آغاز بازگشت هوایی زائران حج به کشور | نخستین پرواز در فرودگاه مشهد به زمین نشست (۵ تیرماه ۱۴۰۴) ۲ هزار و ۲۰۰ بقعه متبرکه در سراسر کشور میزبان برگزاری نمایش‌های آیینی در محرم ۱۴۰۴ بیش از ۶۰ هیئت در مشهد میزبان مراسم شیرخوارگان حسینی در محرم ۱۴۰۴ پیکر شهید «امیرحسین مزینی» در فریمان تشییع می‌شود بزرگ‌ترین اجتماع شیرخوارگان حسینی، در حرم امام‌رضا(ع) برگزار می‌شود پایگاه‌های بسیج مشهد و خراسان رضوی از علاقه‌مندان ثبت‌نام می‌کنند ۳ شهید از یک خانه؛ صبر بانوی مشهدی دربرابر جنایت صهیونیست‌ها + فیلم برافراشته‌شدن پرچم‌های سیاه عزای امام‌حسین(ع) بر فراز گلدسته‌ها و ایوان‌های حرم امام‌رضا(ع) نماز و اعمال دهه اول ماه محرم محرم ۱۴۰۴ جلوه‌ای از مقاومت فرهنگی ملت ایران دربرابر حمله متجاوزانه اسرائیل به ایران است حسینیه‌ای به وسعت مشهد | برنامه هیئت‌های مذهبی مشهد در محرم ۱۴۰۴ سومین گردهمایی ملی کودکان عاشورایی برگزار می‌شود میدان شهدا مشهد میزبان برنامه «روضه خانگی به وسعت یک میدان» در دهه اول محرم ۱۴۰۴ محرم حماسی در مشهد | آوای بصیرت و مقاومت، محور نوحه‌های امسال خواهد بود پیکر شهید «سردار حاج‌محمد کاظمی» همراه با پیکر ۹ شهید دیگر برای تشییع به مشهد می‌آیند ویژه برنامه‌های سازمان تبلیغات اسلامی خراسان رضوی در محرم ۱۴۰۴ | از گفتمان‌سازی تا پشتیبانی هیئات مذهبی دهه اول محرم ۱۴۰۴ در مشهد هیئت کجا برویم؟ پذیرایی شبانه‌روزی از زائران در چایخانه‌های حرم امام‌رضا(ع)، هم‌زمان با ایام محرم ۱۴۰۴ بازگشت پارکینگ‌های حرم امام‌رضا(ع) به چرخه خدمات‌رسانی، از سوم تیر ۱۴۰۴ تیزر مراسم شیرخوارگان حسینی در حرم امام‌رضا(ع) منتشر شد + فیلم
سرخط خبرها

در مسیر آسمان هشتم

  • کد خبر: ۳۳۰۹۱۸
  • ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۲:۴۶
در مسیر آسمان هشتم
گاهی راننده زائربر‌ها بودم و گاهی هم ویلچر به دست دم در ورودی‌ها می‌ایستادم تا اگر کسی به هر دلیلی توانایی راه رفتن نداشت سوارش کنم.
مهدی محمدی
نویسنده مهدی محمدی

چند سال پیش توفیق بزرگی داشتم. جزو خادمان کشیک هشتم شب بودم در بخش صندلی چرخ‌دار و زائربر.

گاهی راننده زائربر‌ها بودم و گاهی هم ویلچر به دست دم در ورودی‌ها می‌ایستادم تا اگر کسی به هر دلیلی توانایی راه رفتن نداشت سوارش کنم.

ساعت یک‌و‌نیم، دو شب بود که یک خانم مسن که به زحمت راه می‌رفت از ورودی باب‌الجواد (ع) وارد شد.

به ویلچری که دستم بود اشاره کردم و گفتم: بیایید بنشینید تا هر جای حرم خواستید ببرمتان.

همان‌طور که نفس‌نفس‌زنان به راهش ادامه می‌داد گفت: پسرم منو تا فلکه آب آورد و خودش رفت. چون صبح زود باید می‌رفت سرکارش. از اونجا خودم پیاده اومدم، بقیه اش هم پیاده می‌رم. پیاده‌روی اربعین که نشد برم، این چند قدم رو که خودم برم.

سوار نشد ولی از راه رفتن آرام آرام و سبک قدم برداشتنش معلوم بود که چقدر سخت راه می‌رود. همان‌طور که داشت می‌رفت، برگشت و به ویلچر نگاه کرد.

دوباره گفتم: نمی‌نشینید؟

خودتان می‌دانید. بعضی مادربزرگ‌ها وقتی متخصص گوارش به آنها بگوید که از امسال دیگر نباید روزه بگیرید یا ارتوپدی به آن‌ها بگوید: از این به بعد باید نمازتان را نشسته بخوانید ناراحت می‌شوند و طوری به او نگاه می‌کنند که انگار یک نفر آدم از خدا بی‌خبر مسیرشان را به سمت خدا سد کرده است.

پزشک نبودم ولی وقتی گفتم اینجا بنشینید همان مدلی که گفتم نگاهم کرد و بعد به بقیه راهش ادامه داد.

گفتم: از ساعت دو شب اینجام که ثوابی بکنم، چرا نمی‌ذارین؟

یعنی این‌قدر ضعیف شدم که سوار ویلچر بشم؟

اما دیگر مقاومت نکرد و نشست روی ویلچر. راه افتادیم. گریه می‌کرد. اشکش را ندیدم، اما تکان خوردن مداوم شانه‌هایش خبر می‌داد که چه اشکی می‌ریزد.

خواستم بگویم: همه‌مون ضعیفیم، اگر ضعیف نبودیم که پیش معین‌الضعفا نمی‌آمدیم.

اما نگفتم، چون همان‌طور که گفتم ضعیفیم. آن‌قدر ضعیف که بعضی وقت‌ها تا بخواهیم حرف بزنیم یک بغض بی‌مقدمه می‌آید و گلویمان را فشار می‌دهد تا نتوانیم حرفی بزنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->