مرضیه ترابی | شهرآرانیوز؛ یکی از این رازها که شاید کمتر دربارهاش شنیده باشید، مربوط به مزار میرزاابراهیم رضوی است؛ مزاری در ضلع جنوبی کوهسنگی که قدمتش به عهد صفوی میرسد و یادگار دوره شاهصفی است.راز این مزار، چرایی وجود آن در چنین مکانی است. میدانیم که میرزاابراهیم رضوی، از اجله سادات رضوی و بزرگترین واقف این خاندان محسوب میشود. او بعد از میرزا غیاثالدین و میرزاابوطالب رضوی، سومین واقف موقوفات سادات رضوی و البته برجستهترین آنهاست. بسیاری از اجداد وی که به افتخار نقابت و خدمت در جوار حرم علیبنموسیالرضا (ع) مفتخر بودند، بعد از رحلت در همان مکان مقدس و در مجاورت جد بزرگوارشان به خاک سپرده شدند؛ چنانکه میرزا ابوطالب اول را در ایوان طلا و میرزا ابوطالب ثانی، یکی دیگر نقبای سادات رضوی، را در کنار کشیکخانه دربانان، جایی در ورودی صحن عتیق به سمت بالاخیابان دفن کردند.بااینحال، میرزاابراهیم رضوی که از جمیع جهات، بر بسیاری از اقران و خویشانش سرآمد و به زیور معنویت و ثروت آراسته بود، جایی جز حرم رضوی دفن شد و این مسئله، همان رازی است که میخواهم دربارهاش با شما گفتوگو کنم.
ورود سادات رضوی به مشهد، در قرن هشتم قمری اتفاق افتاد. آنها بهتدریج در این شهر که بعد از حمله مغول و تخریب بلاد اطراف رو به گسترش و آبادانی نهاده بود، جایگاه مستحکمی پیدا کردند. این جایگاه، با روی کار آمدن صفویه در قرن دهم قمری، اندکی متزلزل شد، اما با وصلت یکی از اعضای این خاندان (میرزاابوالقاسمرضوی)، با شاهزادهخانمی از دودمان صفویه، اقتدار سیاسی سادات رضوی دوباره با اقتدار اقتصادی آنها درآمیخت و انتصاب بهعنوان تولیت آستانقدسرضوی، در اکثر ادوار، به نام آنها رقم خورد.اسکندربیک منشی ترکمان، سادات رضوی مشهد را به ثروت و نفوذ اجتماعی توصیف کرده است و ضمن اشاره به نام و عنوان تنی چند از آنان مینویسد: «از سادات رضوی و موسوی جمعی در مشهد معلّا خدمه رفیعه روضه مقدسه و بر مسند عزت و اعتبار داشتند، اما [از]زمره آن طبقات عالیقدر میرزاابوطالب رضوی، ولد ارجمند میرزاابوالقاسم، به غایت بزرگمنش و عالیشأن و به کثرت مال و منال و رقبات و صنایع مرغوبه منفرد و ممتاز [است].»
میرزاابراهیم رضوی که از لحاظ علمی و معنوی نیز جلوههای پرشماری از سرآمدی داشت، با چنین عقبه و پیشینهای بیشتر موردتوجه خاص و عام بود. او که فرزندی جز یک دختر به نام «سلیمه بیگم» نداشت، همه ثروت خود را که مشتمل بر املاک متعدد و بسیارمرغوب در مشهد و اطراف آن بود، وقف سادات رضوی کرد. این املاک، علاوه بر موقوفات پیشین -که به آنها اشاره کردیم- شامل اموال خواهر میرزا ابراهیم، به نام «شهربانوبیگم» و بانویی به نام «پیکر خانم» -که ظاهرا همسر وی بوده است- هم میشد.
زمان مرگ میرزاابراهیم رضوی به تحقیق معلوم نیست، اما او اندکی بعد از مرگ برادرش، میرزاابوطالب، درگذشت و، چون رحلت وی در ۱۰۳۵ قمری بوده، احتمالا میرزاابراهیم نیز یکیدو سال بعد، در حدود ۱۰۳۷ قمری، دار فانی را وداع گفته است. بنای مزار وی در کوهسنگی، بهنظر میرسد حدود یکدهه بعد از درگذشت میرزاابراهیم ساخته شد.
این را میتوان از متن شعری که بر حاشیه محراب آن حک شده است، دریافت:«این عمارت بهدور شاه صفی / به زمین آمد از بهشت نعیم/ حوض پیش عمارتش گویی/ میدهد یاد کوثر و تسنیم/ گفت فخر از برای تاریخش/ عالم است و مقام ابراهیم/ سنه ۱۰۴۷ پیرمحمدحافظ».
طبق آنچه شاعری به نام «فخر» در متن شعر آورده است، افزون بر سال ساخت محراب که به عهد شاهصفی بر میگردد -و برخی آن را تنها اثر باقیمانده از این دوره در مشهد میدانند- میتوان تصویری از شکل اولیه بنا را هم در نظر آورد: طاقی آراسته در کنار کوهسنگی که مقابلش حوضی سنگی و زیبا خودنمایی میکرد؛ طرحی که در ادوار بعد هم عینا تکرار و بهکار گرفته شد و امروزه نیز کموبیش وجود دارد.
برگردیم به مسئله راز سربهمهر دفن میرزاابراهیم رضوی در کوهسنگی. به نظر میرسد که پیش از دفن میرزاابراهیم، شخص دیگری در این مکان دفن نشده باشد و آنچه از مقابر دیده میشود، عموما مربوط به دورههای بعد است؛ بنابراین، باید میرزاابراهیم رضوی -و احیانا وصیت او را- شروع فرایند تدفین اموات در کوهسنگی بدانیم؛ اما چرا؟ کوهسنگی منطقه مسکونی یا روستایی که بتوان برایش گورستان تصور کرد، نبوده است. درباره چرایی این تدفین، میتوان دو نظر کاملا متفاوت ارائه کرد؛ نخست نظری که علاقه میرزاابراهیم به دفن در این مکان را ناشی از روایت مشهور کتاب «عیون اخبارالرضا (ع)» میداند. طبق این روایتی که شیخ صدوق آن را در مکتوب خود آورده است، امامرضا (ع) بعد از ورود به سناباد نوغان و مشاهده دیگچههای سنگی ساختهشده در این منطقه (مشهور به هرکاره یا در لهجه محلی «هَرکِرِه») که احتمالا سنگ موردنیاز آن از کوهسنگی تأمین میشده و هنر ساخت آن به پیش از اسلام باز میگشته است، دستور داد که جز در آن ظرفها برایش غذایی پخته نشود و طبق گزارشی دیگر، کنار کوه ایستاد و دعایی فرمود که برخی آن را به برکت دادن مکان تعبیر کردهاند.
این احتمال وجود دارد که میرزاابراهیم رضوی با نگاه و توجهی به این روایت، وصیت کرده باشد وی را در مکان مذکور به خاک بسپارند. چنین فرضی با توجه به صبغه مذهبی و شخصیت میرزاابراهیم رضوی، ابدا دور از انتظار نیست، اما گزارشی دیگر هم وجود دارد که میتواند فرضی دیگر را برای تحلیل این راز، عرضه کند. میرزامحمدباقر رضوی در کتاب «شجره طیبه» که درباره سلسله انساب سادات رضوی در مشهد به رشته تحریر درآمده است، مینویسد: «[میرزاابراهیم]سیدجلیل مسمی به حضرت خلیل است که مضجع پاک و مرقد تابناکش در ایوان کوهسنگی پیراسته از علایق مطاف خلایق است... بعد از رحلت برادر بزرگوارش که در ۱۰۳۵ اتفاق افتاد، مدت قلیلهای زندگی کرد... و آثار خرابه قصری که گاهی بر سبیل تنزه نزول اجلال میفرمود، محاذی ایوان [محل دفن وی]نمودار است.» این گزارش خاص و منحصربهفرد نشان میدهد که در جوار مدفن امروزی میرزاابراهیم، بنایی قرار داشته که در دوران حیات وی، محل عبادت و گوشهگیری وی بوده است؛ هرچند که واژه «تنزّه» را در این متن، میتوان به «گردش و تفرج» نیز معنا کرد؛ اما معمولا تفرجگاه را بهعنوان مکان دفن انتخاب نمیکنند و آنچه اولویت دارد، برقراری امور معنوی است که فرد را به قرار دادن خانه ابدیاش در یک مکان تشویق میکند.
به دیگرسخن، مزار میرزاابراهیم رضوی، نهفقط مدفن وی، بلکه محل بیتوته و عبادت او در ایام حیات هم بوده و احتمالا آن سید جلیل، بههمیندلیل کوهسنگی را برای مدفن خود برگزیده است. هرچند که در آن گوشهگیری و این انتخاب، ماجرای روایت برکت دادن کوه به وسیله حضرت ثامنالحجج (ع) نیز قطعا تأثیری عمیق داشته است.