به گزارش شهرآرانیوز؛ مسئله فلسطین و سیاستهای رژیم صهیونیستی از جمله موضوعهای پیچیده و چالش برانگیزی است که در قرن بیستم و بیست ویکم توجه متفکران برجستهای را به خود جلب کرده است. این متفکران، با بهره گیری از دیدگاههای فلسفی، سیاسی، تاریخی و اخلاقی، به نقد سیاستهای اشغالگرانه اسرائیل، نقش امپریالیسم غربی و پیامدهای انسانی این منازعه پرداختهاند.
در این نوشتار، آرای متفکرانی، چون ژیل دلوز، ادوارد سعید، جودیت باتلر، نوام چامسکی، اسلاوی ژیژک، هاوارد زین و ایلان پاپه بررسی میشود. هر یک از این متفکران با پیش زمینههای فکری و فرهنگی متفاوت، از منظری خاص به نقد صهیونیسم و سیاستهای اسرائیل پرداختهاند. *
ژیل دلوز (۱۹۲۵-۱۹۹۵)، فیلسوف فرانسوی، به همراه فلیکس گتاری، مفاهیمی، چون ریزوم، ماشین جنگی و مقاومت را در فلسفه خود مطرح کرد. آثار او ابزارهای نظری قدرتمندی برای تحلیل وضعیت فلسطین ارائه میدهند. او در «سنگ ها، مسئله فلسطین» میگوید: «اسرائیل چه خواهد کرد؟
با سرزمینهای الصاقی، و سرزمینهای اشغالی، و شهرک سازیها و شهرکهای یهودی نشین اش، و خاخامهای دیوانه اش؟ اشغال، اشغالِ بی پایان: سنگهایی که پرتاب میشود از داخل، از درون میآید، از جانبِ ملتِ فلسطین میآید، میآید یادآوری میکند که جایی در این جهان، مسئله بدهی و بازپرداختش باژگون شده است. آن چه فلسطینیها پرتاب میکنند، سنگهای خودشان است، سنگهای زنده سرزمینشان.»
مفهوم «ریزوم» دلوز، که به شبکههای غیرمتمرکز و غیرسلسله مراتبی اشاره دارد، میتواند به عنوان مدلی برای مقاومت فلسطینیان در برابر ساختارهای متمرکز قدرت اسرائیل تفسیر شود.
دلوز و گتاری در بحث هایشان درباره «ماشین جنگی»، به گروههای مقاومت غیررسمی اشاره دارند که در برابر دولتهای امپریالیستی عمل میکنند. جنبشهای فلسطینی، از انتفاضههای اول و دوم تا سازمانهای غیردولتی و گروههای فرهنگی، میتوانند به عنوان نمونههایی از این ماشینهای جنگی دیده شوند که در برابر هژمونی اسرائیل مقاومت میکنند.
دلوز همچنین به نقد ساختارهای ارضی سازی (territorialization) میپردازد، که در سیاستهای شهرک سازی اسرائیل در سرزمینهای اشغالی به وضوح دیده میشود. این شهرک سازیها نه تنها سرزمین فلسطینیان را تصاحب میکنند، بلکه فضاهای زیستی و فرهنگی آنها را نیز بازتعریف میکنند.
از منظر دلوز، مقاومت فلسطینیان نه تنها یک مبارزه سیاسی، بلکه یک فرایند خلاقانه برای بازتعریف هویت و فضا در برابر ارضی سازی استعماری است. این دیدگاه او به ویژه در تحلیل جنبشهای فرهنگی و هنری فلسطینی، مانند ادبیات محمود درویش یا سینمای اِلیا سلیمان، کاربرد دارد که از طریق خلق آثار هنری به مقاومت میپردازند. رویکرد دلوز ما را دعوت میکند تا مقاومت را نه فقط در قالب نظامی، بلکه در قالبهای چندگانه و غیرمتمرکز ببینیم.
ادوارد سعید (۱۹۳۵-۲۰۰۳)، متولد اورشلیم و استاد ادبیات تطبیقی دانشگاه کلمبیا، یکی از تأثیرگذارترین نظریه پردازان پسااستعماری است که نقد او به صهیونیسم و اشغال فلسطین ریشه در تجربه زیسته و تحلیل گفتمانهای استعماری دارد. سعید پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷، که در آن اسرائیل کرانه باختری، غزه، سینا، و بلندیهای جولان را اشغال کرد، به یکی از برجستهترین صداهای مدافع فلسطین تبدیل شد.
در کتاب «شرق شناسی» (۱۹۷۸)، سعید نشان میدهد که چگونه غرب از طریق تولید دانش درباره «شرق»، آن را به عنوان عنصری تهدیدآمیز و عقب مانده تصویرسازی کرده است. این تصویرسازی، به گفته او، برای مشروعیت بخشی به استعمار و اشغال فلسطین به کار گرفته شد. سعید استدلال میکند که صهیونیسم از این گفتمان استعماری بهره برده و فلسطین را به عنوان «سرزمینی بدون مردم» معرفی کرده تا اخراج و سلب مالکیت فلسطینیان را توجیه کند. او در مقاله «صهیونیسم از دیدگاه قربانیانش» (۱۹۷۹) مینویسد: «صهیونیسم ادامه مستقیم امپریالیسم غربی است.
روایت رسمی، فلسطین را به سرزمینی خالی تبدیل کرده است.» در کتاب «مسئله فلسطین» (۱۹۷۹)، سعید به تحلیل تاریخی اشغال پرداخت و هشدار داد که تمرکز اسرائیل بر «امنیت» خود، زندگی و آینده فلسطینیان را گروگان گرفته است. او تأکید کرد: «فلسطینیان نه تنها از سرزمینشان اخراج شدند، بلکه روایتشان نیز از حافظه جهانی حذف شد.»
سعید همچنین از ایده دولت واحد سکولار برای یهودیان و عربها حمایت کرد و با پیمان اسلو (۱۹۹۳) مخالفت نمود، زیرا معتقد بود این توافق بدون تضمین بازگشت کامل حقوق فلسطینیان، تداوم اشغال را نهادینه میکند. دیدگاه سعید نه تنها نقدی بر صهیونیسم، بلکه دعوتی به بازاندیشی در روایتهای تاریخی و بازگرداندن صدای سرکوب شده فلسطینیان است.
جودیت باتلر (متولد ۱۹۵۶)، فیلسوف فمینیست و استاد دانشگاه کالیفرنیا، برکلی، از منظر اخلاقی و فلسفی به نقد صهیونیسم پرداخته است. باتلر، که خود یهودی است، در کتاب «راههای جدایی: یهودیت و نقد صهیونیسم» (۲۰۱۲) استدلال میکند که یهودیت به عنوان یک سنت اخلاقی میتواند و باید از صهیونیسم متمایز شود. او با تکیه بر آرای فیلسوفانی، چون امانوئل لویناس و مارتین بوبر، بر اهمیت هم زیستی مسالمت آمیز و اخلاق اجتماعی تأکید دارد.
باتلر معتقد است: «هیچ دولت دموکراتیکی حق ندارد مزیت جمعیتی یک گروه را تضمین کند.» این دیدگاه او نقدی مستقیم به سیاستهای اسرائیل است که به دنبال حفظ اکثریت یهودی از طریق شهرک سازی و محدودیتهای جمعیتی علیه فلسطینیان است. او از جنبش تحریم، نبود سرمایه گذاری، و مجازات (BDS) به عنوان ابزاری غیرخشونت آمیز برای فشار بر اسرائیل حمایت کرده و در مصاحبهای با دموکراسی امروز (۲۰۲۳) بیان کرد: «ما باید همه با هم دست به دست هم دهیم تا پایان نسل کشی را فریاد بزنیم.»
باتلر با اشاره به مفهوم «چهره» در فلسفه لویناس، وضعیت فلسطینیان را به عنوان «بی چهره» تحلیل میکند، نه به معنای نقل قول مستقیم از لویناس، بلکه به عنوان وضعیتی اخلاقی که در آن فلسطینیان از انسانیت زدایی رنج میبرند. این تحلیل او بحثهای گستردهای در زمینه اخلاق و فلسفه سیاسی ایجاد کرده است و پیشنهاد او برای یک دولت مشترک دموکراتیک یهودی-فلسطینی، گفتمانی پیشرو در زمینه تنوع هویتی و عدالت اجتماعی ارائه میدهد.
نوام چامسکی (متولد ۱۹۲۸)، زبان شناس و فعال سیاسی برجسته، یکی از سرسختترین منتقدان سیاستهای اسرائیل و حمایت بی قیدوشرط ایالات متحده از آن است. چامسکی، که خود از خانوادهای یهودی و مهاجر از اروپای شرقی است، پس از جنگ شش روزه ۱۹۶۷، اسرائیل را به عنوان یک نیروی اشغالگر معرفی کرد و آن را بخشی از پروژه امپریالیستی آمریکا دانست.
در کتاب «مثلث سرنوشت ساز: آمریکا، اسرائیل و فلسطینی ها» (۱۹۸۳)، چامسکی استدلال میکند: «اسرائیل، به جای آنکه پناهگاهی برای مردم مظلوم باشد، به ابزاری برای قدرت طلبی آمریکا در خاورمیانه بدل شده است.»
او با همکاری ادوارد هرمان در نظریه «تولید رضایت» (۱۹۸۸)، نشان داد که رسانههای غربی از طریق یک «اجماع تولیدشده» روایتهای فلسطینی را به حاشیه رانده و اشغالگری اسرائیل را توجیه میکنند. به گفته او: «وقتی فلسطینیها سنگ پرتاب میکنند، آن را تروریسم مینامند؛ وقتی اسرائیل بیمارستان را بمباران میکند، آن را دفاع مشروع مینامند.»
چامسکی از دهه ۱۹۸۰ از راه حل دو دولت حمایت کرده، اما هشدار داده که سیاستهای شهرک سازی اسرائیل این امکان را درعمل نابود کرده است: «راه حل دو دولت مرده، و آنچه مانده آپارتایدی است که جهان سکوتش را در برابر آن حفظ کرده.» تحلیلهای او نه تنها به نقد سیاستهای اسرائیل، بلکه به افشای نقش رسانهها و قدرتهای غربی در تداوم این وضعیت پرداخته است.
اسلاوی ژیژک (متولد ۱۹۴۹)، فیلسوف اسلوونیایی و نظریه پرداز روان کاوی و مارکسیسم، با رویکردی رادیکال به نقد اسرائیل پرداخته است. ژیژک از دهه ۲۰۰۰، به ویژه در دوران جنگ غزه، به تحلیل صریح مسئله فلسطین روی آورد. او اسرائیل را «قربانیای که به جلاد تبدیل شده» توصیف میکند و معتقد است صهیونیسم از تراژدی هولوکاست برای توجیه خشونت علیه فلسطینیان بهره برداری کرده است. او در مصاحبهای با گاردین (۲۰۱۴) بیان کرد: «اسرائیل امروز مثل کسی است که پس از آنکه بارها کتک خورده، حالا خودش به کتک زنندهای حرفهای بدل شده.»
ژیژک با استفاده از مفهوم فرویدی «بازگشت امر سرکوب شده»، استدلال میکند که اسرائیل، ناتوان از رویارویی با زخمهای تاریخی یهودیان، خشونت خود را بر فلسطینیان فرافکنی میکند. او در مصاحبهای در سال ۲۰۱۸ گفت: «بدترین شکل خشونت، آن خشونتی است که خود را به عنوان دفاع از حقیقت و بقا توجیه میکند.»
برخلاف چامسکی و باتلر که به ترتیب از راه حلهای دو دولت یا یک دولت دموکراتیک حمایت میکنند، ژیژک خواستار ساختارشکنی ریشهای در «منطق جداسازی» است و معتقد است که ساختار دولت-ملت صهیونیستی باید به طور کلی بازاندیشی شود. او همچنین سکوت روشنفکران غربی را به عنوان هم دستی با ظلم محکوم میکند.
هاوارد زین (۱۹۲۲-۲۰۱۰)، مورخ و فعال سیاسی آمریکایی، در کتاب «تاریخ مردم ایالات متحده آمریکا» (۱۹۸۰) روایتهای رسمی را از منظر ستم دیدگان بازنویسی کرد. زین، که از خانوادهای یهودی بود، معتقد بود که سیاستهای اسرائیل با ارزشهای اخلاقی یهودیت در تضاد است. او در مصاحبهای با نیشن (۲۰۰۴) بیان کرد: «هیچ مردمی نمیتوانند ادعای قربانی بودن کنند و هم زمان دیگران را قربانی خود کنند. این دقیقا همان کاری است که دولت اسرائیل با فلسطینیان انجام میدهد.»
زین جنگ طلبی اسرائیل را محکوم کرد و استدلال نمود که حمایت بی، چون وچرای آمریکا از اسرائیل، به جای تقویت صلح، به تداوم خشونت منجر شده است: «ما مالیات میدهیم تا خانهها را در غزه ویران کنند. ما مالیات میدهیم تا کودکان فلسطینی قربانی بمبهای فسفری شوند. آیا این است معنای آزادی؟» دیدگاه زین ریشه در تعهد او به عدالت اجتماعی و نقد نظامی گری دارد، و او هولوکاست را نه توجیهی برای اشغال، بلکه هشداری علیه ستم به دیگران میدانست.
ایلان پاپه، تاریخ نگار اسرائیلی و نویسنده کتاب پاک سازی قومی فلسطین (۲۰۰۶)، یکی از صریحترین منتقدان صهیونیسم است. پاپه با استفاده از اسناد بایگانی شده ارتش اسرائیل، نشان داد که اخراج فلسطینیان در سال ۱۹۴۸ نتیجه یک طرح سیستماتیک به نام «طرح دالت» بود که هدفش ایجاد اکثریت یهودی از طریق طرد فلسطینیان بود.
او مینویسد: «آنچه در ۱۹۴۸ رخ داد، یک درگیری ناگهانی میان دو قوم نبود؛ بلکه اقدامی عامدانه و سازمان یافته از سوی نیروهای صهیونیستی برای خالی کردن سرزمین فلسطین بود.»
پاپه سیاستهای اسرائیل را «نسل کشی تدریجی» توصیف میکند و نه تنها راست گرایان، بلکه چپ گرایان اسرائیلی را که به گفته او با زبانی انسانی از اشغال دفاع میکنند، مورد نقد قرار میدهد. او معتقد است که نقد جنایات جنگی کافی نیست و کل بنیان ایدئولوژیک صهیونیسم باید بازاندیشی شود. پاپه به دلیل مواضعش مجبور به ترک اسرائیل شد، اما همچنان به دفاع از روایت فلسطینیان و بازنویسی تاریخ بر اساس اسناد و شواهد ادامه میدهد.
*این متن بخشی از مقاله محمدامین خدابنده است که مرکز اسناد انقلاب اسلامی آن را منتشر کرده است.