به گزارش شهرآرانیوز؛ این طرح با حمایت و نظارت سازمان بهزیستی و دستگاه قضا و با هدف خالی شدن شیرخوارگاه ها، از مشهد و خراسان رضوی شروع شد و به خانوادههای خواهان اجازه میداد در امر خیرخواهانه نگهداری کودکان بی سرپرست و بدسرپرست مشارکت کنند.
در اجرای این طرح که به نیت «امیدبخشی» و «امیدآفرینی» اجرا میشد و حالا چند ماهی است که متوقف شده تا بازنگری شود علاوه بر سازمان بهزیستی و قوه قضاییه، مجموعههای مردم نهاد نیز پای کار آمدند تا شوق زندگی را در دل کودکان و نوجوانانی زنده کنند که طعم محبت برایشان ناشناخته است. افق طرح، نماندن هیچ کودکی در مراکز جمعی و شبانه روزی بود.
هما خانی، شهروندی است که چهار کودک را به فرزندخواندگی پذیرفته است و باور دارد که هیچ آغوشی برای کودک، آغوش مادر نمیشود. حق هم میگوید. امن بودن محیط خانواده و مهرورزی در چهاردیواری آن را در پیشرفتهترین سازمانها با بهترین خدمات هم نمیشود پیدا کرد.
همه چیز از آنجا شروع شد که پزشک، خبر کم شنوایی فرزند اولشان را به آنها داد. شوک بزرگ و باورناپذیری بود، اما باید با آن کنار میآمدند. خانی مدتها به این موضوع فکر میکرد که بچههای نیازمند درمان که از نعمت پدر و مادر محروم هستند، چطور با این گونه مشکلات کنار میآیند؟ اولین موضوعی که به ذهنش رسید، این بود که کنار فرزند کم شنوای خودشان، کودک دیگری را به فرزندخواندگی بپذیرند.
خیلی دلش میخواست در بزرگ کردن کودک نیازمند درمانی سهیم باشد که در شیرخوارگاه نگهداری میشد، اما جرئت مطرح کردنش را نداشت؛ از واکنش همسرش میترسید و از اینکه موافقت نکند. بالاخره دل را به دریا زد و گفت. هیچ چیز به اندازه استقبال همسرش برای پذیرایی از یک کودک شیرخوار، ذوق زده اش نکرد؛ هر دو برای انجام این کار مصمم بودند.
رضا یک ساله بود که به خانه آنها آمد؛ کودکی نوپا و بیمار که به شدت احتیاج به مراقبت داشت. حالا بیشتر از ۱۰ سال از آن ماجرا میگذرد. روزهای سخت زیاد داشتهاند که نه به زبان میآید نه به قلم؛ شب بیداری و دربه دری به دنبال داروودرمان و حرفهای دیگران و دیگران و دیگران، اما خانواده حال خوبی داشت. رضا برکت عجیبی برای زندگی شان آورد. روزبه روز قد میکشید و بزرگ میشد. از آب وگل که بیرون آمد، هماخانم بازهم دلش فرزندخوانده میخواست. پروسه قانونی برای تحویل گرفتن بچه بیمار راحتتر بود. «طرح میزبان» باعث شد که یاسین و تایماز هم میهمان خانه آنها شوند.
او تعریف میکند: تایماز و یاسین هر دو بیمار بودند. تایماز دوساله بود. نه میتوانست راه برود و نه حرف بزند. یازده ماه میهمان خانواده ما بود. مراقبش بودیم و کارهای درمانش را مستمر انجام میدادیم. روزی که ما کودک را تحویل خانواده جدیدش دادیم، حال خوبی داشت. پزشکها میگفتند، چون در شیرخوارگاه بوده، انگیزهای برای راه رفتن نداشته است.
فضای خانواده کمک بزرگی به رشد او کرد. الان حال خوبی دارد و عزیزکرده خانواده جدیدش است. میخواهم این را بگویم که کودک در فضای پرورشگاه با مددکار و مددیار سروکار دارد و چنین فضایی قطعا نمیتواند حس خوبی به او بدهد. آنها با همه امکانات هم نمیتوانند الگوی خانوادگی را در مجموعه خود اجرا کنند. هماخانم پشت بند اینها میگوید: من دنبال کودکان نیازمند درمان هستم.
فرهاد را اسفند سال گذشته به من تحویل دادند. او هم از بچههای نیازمند درمان است. قبلا و طبق طرحی که مصوب شده بود، بچهها تا زمانی که تعیین تکلیف میشدند و تحویل خانواده زیستی یا امین داده میشدند، میتوانستند به صورت موقت نزد خانواده میزبان بمانند، اما ظاهرا الان فرایند تغییر کرده است. به نظر من اجرا و ادامه دادن این طرح با همه چالش هایش، بهتر از نبود و اجرا نشدنش است.
البته بین دیدگاههای موافق همیشه نظر مخالفی هم هست. به گمان برخی ها، طرح میزبان که قرار بود آغوش گرم خانواده را به کودکان آسیب دیده هدیه دهد، آسیب هایش بیشتر از سودش است. برخیها موافق نیستند که کودک برای مدت کوتاهی به خانوادهای داده شود و اعتقاد دارند این موضوع با تأثیرات منفی انکارناپذیری روبه روست. آقای زنده دل یکی از آن هاست. او تعریف میکند: ما برای فرزنددار شدن به صورت طبیعی مشکل داشتیم. تصمیم گرفتیم فرزندخوانده داشته باشیم. «جانان»، چهل روزه و بیمار بود که به ما معرفی شد، اما روح تازهای به زندگی مان داد.
حاضر بودیم همه سختیها را به جان بخریم. رفت وآمد و برووبیا به دکتر و هزینه درمان، پروسه طولانی و سختی بود، اما به این میارزید که کنار هم باشیم و زندگی خانوادگی را تجربه کنیم. انگار فرزند خودمان بود. فکرش را نمیکردیم یک لحظه بخواهد دور از ما باشد. حال جانان روزبه روز بهتر میشد و حال زندگی ما هم، تااینکه خبر دادند پدر و مادر زیستی اش، صلاحیت نگهداری پیدا کردهاند.
دخترم از خانواده ما رفت. اینکه میگویم دخترم، به معنای واقعی کلمه فرزندمان بود. نمیتوانم برایتان تعریف کنم که بعد از آن جریان، زندگی ما چقدر زیرورو شد. همسرم افسرده شد و شدت آن خانه نشینش کرد. از آن طرف، فکر جانان راحتمان نمیگذارد؛ به خصوص وقتی متوجه شدیم پدر و مادرش مهاجر هستند و در یک چهاردیواری کوچک پایین شهر زندگی میکنند. فکر کنید اگر بچهای بخواهد از این همه نازونعمت وارد آن خانواده شود، این جریان چقدر بر روح و روان او تأثیرگذار است.
او بدون مکث ادامه میدهد: کودکی که به صورت موقت و برای مدت کوتاهی به یک خانواده داده میشود، بدون شک با تأثیرات منفی انکارناپذیری روبه رو خواهد شد. ازسوی دیگر، چرخش کودکان در خانواده ها، موجب تعارض در الگوهای رفتاری و مشکلات روحی میشود. اگر ما فرض کنیم که فقط یک بار، کودک از خانواده میزبان جدا شود و به مرکز باز گردد، بازهم این روند موجب میشود که کودک خود را برای حضور در بستر خانواده، ناتوان تصور کند. بهتر بود کارشناسان این طرح را بررسی کنند.
به اذعان برخی ها، یکی از آسیبهایی که به طرح میزبان وارد است، صدمه روحی و روانی است که به خاطر عوض شدن خانواده به کودک وارد میشود. این کودکان اغلب دچار دل بستگی ناایمن هستند. در طرح فرزندخواندگی، کودک دل بستگی ایمن موقت را تجربه میکند، اما اگر به هر دلیلی دوباره از آن خانواده جدا شود، دل بستگی ناایمن در او زیاد میشود و این سؤال برایش مطرح است که چرا دوست داشتنی نبودم؛ البته در مواقعی که خانواده، فرزند زیستی ندارد، بزرگ ترها وابستگی عاطفی پیدا میکنند و به نوعی کنار آمدنشان با موضوع راحتتر است.
اما این مسئله درمیان خانوادههایی با فرزند زیستی بیشتر است؛ چون به هر دلیلی که کودک مهمان از خانواده جدا شود، فرزندان زیستی، جدایی به اندازه سوگ را تجربه میکنند؛ زیرا از نظر آنها یکی از اعضای خانواده شان را از دست دادهاند. طرح واگذاری فرزند به صورت موقت در نقاط دیگر دنیا مانند کانادا، استرالیا و ایالات متحده آمریکا نیز تجربه شده است؛ اگرچه هنوز هم به شکل قطعی نمیتوان گفت این مسئله منفی یا مثبت است.
محمد غفاری زاده، معاون امور سلامت اجتماعی بهزیستی خراسان رضوی، هم از طرح «میزبان» در فرزندخواندگی به عنوان طرحی یاد میکند که برای کودکان بیشتر از پنج سال و کودکانی که نیاز به درمان دارند، طراحی شده است.
او صحبتش را با این توضیح ادامه میدهد: هدف از اجرای طرح یادشده، این است که کودکان بالای پنج سال که نیاز به درمان دارند، بدون طی کردن فرایندهای طولانی فرزندخواندگی، به خانوادههای فرزندپذیر واگذار شوند و اگر مدت زمان بگذرد و متقاضیان جدیدی برای این کودکان وجود نداشته باشد، به خانوادهها امکان میدهد که بدون نیاز به مراحل پیچیده، همین کودکان نیاز به درمان را در خانواده خود بپذیرند.
به گفته غفاری زاده، مؤسسه خانواده محور که سه مجموعه را در مشهد شامل میشود و قرار است به زودی مجموعه دیگری هم به آن اضافه شود، کودکان بدسرپرست و بی سرپرست را شناسایی میکند و زیرپوشش قرار میدهد.
نیکتا علی اکبرزاده مجاور، روان شناس تخصصی مجتمع شوق زندگی است و از طرح میهمان برای فرزندخواندگی، به عنوان یک ابتکار جهانی یاد میکند که به منظور آسان سازی انتقال کودکان از مراکز نگهداری به خانوادههای پذیرنده، طراحی شده است.
او دلایل متعددی دارد برای اینکه ثابت کند این طرح میتواند به نفع کودک باشد و تنها به برخی از آنها اشاره کوتاهی میکند: کودکان در سه سال اول زندگی خود به شدت تحت تأثیر محیط عاطفی قرار میگیرند. نبود فضای عاطفی مناسب، میتواند منجر به تأخیر رشدی و حرکتی آنها شود.
تجربه نشان داده است کودکانی که به خانوادههای پذیرنده منتقل میشوند، پیشرفتهای چشمگیری در رشد حرکتی و گفتاری از خود نشان میدهند. تحقیقات نمایانگر این است که انتقال سریع کودکان به خانوادههای پذیرنده، به ویژه در ۷۲ساعت اول، از اهمیت زیادی برخوردار است. این امر به جلوگیری از آسیبهای ناشی از نگهداری در مراکز پرورشگاهی و شبه خانواده کمک میکند.
اگرچه شکی در این نیست که مراقبتهای جسمی در این مراکز کیفیت خوبی دارد، اما نیازهای عاطفی و روانی کودکان در این فضاها به خوبی تأمین نمیشود و حضور در بستر خانواده، آغوش گرم و حمایتگری را به آنها هدیه میدهد؛ هرچند ختم به این مهم شود که قرار باشد کودک پس از مدتی این خانواده را ترک کند. همان طور که گفتم، اولویت همه مجموعه هاست که کودک جابه جا نشود و در طرح میزبان هم تمام تلاشمان بر کمترین جابه جایی است، اما حضور در خانواده در پر کردن خلأ عاطفی تأثیرگذار است.
گرچه اعتراف میکنم جداسازی کودک به لحاظ روانی در هر شرایطی آسیب زننده است، اما فرایند این کار مشابه سوگ است و نیاز به حمایت عاطفی و روانی دارد. گروههای حمایتی باید در این مراحل حضور داشته باشند تا از آسیبهای احتمالی جلوگیری کنند. معمولا این فرایند به صورت تخصصی انجام میشود.
دکتر سیدمحسن اصغری نکاح، روان شناس دیگری است که از ضرورت استمرار طرح میزبان حرف میزند و میگوید: امیدواریم که کودک در هیچ دورهای از خانواده جدا نشود، اما متأسفانه به دلایل مختلف، برخی کودکان بی سرپرست میشوند و این موضوع نیازمند توجه و کمک و رسیدگی است.
او هم اعتقاد دارد: ما باید از انواع روشهای خدمت دهی به کودکان استفاده کنیم، اما اجرا کردن این طرح، فرایندی تخصصی است که باید در مورد خانواده میزبان و کودک انجام شود. این طرح روی کاغذ خوب دیده شده است، اما به نظر فرایندی است که نیاز به بازبینی دارد. همچنین مشارکتهای مردمی باید جنبه آگاهانه داشته باشد.
یکی از برنامههای مهم عملیاتی مجتمع قضایی حمایتی «شوق زندگی» که از سال۱۳۹۸ در مشهد تأسیس شد، ورود کودکان بدسرپرست و بی سرپرست به خانوادههای جایگزین است.
نیره عابدین زاده، معاون دادستان مشهد و مدیر مجتمع قضایی حمایتی شوق زندگی، میگوید: برای ما به عنوان مدعی العموم، اجرای دقیق قانون و احیای حقوق کودک در نهاد خانواده، اهمیت بسیاری دارد و به همین دلیل از تمام فعالیتهای اجتماعی مردمی برای پیشبرد این هدف حمایت میکنیم.
او ادامه میدهد: یکی از اصول مورد توجه ما در مجتمع، این است که طرحهای عملیاتی پس از اجرا آسیب شناسی میشوند و هر قسمتی که نقص داشته باشد یا سبب نقض حقوق کودک شود، دوباره تحلیل و نواقص آن رفع میشود؛ به همین خاطر و با دستورالعمل جدید بهزیستی کشور و به منظور جلوگیری از چرخش کودک در خانوادههای متعدد (که خود این مسئله صدمات جبران ناپذیری برای کودک دارد)، ماهیت فرایند طرح میزبان در آسیب شناسی ما، برای اجرای عدالت و حفظ حقوق کودکان، بررسی شد. تمام تغییراتی که ما درنظر گرفتهایم، سبب ورود هدفمند کودک به خانواده جایگزین میشود.