داد: در این شرایط تعریف روانشناسی زرد هرگونه سوءاستفاده از مفاهیم علمی روانشناسی در جهت امیال و اغراض شخصی است. این برداشتها خیلی دور از فضای علمی نیست و شاید فقط متخصصان این امر بتوانند تشخیص دهند که این برداشتها شخصی است، نه مربوط به یک نظریه. به همین دلیل تشخیص روانشناسی زرد بسیار سخت شده و افرادی میتوانند تشخیص دهند که متخصص هستند.
این روانشناس بالینی در خصوص راههای تشخیص روانشناسی زرد از علمی توسط مردم عنوان کرد: روانشناسی علمی نیست که اصول و چارچوبهایی را برای همه آدمها تجویز کند. این موضوع هرگز در روانشناسی علمی رخ نمیدهد. هیچ نظریه و روانشناسی که علمی صحبت میکند به طور مثال نمیگوید همه بچهها را در ۶ سالگی به مهد کودک بفرستید یا لطفاً همه زوجین هر شب حداقل یک ساعت با هم حرف بزنند. این تجویزهای عمومی در خصوص هر مسئلهای حتی اگر برای بخشی از افراد درست باشد که معمولاً هم درست است، قطعاً جزئی از روانشناسی زرد است.
وی بیان کرد: نکته دوم دستهبندی کردن انسانهاست. مانند این گزارهها که زنها موجودات احساسی هستند، مردها موجودات منطقی هستند، ایرانیها مردمی قدرشناس هستند، نوجوانها بیثبات هستند. این گزارهها که کلی است و افراد را دستهبندی میکند، یعنی انسانها را بدون در نظر گرفتن تفاوتهای فردی در یک طبقه قرار میدهد، جزئی از روانشناسی زرد است.
زرقانی خاطرنشان کرد: ملاک سوم وقتی است که فردی میگوید راه حل مشکل بشر دست من است و در واقع هذیان و یا توهم همهتوانی دارد، اینکه بیان کند من میتوانم مشکل شما را حل کنم، شما را شفا دهم. این فرد گزارههایی به کار میبرد که انگار بسیار توانمند است و به فرد دیگری بدون اینکه تلاش کند یا مسئولیتی بپذیرد، قول شفا میدهد.
این روانشناسی بالینی اضافه کرد: به دلیل اینکه انسان انتخاب دارد و با انتخابهای خود سبک زندگیاش را میسازد، بنابراین هر فردی که قول تغییر دهد و انسانیت انسان را زیر سوال ببرد، فضای شارلاتانیسم، کلاهبرداری و فریبکاری ایجاد میکند؛ بنابراین این نیز روانشناسی زرد است؛ زیرا در فضای علمی این امکان وجود ندارد که یک انسان بتواند حال انسان دیگری را با تضمین بهبود دهد. این تضمین دادن ملاک چهارم شناسایی روانشناسی زرد از علمی است.
وی تصریح کرد: ملاک پنجم که در سالهای اخیر گسترش زیادی پیدا کرده، نوعی فرقهگرایی است. در حدود ۱۰، ۲۰ سال پیش تکلیف روانشناسی زرد مشخص و تاکیدش بر این بود که شما میتوانید به آنچه که میخواهید برسید، اگر همواره به چیزی که میخواهید فکر کنید، آن را بنویسید، بکشید و عکس آن را به در اتاق خود بزنید، به آن چیزی که میخواهید خواهید رسید و پیام کلی این بود که خواستن، توانستن است.
زرقانی افزود: بعد از پیشرفتهتر شدن روانشناسی زرد و با رو شدن دست آنها مردم متوجه شدند که واقعیت زندگی خواستن، توانستن نیست. ما فقط میتوانیم بخواهیم و تلاش کنیم، اما دنیا جایی نیست که همواره مطابق خواست و حتی تلاش ما پیش برود. بعد از اینکه مردم به مرور متوجه این موضوع شدند و کار و کاسبی روانشناسان زرد کساد شد، این روانشناسی شکلهای دیگری به خود گرفت. افراد زیادی روانشناسی زرد را با معنویتهای خودساخته و زمینی ترکیب میکنند. گاهی جملههایی میشنوید مثل اینکه دنبال پول نباش، دنبال موفقیت نباش، همه چیز را به صاحبش بسپار.
این روانشناس بالینی ادامه داد: قبلا بیان میکردند که اگر من چیزی را بخواهم به آن میرسم، اما الان اینگونه است که اگر من چیزی را بخواهم، اما شرم و حیا داشته باشم، بیانش نکنم و به صاحب جهان بسپارم، اون این خواسته را برای من به ارمغان خواهد آورد. به این دلیل که این معنویت را به شکل خطرناکی وارد روانشناسی زرد کردند، یکی از اتفاقاتی که در حال رخ دادن بوده، فرقهگرایی است.
وی اضافه کرد: هر زمان فردی بیان کرد که ما خوبیم و بقیه بد هستن یا ما راه را پیدا کردیم و بقیه در گمراهی هستند یا کلید نجات دست ماست، به انتقادها گوش ندهید، نقد نکنید، اعتماد کنید و ادامه دهید، نتیجه خواهید گرفت، روانشناسی زرد است؛ زیرا یک روانشناس رهبر یک فرقه نبوده و قرار نیست فردی را شفا دهد، هیچ وقت متبرک، مقدس و رهیافته نیست، بلکه درمانگر یک روانشناس علمی آموزشدیده است که همواره درجاتی از نارضایتی، حال بد و مشکلات را در زندگی خود تجربه و با این مسائل دست و پنجه نرم میکند نه اینکه راه پیدا کرده باشد، موفق و یا انتخابشده باشد.
زرقانی گفت: یکی دیگر از ملاکها برای شناسایی روانشناسی زرد این است که افراد تجربههای شخصی خود را به عنوان یک نسخه عملی به دیگران تجویز میکنند. این تجربههای شخصی میتوانند درست، بهجا و رشددهنده باشند، اما ممکن است همه آنها برای من رشددهنده، درست و خوب نباشند. تعمیم و تجویز یک تجربه شخصی برای زندگی سایر انسانها نیز روانشناسی زرد است.
این روانشناس بالینی بیان کرد: هر روانشناسی که بیا کرد میتوان در زندگی درد نداشت یا فاکتور درد را در زندگی در نظر نگرفت، شما رو به سمت حال خوب، خوب بودن و خوشحال بودن برد و از این موضوع حرفی نزد که باید درد و سختی کشید، این فرد قطعاً یک شارلاتان، شیاد، فریبکار و روانشناس زرد است؛ زیرا زندگی همواره آمیخته با درد، رنج و سختی است.
وی خاطرنشان کرد: هیچگاه یک روانشناس علمی به شما نخواهد گفت که صد در صد بهبود پیدا میکنید و برای همیشه حال شما خوب خواهد ماند، بلکه میگوید من به شما کمک میکنم تا اگر خودتان خواستید در برخی از زمینهها بهبود پیدا کنید، البته این باز هم با درد و رنج همراه است و با حال خوب و خوشحالی اتفاق نمیافتد، زیرا رشد روانی و درمان دردهای روانی همواره با درد و رنج اتفاق میافتد و درد و رنج بخشی از زندگی ما خواهد بود؛ بنابراین هر فردی که دور این فاکتور مهم زندگی یعنی درد و رنج خط میکشد و آن را کنار میگذارد، قطعاً یک روانشناس زرد است.
زرقانی در این خصوص که چرا مردم به سمت روانشناسی زرد حرکت میکنند، عنوان کرد: این موضوع علتهای متفاوت و متنوعی دارد، اما چند علت اصلی را مطرح میکنم. یک علت این است که بسیاری از ما به دنبال نسخه حاضر و آماده برای مشکلات عمیق روانشناختی خود هستیم. متاسفانه ما در روان خود اضطراب زیاد، افسردگی و وسواس را تجربه میکنیم، اما روان ما به دنبال این است که چنین مورد عمیقی را پوشش دهد و درمان کند. این در واقع راحتطلبی مغز است، مغز تمایل ندارد انرژی زیادی برای همه چیز صرف کند، بلکه دوست دارد در کمترین زمان بیشترین فایده را ببرد، این یکی از ویژگیهای مغز ماست که روانشناسان زرد روی آن دست میگذارند و از آن استفاده میکنند.
این روانشناس بالینی افزود: نکته دوم که شاید هم خوشبینانهتر باشد، آگاهی کم و اطلاعات کم مردم است. ما اصطلاحی در روانشناسی به نام ذهنیت روانشناختی داریم؛ یعنی آیا اصلاً افراد میدانند روان چیست و وجود و حضور آن را درک میکنند، زیرا روان مفهومی نیست که سالهای زیادی از ایجاد آن گذشته باشد، حداقل در فرهنگ ما یعنی ۶۰، ۷۰ سال پیش چیزی به نام من روانشناختی حضور نداشت. الان در سطح جامعه و در گفتوگوها از کلمات و اصطلاحاتی استفاده میشود که مثلاً من مضطربم، من غمگینم، من خشمگینم یا من احساس خجالت میکنم.
وی ادامه داد: این کلمات را کسی استفاده میکند که یک من روانشناختی و یک ذهنیت روانشناختی از خود دارد، اما کسی که این مورد را نداشته باشد، به طور مثال بیان میکند که من اعصابم خورد است یا برای همه موقعیتها خواهد گفت که من استرس دارم یا حتی کلیتر بیان میکند که من حالم خوب نیست.
زرقانی اضافه کرد: این روزها این ذهنیت روانشناختی و این من روانشناختی ایجاد شده و شکل گرفته، اما هنوز اطلاعات و آگاهی راجع به آن کم است، یعنی هنوز برخی فکر میکنند که میتوانند برای همه دردهای روانی یک کار انجام دهند که این روانشناسی زرد است و از این ناآگاهی یا کمبود آگاهی مردم راجع به ذهنیت روانشناختی سوءاستفاده میکنند، و مردم هم که هنوز آگاهی ندارند، بنابراین دنبال نسخههایی هستند که سریع و راحت الوصول است.
این روانشناس بالینی تصریح کرد: یکی دیگر از علتهایی که موجب میشود مردم کشور ما به سمت روانشناسی زرد بروند این است که متاسفانه مدل پزشکی ما مدلی مبتنی بر این است که من مریضم، آقا یا خانم دکتر به من دارویی دهید که بهبود پیدا کنم و درد من از بین برود؛ یعنی مبتنی بر تسکین و مسکن بودن است. به تازگی مدل پزشکی ما در حال حرکت به این سمت است که وقتی دردی وجود دارد نیازمند اصلاح در سبک زندگی جسمانی ماست تا آن درد درمان شود، نه اینکه تسکین پیدا کند.
وی افزود: این اقدام نیازمند این است که فرد مسئولانه بلند شود و تغییراتی را در خود شکل دهد، به جای اینکه منفعلانه روند بهبودی را طی کند. به دلیل اینکه این فاعلانه عمل کردن رنج و سختی زیادی دارد، طبیعتاً انتخاب خیلی از مردم حرکت منفعلانه به سمت بهبودی استف در نتیجه فریبکاران و شیادان زیادی از این تمایل ما بهره میبرند و نسخههایی میدهند نیازی نباشد فرد خودش کاری انجام دهد.
زرقانی بیان کرد: یکی دیگر از دلایلی که مردم به سراغ روانشناسی زرد میروند این است که در واقع رهبران الگوهای این نوع روانشناسی بسیار خوب و بسیار زیاد در دستکاری هیجانی انسانها مهارت دارند. به طور مثال وقتی فردی در یکی از این همایشها یا کنفرانسهای روانشناسان زرد شرکت میکند در طول همایش و کنفرانس در برخی موارد گریه میکند، بعضی جاها خوشحال میشود و وقتی همایش رو به اتمام است احساس میکند که من قرار است بلند شوم و از فردا که نه از همین امروز زندگی خود را متحول کنم.
این روانشناسی بالینی ادامه داد: عمر این هیجانات تا زمانی است که فرد سوار خودروی خود را مترو و اتوبوس میشود و میبیند هیچ اثری از آن هیجان نیست؛ زیرا این روانشناسان زرد دستکاری هیجانات انسانها رو بسیار خوب بلد هستند، کاری میکنند فرد هیجانزده شود و احساس کند که واقعا تغییر کرده است. برای اینکه این اتفاق برای فرد رخ ندهد نیاز دارد درصدی از آگاهی، خودکنترلی، خودشناسی و خودآگاهی هیجانی را داشته باشد تا دیگران به راحتی نتوانند هیجانات آنها را دستکاری کنند.
وی در خصوص تاثیرات منفی روانشناسی زرد بر افکار و دیدگاههای افراد جامعه تصریح کرد: متاسفانه روانشناسی زرد تاثیرات بسیار مخربی بر افکار و دیدگاههای افراد جامعه دارد. یکی از مهمترین تاثیرات این نوع روانشناسی این است که افراد جامعه به جای زندگی در واقعیت، همواره در خیال زندگی میکنند، در نتیجه برای این فرد رشد روانی اتفاق نمیافتد، نمیتواند ناکامی را تحمل کند، پذیرش ندارد و به زندگی کردن در خیال معتاد میشود.
زرقانی اضافه کرد: این افراد خیلی زود بیمار خواهند شد و نشانههای بیماری شامل اضطراب، افسردگی، وسواس، ناتوانی در کنترل غرایز و ناتوانی در کنترل هیجانات است که به سرعت بروز میکنند. این اعتیاد فرد را از نظر روانی خواهد کشت و روانش را به یک مرداب یا باتلاق تبدیل خواهد کرد که بیماریهای زیادی از آن بیرون میزند.
این روانشناس بالینی گفت: یکی دیگه از آثار بد روانشناسی زرد این است که افرادی که به میزان زیادی با این نوع از روانشناسی در ارتباط هستند، بعد از مدتی شخصیت و روانشان شکل کاریکاتور میشود و رشد کاریکاتوری میکند، به این معنی که اگر ما بخواهیم شکل این افراد را بکشیم، سر بسیار بزرگی دارند، زیرا حرفها و سخنرانیهای زیادی شنیدند، گزارههای زیادی حفظ کردند، جهانبینیهای شخصی فرد دیگری را درون مغز خود مرور کردند، جوابهای آماده زیادی دارند و جملههای شبه علمی بلدند، اما تجربه زیسته خود این افراد بسیار کم است، هیجانات رشددهنده را تجربه نمیکنند و زندگی واقعی آنها نسبتی با آن حجم از اطلاعات و دادهها ندارد.
وی خاطرنشان کرد: در واقع ما افرادی را میبینیم که حرفهای قشنگی میزنند و افکار قشنگی دارند، اما این افکار و حرفها منجر به رفتارهای قشنگ و حال خوبه دائمی و پایدار نمیشود. متاسفانه مراجعه بخشی از افرادی که از مشکلات روانشناختی رنج میبرند به این روانشناسان زرد، اتفاقی بسیار تلخ و دردناک است.