محدثه شوشتری/ شهرآرانیوز - در مشهد از خواجهربیع به شترک، طبرسی به همتآباد، دلاوران به توس، طلاب به جاده سیمان، مصلی به مهدیآباد و... هربار به جایی دور و دورتر کوچ کردهاند. محلهبهمحله عقبنشینی کردهاند تا بتوانند در هر گوشهوکناری از شهر که شده، زیر سقفی پناه بگیرند. فصل جابهجاییشان که میرسد، آراموقرار ندارند، آنهم با اجارههایی که نقرهداغشان میکند.
گاهی راهی جز ترک محله و کوچ اجباری ندارند. از محله قدیمی دل میکنند و به محلههایی با اجارههای کمتر میروند. کوچشان، نه از سر دلخوشی که از روی ناچاری است. روزگاری میان عامه، اجارهنشین و خوشنشین خطاب میشدند؛ عناوینی که حالا اسمش را هر چیزی میتوان گذاشت جز خوشنشینی.
چند ماهی است کرونا همان دخلوخرجی را که به زور جفتوجور میشد، هم نشانه رفته است. حالا مستاجران ماندهاند و سختی اجاره یک چهاردیواری. حساب مستاجرانی که اجارههای ماهیانه تا ۱۰ میلیون تومان را برای خانههای دلخواهشان میدهند، از اجارهنشینهای زیر خط فقر جداست.
در این گزارش، روایتگر مستاجرانی هستیم که با هربار جابهجایی، راهی جز کوچ به مناطق حاشیهای نداشتند و هر بار بیشتر به حاشیه رانده شدند. سایه کرونا که درآمدِ خیلیها را به حداقل رسانده و عدهای را هم بیکار کرده، بیشتر مستاجران را نیز درمانده کرده است.
روایت قصه تلخ این مستاجران در شهری که تعداد خانههای خالیاش گاهی سوژه رسانهها میشود، حکم نمک پاشیدن روی زخم مستاجران است، اما بههرحال صاحبان ملک از اجارههای نجومی و مبالغی که هر سال درصد بالایی به آن اضافه میکنند، کوتاه نمیآیند.
برای اجاره خانه ارزان، به انتهای خط مشهد آمدم
خانواده ضیایی از خواجهربیع به شترک، سهیلا با بچههایش از طبرسی به همتآباد، معصومه از دلاوران به توس و خانواده بصیری از طلاب به جادهسیمان اسبابکشی کردهاند. مرضیه اما، بیشتر از اینها، کوچههای شهر را چرخیده. از مصلی به مهدیآباد رفته و جایی در حوالی کورههای آجرپزی، چهاردیواری کوچکی را اجاره کرده است؛ جایی که ته خط مشهد در قسمت شمالشرقی است و مرضیه اینجا بهدنبال یک چهاردیواری ارزان تا انتهای خط شهر رسیده است.
بچههایش دوست نداشتند از محله قدیمیشان دل بکنند، اما مرضیه هرچه محله قدیمیشان را زیرورو کرده، حتی یک زیرزمین نمور هم به اندازه توانش برای اجاره پیدا نکرده است. از دو سال پیش، خانه کلنگی یکخوابهای را با ۲ میلیون رهن و ماهیانه ۷۰۰ هزار تومان اجاره کرده بود، اما امسال صاحبخانه نهایت لطفش، تخفیف اجاره از ماهی یکمیلیون تومان به ۹۰۰ هزار تومان بوده است. مرضیه که همان ۷۰۰ هزار تومان را هم بهسختی با کار کردن بهعنوان نیروی نظافت و خدمات در هتلهای کنار حرم جور میکرد، با آمدن کرونا بیکار شد و توان پرداخت اجاره را نداشت.
چارهای برایش نمانده بود جز اینکه به حاشیه پناه ببرد. آخر مهدیآباد، نزدیک چند کوره آجرپزی، خانه کوچکی را با ۲ میلیون تومان رهن و ماهیانه ۵۰۰ هزار تومان اجاره کرده؛ خانهای که نه به دیوارهای ترکخوردهاش میتوانست خرده بگیرد و نه به لولههای فاضلابی که خرابند و گاهوبیگاه زندگیاش را آب میگیرد. همین اجاره ۵۰۰ هزار تومانی را هم دست و دلش میلرزد که آیا تا آخر ماه میتواند جور کند یا نه. خودش را به هر دری زده است تا به اندازه نان شب و اجاره حداقلی یک سرپناه، درآمدی داشته باشد، اما جایی نیست که رفته باشد و نگفته باشند که با وضعیت کرونا اوضاع کسبوکارها خراب است و نیرو نمیخواهند. حالا خداراشکر دوسه هفتهای است که به فروشندگی در مغازه پوشاک در دو شیفت صبح و عصر با حقوق ۸۰۰ هزار تومانی راضی شده است. با این اوصاف، تمام درآمدش با یارانهای که میگیرد، به زور به یکمیلیون تومان در ماه میرسد که باید نصف آن را برای اجاره خانه بدهد.
به قول خودش سر برجِ مستاجرها زود میرسد و بیشترین پولی که در طول ماه دستشان را گرفته است، باید دودستی تقدیم صاحبخانهها کنند. از صاحبخانه قبلیاش هم گله میکند که اگر انصاف داشت، شاید او مجبور نمیشد از محله قدیمیاش مصلی به برهوت پناه ببرد.
سارا، صبا و محسن، بچههای مرضیه، یک کنج از خانه زانوبهزانو نشستهاند و حرفهای مادر را گوش میکنند. بچهها وقتی دلنگرانی مادر را میبینند، دیگر بهانههای روزهای اولی را که از محله قدیمیشان به اینجا آمده بودند، نمیگیرند. بچهها، مصلی را بیشتر دوست داشتند.
مرضیه میگوید: روزهای اولی که به اینجا اسبابکشی کرده بودیم، بچهها میگفتند: «مامان! سر کار نرو، ما توی این محله میترسیم». آنقدر نگرانشان میشدم که خیلی روزها در را به رویشان قفل میکردم و میگفتم نترسید. کسی بهجز من و پدرتان کلید ندارد. مرضیه جلوی بچهها نمیخواهد از پدرشان خیلی حرفی به میان بیاورد. تن صدایش را پایین میآورد و از شوهرش میگوید: خدا لعنتش کند! دو بار از مادرم پول قرض کردم و بردمش کمپ. اما هربار وقتی بیرون آمد، دوباره شروع کرد. بعضی موقعها دوروز دوروز سروکلهاش پیدا نمیشود. وقتی هم که میآید، فقط دنبال پول گرفتن از من است تا مواد بخرد. پولی که درمیآورم، نصفش را برای اجاره خانه میدهم و با نصفش به زور شکم بچههایم را سیر میکنم، ولی او بازهم بهدنبال کندن از همین یک لقمه نانی است که سر سفره میآورم.
هنوز پشتبامنشین و چادرنشین نشدهایم
سهیلا از طبرسی به همتآباد اسبابکشی کرده است. شوهرش کارگر سرگذر است و خودش خانهدار. درآمد ثابتی ندارند که بتوانند از عهده اجاره خانه و خرج عادی زندگی بربیایند. کار شوهرش هیچ حسابوکتابی ندارد، آنهم حداقل در پنج ماه گذشته که سایه کرونا بر سر کارگران ساختمانی هم سنگینی کرده است. هنوز آفتاب نزده، شوهر سهیلا خودش را به سرگذر میرساند. خیلی روزها دست خالی برمیگردد و اگر شانس با او یار باشد، از هفت روز هفته، شاید دو یا سه روز کار نصیبش شود. دنبال خانهای بودند که اجارهاش ۵۰۰ هزار تومان در ماه بیشتر نباشد. در محله قبلیشان طبرسی هرچه گشتند، پیدا نکردند و بهناچار راهی همتآباد از مناطق حاشیه مشهد شدند. همسایههای محله قدیمیشان میگفتند: به همتآباد نروید، آنجا امنیت ندارد و میگویند محله خردهموادفروشها و معتادان است، اما آنها ناچار شدند به این محله کوچ کنند. سهیلا از ترس حرفهایی که شنیده، باب آشنایی با همسایگان جدیدش را باز نکرده است. شوهر سهیلا بیشتر از او نگران امنیت زن و بچه کوچکش است. میگوید: همین دو ماه پیش، خانوادهای را صاحبخانه جواب کرده و اسباب و اثاثیهشان را بیرون ریخته بود. آنها آمده بودند کنار زمینهای رهاشده، دوسه روز چادر زده بودند. نیروی انتظامی و ماموران گشت گفتند چادرخوابی ممنوع است، باید جمع کنید. اهالی اینجا میگفتند که، چون از عهده اجاره خانه برنمیآمدند، آخرش رفتهاند به روستاهای نزدیک مشهد.
سهیلا چندکلامی را به حرفهای شوهرش اضافه میکند و میگوید: بازهم خدا را شکر که هنوز کارمان به پشتبامنشینی و چادرنشینی نرسیده است و همین سرپناه را داریم تا بدون دست دراز کردن جلوی دیگران، زندگی کنیم، اما از مسئولان و کسانی که باعثوبانی این گرانیها هستند، نمیگذریم.
منطقهبهمنطقه پایین آمدیم تا به شترک رسیدیم
خانواده ضیایی از قدیمیهای خواجهربیع بودهاند. حداقل دو نسلشان در کوچههای همین منطقه روزگار گذراندهاند، اما فصل جابهجایی خانه، آنها را منطقهبهمنطقه بهدنبال اجاره اندک تا شترک کشانده است. حداقل ۲۰ کیلومتر از ابتدای پنجتن به سمت تقاطع طبرسی باید رفت تا به شترک رسید. زمانی این منطقه روستا بوده که حالا جزو مناطق حاشیه شهر شده است و نام آن را به شهرک شهیدشوشتری تغییر دادهاند، اما اهالی همچنان آن را به نام شترک میشناسند.
دو ماه پیش خانواده ضیایی مهلت یک سال اجارهشان تمام شده بود و صاحبخانه برای سال جدید، ۵ میلیون رهن با یک میلیون و ۴۰۰ هزار تومان اجاره خواسته بود. سال قبل برای همین خانه ۷۵ متری، یک میلیون تومان اجاره میدادند، اما امسال صاحبخانه گفته همهچیز گران شده است و او هم به پول بیشتری نیاز دارد و بهیکباره ۴۰۰ هزار تومان، به مبلغ اجاره اضافه کرده است.
شاید اگر سروکله کرونا پیدا نمیشد، آنها میتوانستند این مبلغ را پرداخت کنند، اما حالا که درآمدشان به نصف رسیده است، نمیتوانند از همان حداقل درآمدی که آقای ضیایی دارد، این مبلغ را بپردازند. آنها به غیر از اجاره خانه، اجاره مغازه هم دارند. با اینکه درآمد مغازهداران کم شده است، صاحبان مغازهها، اجارهها را افزایش دادهاند، بنابراین ماهی ۲ میلیون تومان هم باید برای اجاره مغازه بدهند، آنهم در شرایطی که بازار رونقی ندارد.
خانم ضیایی حرفهای شوهرش را دنبال میکند و به اینجا میرسد که چرا مجبور شدند از خواجهربیع به شترک اسبابکشی کنند. او میگوید: شاید با همین اجاره یک میلیون تومانی که اینجا میدهیم، در خواجهربیع هم میتوانستیم خانه پیدا کنیم، اما اسمش خانه بود؛ باید زیر سقفی نمزده، کلنگی، کوچک و حتی با درودیوار رنگورورفته و کثیف میرفتیم.
اگر میخواستیم مثل همین خانهای که در شترک اجاره کردیم، خانه نوساز، دوخوابه و با در و دیوار تمیز در محله قبلیمان اجاره کنیم، باید حداقل دو برابر این اجاره را میدادیم. اما اجاره خانهها زیاد شده و درآمد ما کم شده بود؛ برای همین ناچار شدیم از محله قدیمی و جایی که تمام کوچهها و خیابانهایش برایمان خاطره دارد، دل بکنیم.
از همسایگی با ارتفاعات جنوبی تا زندگی در زمینهای کشفرود
معصومه از همسایگی با کوهها و ارتفاعات زیبای شهر، خداحافظی کرده و همسایه حاشیهنشینان کشفرود شده است؛ منطقهای در حوالی توس که راه اصلی رفتوآمد به آن از توس ۳۳ میگذرد. روزگاری که بازار کار شوهر معصومه خوب بود، اجارهنشین خانههای نوساز منطقه دلاوران و بولوار فکوری بودند، اما از وقتی که اوضاع خراب اقتصادی دامن زندگی آنها را هم گرفت، سالبهسال از مناطقی با اجاره خانه سنگین، عقبنشینی کردند به مناطقی با اجاره کم.
ابتدا از دلاوران به حوالی میدان شهیدفهمیده و به منطقه توس اسبابکشی کردند و امسال که اوضاع اقتصادی برایشان بدتر از هر زمانی شده است، ناچار شدند به کشف از مناطق حاشیه شهر مشهد کوچ کنند. شاید اگر فشار اجاره خانه نبود، معصومه هم مجبور نمیشد این همه مهاجرت درونشهری کند و دستآخر هم به اجارهنشینی در محدوده کشفرود راضی شود. سالهای خانهبهدوشی معصومه، اینگونه پرماجرا تا ته خط محدوده مشهد رسیده است و خدا میداند، مثل خیلیهای دیگر شاید او هم با سر رسیدن مهلت یکساله اجارهنشینیاش، مجبور به دور شدن از مشهد و پناه بردن به روستاهای مجاورش شود.
احساس تعلق و هویت محلهای، شعار یا رویا؟
خانواده بصیری از شهرک لشکر به طلاب و بعد از آن به جادهسیمان کوچ کردهاند. آقای بصیری با مدرک لیسانس در یک دفتر بیمه کار میکند که دریافتیاش ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان است. در طول پنج سال گذشته، سه خانه در سه محله مختلف شهر جابهجا شدهاند. پارسال در منطقه طلاب، مستاجر بودند با ماهی یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان اجاره. امسال صاحبخانه اجاره را یک میلیون و ۶۰۰ هزار تومان گفته است و آنها ناچار به جابهجایی شدهاند.
خانم بصیری هم مثل شوهرش تحصیلکرده است. فوقلیسانس کتابداری دارد و به قول خودش اگر میدانست با این مدرک کاری پیدا نمیکند، علاقهاش به کتابداری را کنار میگذاشت و از همان اول دنبال رشتهای میرفت که شاید در بازار کار امیدی برای کسب درآمد و پیدا کردن شغلی داشت. اکنون خانهدار است و برای چرخیدن زندگی باید فقط روی ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان برنامهریزی کنند. با خرجومخارج امروز، هرچه دو دوتاچهارتا کردند، دیدند که اجاره خانه بیشتر از یک میلیون تومان را نمیتوانند پرداخت کنند؛ برای همین تصمیم گرفتند منطقه زندگیشان را جابهجاکنند.
خانم بصیری میگوید: یا باید به بدترین خانه در هر محلهای راضی شوی یا اگر حداقل شرایط را برای خانهای مناسب در نظر داری-چون با اجاره یک میلیون تومانی در مرکز شهر و نقاط متوسط آن، خانه پیدا نمیکنی- ناچار باید بهسمت حاشیه شهر اسبابکشی کنی. خانم بصیری که اهل کتاب و مطالعه است، میگوید: زمانی که پای سخنرانیها مینشستیم، میگفتند باید به محله زندگی احساس تعلق و احساس هویت داشته باشیم، حالا همان سخنرانان بیایند به مردم بگویند چطور در بازار افسارگسیخته اجاره خانه، مستاجران هر سال خودشان را محلهبهمحله به این سمت و آن سمت شهر نکشانند؟ در این شرایط، هویت و احساس تعلق اصلا معنایی جز شعار ندارد.
سالهای طولانی خانهبهدوشی؛ هر سال بدتر از پارسال
در مسیر جادهسیمان، به چند بنگاه معاملات مسکن هم میرویم. برای آنها که مشتریانشان از هر جای شهر میآیند، این مهاجرتهای درونشهری چیز عجیبی نیست. فلاح یکی از همین بنگاهداران در پاسخ به اینکه چقدر با مستاجرانی سروکار دارند که از نقاط مرکزی شهر و حتی نقاط برخوردار، برای سکونت به این منطقه میآیند، میگوید: من مشتریای داشتم که از آزادشهر آمده بود اینجا و میگفت دنبال اجاره کردن خانه از واحدهای مسکن مهر است.
او سالها در خیابانهای کوهسنگی، احمدآباد و امامت مستاجر بود، اما وقتی اوضاع بازار بههم ریخته و درآمدش به حداقل رسیده بود، دنبال مسکن مهر میگشت. مشتریهای امسال فلاح اینطور شدهاند؛ هر اجارهنشینی بهدنبال اجاره کمتر.
او همانطور که جلوی بنگاه ایستاده است، دست راستش را مثل نیزهای بهسمت دوردستها نشانه میگیرد و میگوید: مشتریان ما حاضرند حتی آنجا، آن پایینتر هم بروند، فقط برای اینکه اجاره کمتری بدهند.
نقطهای که فلاح با نوک انگشتش اشاره میکند، کنار زمینهای خالی ته جادهسیمان است؛ جایی که شاید به قول سهیلا فقط از ترس چادر خواب نشدن و پشتبام خواب نشدن، بتوان به آنجا پناه برد و زیر سقف آن
آرام گرفت.
سالبهسال مستاجران به حاشیه شهر رانده میشوند
در ایام کرونایی موضوع مهلت دادن به مستاجران بارها از تریبونهای مختلف مطرح شده و دولت نیز وعده داده است که از این قشر حمایت میکند. حتی قرار شد بستهای حمایتی درقالب تسهیلات به مستاجران داده شود. اما نهتنها به هیچکدام از این وعدهها توجهی نمیشود، بلکه برخی صاحبان املاک، فشار مضاعفی را برای دریافت اجارهبهای بیشتر بر مستاجران وارد میکنند و هیچگونه نظارتی هم بر این افزایشهای سلیقهای اعمال نمیشود. این مسئله به مهاجرتهای درونشهری مستاجران و رانده شدن آنها به حاشیه شهر دامن زده است.
صحبتهای رئیس اتحادیه مشاوران املاک مشهد هم، تاییدکننده این افزایش نجومی اجارهها و مشکلات مستاجران است. آنطور که علی مرادزاده در گفتگو با شهرآرا، از آمار و ارقام اجاره خانهها در مشهد میگوید، امسال پویشهای صاحبخانه خوب و تاکیدها برای افزایش ندادن اجاره خانهها، نتوانسته است جلوی افزایش اجارهخانهها در شرایط کرونا را بگیرد و بهطور میانگین در هر منطقه از شهر شاهد افزایش ۴۰ تا ۶۰ درصدی اجاره خانهها بودیم.
به گفته وی، اجاره خانهها امسال در نقاط برخوردار شهر به بیشتر از ۵ میلیون تومان رسیده است. در نقاط متوسط شهر که تا سال گذشته اجارهها به طور میانگین ۵/۱ میلیون تومان بود، امسال به ۲ تا ۵/۲ میلیون تومان افزایش یافته است، حتی در حاشیه شهر که اجارهها چندصدهزار تومانی بود، امسال به یک میلیون تومان هم رسیده است.
رئیس اتحادیه مشاوران املاک مشهد به این مسئله هم اشاره میکند که ما در تمام نقاط مشهد، مستاجر داریم، اما خانهها با توجه به وسع مالی افراد، اجاره میشوند.
وی درباره پدیده مهاجرتهای درونشهری نیز توضیح میدهد: در مشهد شاهد این پدیده هستیم، زیرا بهدلیل فشارهای اقتصادی، مستاجران مستاصل شدهاند و خیلی از آنها سالبهسال به حاشیه شهر رانده
میشوند.
از زبان آمار
- مشهد رتبه دوم سکونتگاههای غیر رسمی کشور را دارد.
- از ۱۷۱ محله مشهد۶۶ محله در مناطق کمتر توسعه یافته و کم برخوردار قرار گرفتهاند.
- سکونتگاههای غیررسمی ۱۳ درصد مساحت مشهد را شامل میشوند.
- حدود یک سوم جمعیت مشهد در محلات کمبرخوردار زندگی میکنند یعنی بیشتر از یک میلیون و ۲۰۰ هزار نفر.
- حدود یک چهارم جمعیت محلات کمبرخوردار که میشود ۳۰۰ هزار نفر، مهاجر خارجی هستند.