سریال «ونزدی»، قربانی سیاست‌های نتفلیکس شد! نگاهی به فیلم مستند زندگی استاد فرشچیان همت‌علی رضایی، پدر سرنانوازی ایران درگذشت + علت فوت فریبا کوثری: سریال «مختارنامه» برایم برکت داشت نوازنده سرشناس بلوچ با سلاح گرم درگذشت! + علت فوت مرضیه برومند: از ظرافت، زیبایی و زنانگی «سووشون» لذت بردم ژاله صامتی و دخترش در پشت صحنه یک تئاتر + عکس سریال «پوآرو» به تلویزیون آمد + خلاصه داستان و زمان پخش «رویا شهر» به میز «هفت» رسید پوستر جشنواره موسیقی فجر را شما طراحی کنید! بازیگرانی که با بچه‌هایشان هم‌بازی شدند | این نمایش‌ها را از دست ندهید امین حیایی بازیگر فیلم سروش صحت شد اربعین؛ رسانه‌ای مردمی و فراتر از مرزهای جغرافیایی است عکس نوشته | یک باران دلپذیر عکس نوشته | ساده‌ترین موکب دنیا خادمان فیروزه‌ای اربعین حسینی در نجف اشرف + عکس تنوع روایت‌ها در پوشش رسانه‌ای اربعین ویدئو | حضور مسیح و آرش در حرم امام حسین(ع) سیدمهدی شجاعی: «حماسه سجادیه» روایتی متفاوت از نقش حیرت انگیز امام سجاد (ع) در احیای دین اسلام است دست‌نوشته علی حاتمی از آخرین روز فیلمبرداری «حاجی واشنگتن» منتشر شد! + عکس
سرخط خبرها

آموزش داستان نویسی | نقطه چین های سرنوشت (بخش اول)

  • کد خبر: ۳۴۶۲۹۶
  • ۳۰ تير ۱۴۰۴ - ۱۰:۲۶
آموزش داستان نویسی | نقطه چین های سرنوشت (بخش اول)
وقتی یک داستان را به پایان می‌رسانید، متوجه می‌شوید که در آن، جدا از مسئله اصلی و شخصیت اصلی، برای ایجاد وضعیت‌های مختلف، ناچار شده‌اید شخصیت‌های فرعی و مسائل حاشیه‌ای را هم به فضا وارد کنید.

وقتی یک داستان را به پایان می‌رسانید، متوجه می‌شوید که در آن، جدا از مسئله اصلی و شخصیت اصلی، برای ایجاد وضعیت‌های مختلف، ناچار شده‌اید شخصیت‌های فرعی و مسائل حاشیه‌ای را هم به فضا وارد کنید. (شاید این چیزی شبیه به مبحث «انتروپی» در شیمی و فیزیک باشد که گیبز مطرح می‌کرد.) این را گوشه ذهنتان داشته باشید.

در هر روایت، چند سؤال ایجاد می‌شود که مخاطب، در پی یافتن جواب آن ها، خط روایت را دنبال می‌کند تا ببیند «چه می‌شود». حالا، سؤال اینجاست که آیا هر روایت موظف است تمام سؤالاتی که ایجاد کرده را پاسخ بدهد. بگذارید با یک مثال پیش برویم:

در داستان «یک مسئله موقت» (احتمال لورفتن داستان) زن و شوهر، در ساعات قطعی برق، با هم شام می‌خورند و قرار می‌گذارند که هر شب یکی شان چیزی را بگوید که قبلا نگفته است. آن‌ها -که چند ماه پیش یک تجربه فقدان را از سر گذرانده‌اند که هنوز آثار درد آن در وجودشان دیده می‌شود- شروع می‌کنند به یک بازی خطرناک.

چند ماه پیش، در ماه‌های آخر بارداری زن، برای شوهر یک کنفرانس دانشگاهی در شهری دیگر پیش می‌آید، اما او نمی‌خواهد به کنفرانس برود. زن اصرار می‌کند که برود و اصلا نگران نباشد، چون دوست خانوادگی شان هست و، اگر اتفاقی بیفتد، می‌تواند کمک کند. با اصرار زن، مرد به کنفرانس دانشگاهی اش می‌رود و سه هفته زودتر از موعد درد زایمان پیش زن برمی گردد، اما زن در بیمارستان است و کودک از دست رفته.

وضعیتی حاد در داستان داریم: زن چند ماه است که رفتارش تغییر کرده و دیگر آن آدم سابق نیست، و حالا زن و شوهر در این بازی چیز‌هایی به هم می‌گویند که گاهی باعث رنجش یا عمیق‌تر شدن زخم هایشان هم می‌شود. آن‌ها به بازی ادامه می‌دهند تا اینکه جریان اعتراف‌ها به چیزی دردناک و آزاردهنده تبدیل می‌شود. جومپا لاهیری، با مهارت تمام، ابتدای کار بازی را به نحوی جلوه می‌دهد که انگار رابطه آسیب دیده دو نفر دارد ترمیم می‌شود، و زن و مرد دارند حال خوبی را بین خودشان احیا می‌کنند.

اما بازی، هرچه جلوتر می‌رود، رنگ وبویی دیگر می‌گیرد، تا اینکه معلوم می‌شود زن چند وقتی می‌شود که دارد اسباب زندگی مستقل خودش را مهیا می‌کند و تمام این مدت مشغول کار جداشدن بوده است. این مسئله یک شوک ناگهانی به بازی وارد می‌آورد، و مرد، از روی لج بازی و برای تلافی، به چیزی اعتراف می‌کند که برای زن خیلی دردناک است؛ گویی می‌خواهد او را بچزاند؛ و در پایان:

«شوکومار [مرد]از جا بلند شد و بشقابش را روی بشقاب شوبا [زن]گذاشت. بشقاب‌ها را برد طرف ظرف شویی، ولی، به جای آنکه شیر آب را باز کند، از پنجره به بیرون نگاه کرد. بیرون، هوای شبانگاهی هنوز گرم بود، و برادفورد‌ها دست در دست قدم می‌زدند. داشت آن‌ها را تماشا می‌کرد که اتاق تاریک شد. رویش را برگرداند. شوبا چراغ‌ها را خاموش کرده بود. شوبا برگشت طرف میز و نشست، و یک لحظه بعد شوکومار هم به او پیوست. با همدیگر اشک ریختند، برای چیز‌هایی که حالا دیگر می‌دانستند.» [۱]

آیا زن با خاموش کردن چراغ‌ها از شوکومار دعوت کرد که بازی را باز هم ادامه بدهند؟

زن از کار خودش و چیدن مقدمات جدایی منصرف شده است؟

این صحنه فقط یک خداحافظی احساساتی است؟

با احترام عمیق به فردوسی بزرگ و سلسله جبال بی نهایت زیبایش.


[۱]«یک مسئله موقت»، از کتاب «ترجمان دردها»، نوشته جومپا لاهیری، ترجمه مژده دقیقی.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->