ماه صفر است، صحن حرم مطهر امام رضا (ع)، مثل تمامی شبهای دیگر، مهمان زائرانِ عاشقی است که از دور و نزدیک، برای زیارت و عرض تسلیت، خود را به این قطعه از بهشت رساندهاند. هرکسی حال و هوای خودش را دارد. هر زائری با زبان خودش راز و نیاز میکند و خلوتی را برای خودش مهیا کرده است. حاجقدیر لیوانی را از سقاخانه اسماعیلطلا پر از آب میکند و به دست پدرش میدهد.
– باباجان، یک قورت آب بخور که بِرم صحنِ گوهرشاد.
پیرمرد، همانطور که روی ویلچر نشسته است، لیوان آب را میگیرد و قبل از آنکه جرعهای از آن بنوشد، دستش را بلند میکند و آهسته میگوید: - سلام بر لب تشنهات یا حسین جان.
زائران راه را برای عبور ویلچر باز میکنند. حاجقدیر برای چندمین بار نشانی کفشداری شماره۱۷ را از خادمِ حرم میپرسد. از درون دالانی که انتهایش به صحنِ مسجد گوهرشاد میرسد، نسیمی خنک میوزد. یکی از خادمان، گوشهای از صحن را نشان میدهد.
– حاجآقا رِ با ویلچر از اونجه بُبُرِن داخل، همکاراما هستن حاجآقاتا رِ با همی ویلچر مُبُرِن دور ضریحِ. التماس دعا.
داخل رواق، صفی از زائرانی است که روی ویلچر نشستهاند و منتظرند. چند معلول ذهنی، تعداد زیادی پیرزن و چند پیرمرد. حاجقدیر ویلچری که پدرش روی آن نشسته را به سمت انتهای صف میبرد. صدای گرم و دلنشین یکی از خادمان، فضای رواق را پر میکند.ای صفای قلب زارم؛ هرچه دارم از تو دارم.
تا قیامتای رضا جان؛ سر ز خاکت بر ندارم!
منم خاک درت غلام و نوکرت؛ مران از در مرا، به جان مادرت...
علی موسی الرضا...
همه زائرانی که روی ویلچرهایشان نشستهاند با صدایی لرزان و بغضآلود، با خادمی که مداحی میکند، همراهی میکنند.... علی موسیالرضا ...ای همه بود و نبودم! خاک تو مهر سجودم!
از ازل مهرت سرشته؛ بر تمام تار و پودم...
نظر کن بر دلم اگر چه غافلم؛ دعا کن کربلا کند حق شاملم.
علی موسی الرضا...
اینجاست که بغض پیرمرد میشکند، صدای هقهق گریه در رواق طنینانداز میشود. حاجقدیر کنار ویلچر پدر زانو میزند. طاقت دیدن گریه پدر را ندارد.
– باباجان، قربونتان بُرُم، ایشالا کربلا هم مُبُرمتان، نوکرتانم هستُم.
حاجقدیر دستِ چروکیده پیرمرد را میبوسد و برچشم مینهد. خادمان حرم، یکبهیک، زائران ویلچرنشین را به داخل روضه منوره میبرند. نوبت به پیرمرد که میرسد، حاجقدیر هم بغضش میشکند:
-باباجان دعا کن برام، دعا کن ایشالا همی اربعین باهم برم کربلا. صدای لرزان پیرمرد بلند میشود:
- یا علیبن موسیالرضا ... آقاجان، یَک زیارت کربلا با پِسرُم رِ از خودت مُخوام.
خادمی که ویلچر را به سمت ضریح میبرد دوباره میخواند:
-نظر کن بر دلم اگرچه غافلم؛ دعا کن کربلا، کند حق شاملم؛ و صدای زائران دلشکسته همراهیاش میکنند:
- علی موسیالرضا، علی موسیالرضا، علی موسیالرضا.
عکس: حمید سلطانآبادیان