مراسم «ریحانه الحسین» در حرم رضوی؛ بانوان عرب زبان به سوگ حضرت رقیه (س) نشستند دختر شهید سلامی: قرآن، مشاور اصلی پدرم بود مدافعان حرم، مجاهدان راه بنت‌الحسین (ع) | گفت‌وگوی شهرآرانیوز با دو رزمنده مدافع حرم حضرت رقیه (س) نصب دوربین شمارش زائران در حرم حضرت ابوالفضل(ع) جشنواره طراحی حجاب بانوی ایرانی برگزار می‌شود دیباکارت اعتباری چیست و چه مزایایی برای خانواده‌های شهدا و ایثارگر دارد؟ «محبت» شالوده اصلی رابطه دخترپدری در تربیت دینی است دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی: بنیاد ملی شیخ اشراق بر پایه مشارکت مردمی تاسیس شود تدوین شیوه‌نامه‌ای برای ثبت‌نام اتباع جهت حضور در اربعین | صدور شناسه ملی برای ۳۲۰۰ موکب راز شناسایی پیکر سالم حضرت رقیه (س) در دمشق چه بود؟ بلیت پرواز اربعین را از اینجا تهیه کنید آیا حضرت رقیه (س) در کربلا حضور داشت؟ اعزام گسترده خدام رضوی به عراق در ایام اربعین ۱۴۰۴ | برپایی بزرگ‌ترین موکب مردمی آستان قدس رضوی در میدان پرچم کربلا آیت الله مروی: تولیدکنندگان در خط مقدم جنگ اقتصادی با اسرائیل ایستاده‌اند مشهد مقدس، سیاه پوش شهادت دختر گرانقدر سید الشهدا (ع) مشهدالرضا(ع)، سیاه‌پوش شهدای اقتدار | آیین بزرگداشت اربعین ۲۹ شهید اقتدار خراسان رضوی برگزار شد + فیلم روایت پرچم‌های سرخ و سیاه حسینی در مسیر پیاده‌روی اربعین تردد ۱۴۱ هزار زائر عتبات عالیات از مرزهای اربعینی کشور افزایش ۹۰ درصدی درخواست گذرنامه زیارتی| ارائه خدمات گذرنامه‌ای در نماز‌های جمعه آغاز فرایند نظارت و ارزیابی اربعین با هدف رفع آسیب‌ها و ارتقای کیفیت خدمات در خراسان رضوی
سرخط خبرها

خاک‌روبِ در میخانه کنم مژگان را

  • کد خبر: ۳۳۰۴۶۶
  • ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۳:۱۳
  • ۱
خاک‌روبِ در میخانه کنم مژگان را
مراسم نظافت صحن آغاز می‌شود. زائران به دخترکی که لباس قرمزی بر تن دارد و در بین خادمان سیاه‌پوش حرم، با طمأنینه جاروی سبز را بر زمینِ صحن می‌کشد، نگاه می‌کنند و لبخند می‌زنند.

عصر جمعه است. دربانان حرم با لباس و کلاه خدمت و جارو‌های دسته‌بلند سبز‌رنگ و نواری که بر روی سینه کشیده‌اند، با اعلام سرکشیک، وارد صحن می‌شوند. خدام به‌صورت خطی در جهت غرب به شرق به ترتیب قد با ظاهری آراسته به‌صف می‌شوند و مقابل آسایشگاه دربانان در صحنِ انقلاب و روبه‌قبله و مضجعِ شریف امام رضا (ع) می‌ایستند. یکی از آنها که محاسن سفیدی دارد و از بقیه بزرگ‌تر و قدیمی‌تر است، جلو می‌ایستد و به‌عنوان چاووش‌خوان، در مدح امام رضا (ع) و ائمه معصومین اشعاری می‌خواند و بقیه با احترام و ساکت، به این اشعار گوش فرا می‌دهند.

دخترک، با چشم‌های کنجکاوش به خادمان حرم نگاه می‌کند. این نظم و ترتیب و این آراستگی و اشعاری که پیرمرد می‌خواند برایش دوست‌داشتنی و زیباست. لباس برادرش را می‌کِشد و آهسته می‌گوید: داداش جون، میشه یه‌کم همین‌جا وایستیم؟

هردو پشت سر خادمانِ حرم و در کنارِ آخرین صف، می‌ایستند. سه خادمی که در صف آخر ایستاده‌اند رو به سمت دخترک می‌کنند و لبخند می‌زنند. صدای پیرمرد مداح، که چاووشی می‌خواند در صحن حرم پیچیده است:

- «می‌روم در خدمت شاهی که ایوانش طلاست، پادشاه هفت‌کشور پیش احسانش گداست. یک طواف مرقدش فرموده پیغمبر است، هفت هزار و هفت‌صد و هفتاد حج اکبر است.»

صدای صلوات زائران بلند می‌شود. دخترک آهسته می‌گوید:

- داداش، منم از اون جارو‌ها می‌خوام، می‌خوام حرم رو جارو کنم.

- نه آبجی‌جان، این جارو‌ها باید دست خادمای حرم باشه، به بچه‌ها که جارو نمیدن. باید خادم امام رضا باشی تا اجازه بدن، بیا بریم.

دخترک، اما همچنان ایستاده است و اصرار می‌کند. دلش می‌خواهد آن جاروی دسته‌بلند سبز را از خادم مهربانی که کنارش ایستاده بگیرد و حیاط صحنِ حرم امام رضا را جارو کند. همان‌طور که گاهی مادرش اجازه می‌دهد جارو را بردارد و حیاط خانه‌ی خودشان را جارو کند. دست برادرش را می‌کشد و به خادمِ جارو به دست نزدیک‌تر می‌شود.

صدای مداح پیر دوباره در صحن می‌پیچد:

- تو رئوف و مهربانی قبله درماندگانی، ز تو ممنونم دلم را، در حریمت می‌کشانی.

دلم سرمست توست، فقط پابست توست، کلید مشکلم، فقط در دست توست.

علی موسی‌الرضا، علی موسی‌الرضا ... و زائران با خادم پیر هم‌نوا می‌شوند و اسم امام را تکرار می‌کنند.

دخترک به خادم مهربانی که کنارش ایستاده و به او لبخند می‌زند نگاه می‌کند.

- ببخشید آقا، میشه منم حرم رو جارو کنم؟

خادم حرم، کلاهش را بالا می‌دهد و لبخندش وسیع‌تر می‌شود. خم می‌شود و به چشمان دخترک نگاه می‌کند.

- بله دخترم، شما هم می‌تونی. بفرمایین اینم جارو، هروقتم خسته شدی برش گردون دست خودم. بفرمایین.

دخترک شادمان جارو را از دست خادم می‌گیرد و آن را به برادرش که کناری ایستاده و ابروهایش را به علامت تعجب بالا انداخته، نشان می‌دهد. مراسم نظافت صحن آغاز می‌شود. زائران به دخترکی که لباس قرمزی بر تن دارد و در بین خادمان سیاه‌پوش حرم، با طمأنینه جاروی سبز را بر زمینِ صحن می‌کشد نگاه می‌کنند و لبخند می‌زنند. دخترک دستش را برای برادرش تکان می‌دهد و بلند می‌گوید: ببین داداش جون، منم خادم امام رضا (ع) شدم.


عکس : امین فائزی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
بی نام
Iran (Islamic Republic of)
۲۲:۲۴ - ۱۴۰۴/۰۲/۲۳
0
0
چقدر عالی بود
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->