حسین برادران فر
خبرنگارشهرآرامحله
سالهاست که در عرصه روزنامهنگاری، پژوهش، نمایشنامهنویسی و کارگردانی تئاتر فعال است و آثار فاخر زیادی را از خود به یادگار گذاشته است، به گفته خودش شاید از ابتدا به نویسندگی و خبرنگاری علاقه زیادی نداشته است، اما بعد از آنکه پایش به کانون پرورش فکری کودکان محلهاش باز میشود، به هنر نمایش و نویسندگی علاقه پیدا میکند، علاقهای که او را به یکی از نویسندگان، پژوهشگران، کارگردانان و خبرنگاران تراز اول عرصه هنر و خبر مشهد و خراسان و حتی ایران بدل کرده است.
معرفی سوژه این هفته شهرآرامحله منطقه12 به سیدجواد اشکذری اختصاص دارد. همکار، پیشکسوت، نویسنده و هنرمند محبوب روزنامه شهرآرا که از اولین نیروهای هفتهنامه شهرآرا بوده و در گسترش و شکوفایی این نشریه شهر مشهد نقش انکارناپذیری داشته است. به واسطه تجربه 20سالهاش در عرصه حرفهای مطبوعات، بسیاری از نشریات تراز اول کشور با تیراژ بسیار بالا و موقعیت درآمدی مطلوب از او برای همکاری دعوت کردهاند، اما به قول خودش شهرآرا برای او حکم فرزندش را دارد و جدایی از فرزند برای پدر امکانپذیر نیست.
سیدجواد اشکذری از اولین خبرنگارانی است که بومینویسی و معرفی هنرمندان مشهدی و خراسانی به ویژه در عرصه تئاتر را با قلم شیوای خودش به تحریر درآورده است. وی همچنین نمایشنامههای متعددی را نوشته، کارگردانی تئاتر کرده و در تعدادی از این آثار هنری نقش بازیگری و عروسکگردانی را ایفا کرده است. برخی از این نمایشنامهها دارای چنان درجهای از پختگی، معنا و مفهوم است که هنوز بعد از گذشت سالها، بارها و بارها بازسازی و به نمایش درآمدهاند. سیدجواد هر روز مینویسد و از نوشتن لذت میبرد. قلم، همدم و مونس شبها و روزهای اوست. هر فرصتی که پیدا کند به پژوهش و تحقیق هنری میپردازد. به قول خودش تا زمانی که مینویسد احساس میکند وجود دارد و برای خود و اطرافش مفید است، وی دنیای بدون قلم را دوست ندارد.این هنرمند مشهدی، یکی دو سالی است که به منطقه12 کوچ کرده و در بولوار مجیدیه ساکن شده است، به بهانه روز خبرنگار گفتوگوی دوستانهای با این نویسنده کارکشته مشهدی انجام دادهایم که در ادامه به آن میپردازیم.
از او به صورت فردی و جمعی 24 کتاب از جمله« بربسیط بارش مهتاب »، «تئاتر +10»، «آقای صدای خاطره انگیز »، «فواره و عبور»، «آه و ماه» و... برجای مانده است.
شروع از کانون پرورش فکری
سیدجواد اشکذری متولد سال1353 در مشهد است. او در دوران کودکی با کتاب و قصهگویی آشنا شده و پایش به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شماره 2 باز میشود. راهی که زندگی و سرنوشت او را تغییر میدهد.سیدجواد در توضیح این مطلب میگوید: سید رضا، برادر بزرگ من در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فعالیت میکرد و همین امر، مرا به حضور در کانون و فعالیتهای فرهنگی و هنری ترغیب کرد. در سنین کودکی وارد کانون شدم و در کلاسهای متعدد فرهنگی، آموزشی و خلاقیت کانون شرکت کردم. ماحصل حضور در این کلاسها، منتهی به فعالیتهای حرفهای من در عرصه خبری شد، به طوری که در دهسالگی، طراحی جداول مجلههای مختلف را به عهده گرفتم. همچنین علاقه وافری به نوشتن و خبرنگاری پیدا کرده بودم، از این رو اقدام به تهیه روزنامهدیواری در مناسبتهای مختلف سال کرده و این مهم اولین تجربه من در عرصه تولید خبر محسوب میشود. در کنار روزنامهدیواری و طراحی جدول در کلاسهای خوشنویسی، عکاسی و نقاشی نیز شرکت میکردم و جزو شاگردان و هنرآموزان ممتاز کانون بودم، حتی یکی از نقاشیهای من به مسابقات بینالمللی نقاشی در کشور ژاپن راه پیدا کرد و نخل طلای این مسابقات را نیز به دست آورد. در آن سالها بیشتر اوقات فراغت و تمام سرگرمی من در کانون و کلاسهای مختلف هنری، آموزشی، فرهنگی و موسیقی سپری میشد، ماحصل این فعالیتها، کسب رتبههای برتر در مسابقات نقاشی، عکاسی، طراحی جدول، روزنامهدیواری و... در ناحیه، شهر و استان بود و در مواردی نیز رتبههای برتر کشوری را کسب میکردم.
او ادامه میدهد: در کنار فعالیت در کانون فرهنگی و پرورشی کودکان و نوجوانان در کانون فرهنگی مساجد نیز حضور گستردهای داشتم و با کمک بچههای فرهنگی مسجد محلهمان، نشریهای به نام «گل انقلاب» را منتشر کرده که بیشتر مطالب آن به اوضاع و احوال جنگ تحمیلی میپرداخت. چاپ نشریه گل انقلاب مصادف شده بود با روزهای اوج جنگ و هر از گاهی ما شاهد شهادت بچههای کانون و بسیج محل بودیم و این اتفاق و رشادتهای بچههای محل، عطش ما را برای نوشتن بیشتر و بیشتر میکرد. سرم را که بالا گرفتم، متوجه شدم که علاقه وصفناشدنی به نویسندگی و خبرنگاری پیدا کردهام، دیگر تمام وقت و تمام زندگی من به نوشتن میگذشت، همه این تأثیرات را مدیون کانون پرورشی کودکان بودم که استعدادهای من را در زمینه نویسندگی بارور کرد و اگر آن روزها کانونی در محل وجود نمیداشت، امروز نویسنده و خبرنگار نبودم.
روزنامه قدس، اولین حضور حرفهای
ناشر نشریه گل انقلاب در کانون مسجد محل با ادامه کار نویسندگی و خبرنگاری، سرانجام با نوشتن در صفحه دانشگاه روزنامه قدس پا به عرصه روزنامهنگاری و مطبوعات مینهد.وی در این باره میگوید: بعد از گذراندن مقطع دبیرستان و در دوران خدمت مقدس سربازی، علاقه به نوشتن همچنان همراه من بود و بهطور جستهگریخته در فرصتهای مغتنم متون فرهنگی، هنری و حتی داستانی را نگارش میکردم و این دستنوشتهها را برای مطالعه و اعلام نظر به دیگر سربازان و فرماندهان داده و با کنجکاوی نظرات آنها را درباره نوشتههایم جویا میشدم. بعدها در کنکور دانشگاه آزاد شرکت کرده و در دانشکده حقوق و علوم سیاسی مشهد پذیرفته شدم، در آنزمان به ویژه بین سالهای 1375تا 1379 که بهنوعی اوج سالهای خبرنگاری و فعالیتهای احزاب، انجیاو و تشکلهای مختلف سیاسی در کشور بود، حضور فعالی در نشریات دانشگاهی داشتم و بهعنوان یک نویسنده و خبرنگار حرفهای مطالب بسیاری مرتبط با اوضاع و احوال کشور و فضای سیاسی آن سالها مینوشتم. در همان زمان به کمک دوستانم در دانشگاه، رضا پورمنفرد و سعید حسینقلی زاده نشریه «رهآورد» را که یک نشریه دانشجویی از رونق افتاده بود، سرپا کرده و به عنوان یک نشریه تخصصی دانشجویی پرطرفدار مطرح شد. بعد از فارغالتحصیلی از دانشگاه به دعوت مسئولان به روزنامه قدس پیوستم و نگارش صفحه دانشگاه در روزنامه قدس را برعهده گرفتم. اولینبار حضور در یک نشریه حرفهای با تیراژ بالا را تجربه میکردم، در این مدت با نویسندگان و استادان برجسته خبرنگاری آشنا شده و از دانش و تجربه این بزرگان بهره بردم. تجاربی که از نوشتن صفحه دانشگاه در روزنامه قدس به دست آوردم، من را تا سرحد یک خبرنگار حرفهای به جلو برد و به روزهای روشنتر سوق داد.
خبرنگاری در هفتهنامه شهرآرا
این نویسنده، فعالیتش در هفتهنامه تازهتأسیس شهرآرا را از 20سال قبل آغاز میکند، فعالیتی که تاکنون ادامه پیدا کرده است.سیدجواد اشکذری در توضیح این مطلب میگوید: سال1372 هفتهنامه شهرآرا بهعنوان یک ویژهنامه سازمانی، با هدف نشر و انعکاس فعالیتهای عمرانی، شهرسازی، فرهنگی و خدماتی شهرداری مشهد راهاندازی شد. من نیز در سالهای1378 و 1379 به عنوان مسئول صفحه فرهنگی، ادب و هنر فعالیت خبرنگاری را در هفتهنامه شهرآرا شروع کرده و یکی از اولین کسانی بودم که مطالبی درباره تئاتر و نمایش را در صفحه فرهنگی هفتهنامه شهرآرا منتشر کرده و همچنین در این سالها آثار مختلف بازیگران تئاتر مشهد و نمایشنامههای درحال اجرا را نقد و بررسی کرده و در صفحه فرهنگ و هنر هفتهنامه شهرآرا به چالش میکشیدم. دوسالی در هفتهنامه شهرآرا به همین منوال سپری شد، بعد از آن برای مدتی بهعنوان منتقد تئاتر در روزنامه خراسانرضوی به نوشتن پرداختم و نقدهای هنری بسیاری را در حوزه نمایش و تئاتر مشهد نوشته و نقد و بررسی کردم، اما این ماجرا زیاد طول نکشید و دوباره به شهرآرا بازگشتم و این همکاری تا امروز ادامه پیدا کرده است. بعدها که هفتهنامه شهرآرا تبدیل به روزنامه شد رویه بومینویسی و معرفی تئاتر و نمایش مشهد ادامه پیدا کرد و من بهطور ویژه و چالشی مسائل و مشکلات تئاتر مشهد را از طریق مصاحبه با بزرگان و پیشکسوتان عرصه تئاتر و فیلم مشهد از جمله داوود و رضا کیانیان، رضا صابری، انوشیروان و داریوش ارجمند دنبال کردم، از این لحاظ شناخت بهتر و شکوفایی تئاتر مشهد تا حد زیادی مدیون رسانهها به ویژه روزنامه شهرآراست. از افتخارات حرفهای من بهعنوان خبرنگار و دبیر فرهنگی هنری روزنامه شهرآرا مصاحبه با استادان و بزرگان هنر بازیگری این مرزوبوم مانند، عزتا...انتظامی و علی نصیریان، محمد رحمانیان، محمد چرمشیر و پرویز پرستویی است که این مصاحبههای مفصل در صفحه فرهنگ و هنر روزنامه به چاپ رسید. گاهی اوقات برای مصاحبه با این بزرگان باید به تهران مسافرت کرده و بعد از چند روز، با پیگیری و ممارست، موفق به دیدار این هنرمندان بنام ایران میشدم. در کنار این گفتوگوها، یکسری مصاحبههای سریالی با هنرمندان و بازیگران مشهور خراسانی و کشور انجام دادهام که این مکالمات مفصل در دو کتاب جمعآوری شده و یکی از این کتابها با عنوان «تئاتر+10» به چاپ رسیده است و دیگری در صورت وجود منابع مالی چاپ خواهد شد.
مصاحبه و گفتوگو با استاد محمدرضا شجریان، استاد مسلم آواز که از قضا مشهدی و همشهری ما هستند، آرزوی کار حرفهای من بوده و هست، در مواردی که ایشان را ملاقات کردهام، افتخار مصاحبه و گفتوگو نصیب بنده نشده و شرایط این مهم هرگز فراهم نشده است.
تلخترین خاطره خبرنگاری
مسئول صفحه فرهنگ و هنر روزنامه شهرآرا در طول 20سال سابقه خبرنگاری حوادث و ماجراهای بسیاری را پشت سر گذرانده است که در این بین تلخترین خاطره خبرنگاری خویش را مربوط به تعطیلی هفتهنامه شهرآرا میداند.
سیدجواد با تأیید این مطلب می گوید: اواخر اسفند سال1379 بود که به دلیل مخالفت دو تن از اعضای شورای شهر، دستور تعطیلی هفتهنامه شهرآرا صادر شد و طی آن 7خبرنگار شاغل در روزنامه شهرآرا از کار بیکار شدند. ماجرا از این قرار بود که در یک صبح کاری، هنگامی که مشغول به نوشتن و تهیه اخبار بودیم، مأموران خدماتی شهرداری اقدام به پلمب محل هفتهنامه و جمعآوری وسایل و تجهیزات دفتر هفتهنامه کردند که با مقاومت بچهها روبهرو شدند، چراکه این لوازم امانت بود و شهرداری از یک سوزن تا سیستمهای رایانه را به ما تحویل داده و خبرنگاران در قبال این تجهیزات مسئول بودند. بعد از آن حادثه شوم، بچهها بیکار شدند. خود من تازه ازدواج کرده بودم و درصدد جمعآوری هزینه برگزاری مراسم عقد و عروسی بودم که این اتفاق شوک بزرگی به همه بچهها از جمله خود من وارد کرد. آن روزها نزدیک تعطیلات عید نوروز بود و من بهجرئت میگویم تلخترین ایام نوروز را که پشت سر گذاشتم در آن سال تجربه کردم. بعد از تعطیلات نوروز با همت و حمایت مالی روابط عمومی شهرداری مشهد، ماهنامه «همت» به عنوان جایگزین هفتهنامه شهرآرا شروع به کار کرد. بعد از اینکه حدود 10نسخه از ماهنامه نامه همت منتشر شد، بدنه شهرداری و شورای شهر تغییر کرد و باوجود مخالفتهای فراوان، هفتهنامه شهرآرا دوباره متولد شد. در واقع استقامت بچهها و تلاش برای انتشار هفتهنامه همت ستودنی بود، چراکه اگر همت چاپ نمیشد، پرونده شهرآرا برای همیشه بسته شده و به تاریخ میپیوست.
خبرنگاری عشق است، نه شغل
نویسنده قدیمی مشهدی که با بیش از 20سال سابقه خبرنگاری، یکی از باسابقهترین خبرنگاران رسانههای خراسان و روزنامه شهرآراست، خبرنگاری را یک عشق میداند و به دید شغل به آن نگاه نمیکند.سیدجواد اشکذری در توضیح این مطلب میگوید: خبرنگاری یک شغل اداری و پشتمیزی نیست، خبرنگاری که مدام به ساعت دیواری داخل اتاق کارش نگاه میکند تا ساعت کاریاش تمام شده و محل کار خود را ترک کند از نظر من خبرنگار نیست، این فرد یک خبرنویس، خبر بیار و در واقع تایپیست است. متأسفانه امروز خبرنگارانی هستند که برای نوشتن مطالب خود حتی از اتاق کار خود خارج نمیشوند و با تقلب و کپیکردن مطالب از روی سایتها و خبرهای دیگران، مطلبی را نوشته و تحویل سردبیر یا مسئول صفحه میدهند. این رویه در خبرنگاران نسل گذشته هرگز دیده نمیشد، در قدیم خبرنگار برای تهیه یک خبر دقیق و کامل، خود را به آب و آتش میزد. یادم است چند سال قبل برای نوشتن مطلبی درباره زندگی افراد کارتنخواب، با پوشیدن لباسهای کهنه و پاره و چهره ژولیده، چندین شبانهروز را در میان کارتنخوابها سپری کردم، با آنها غذا میخوردم، حتی آنها را به حمام برده و سر و بدنشان را میشستم تا اینکه موفق شدم گزارش کامل و جامعی از نحوه زندگی و روزگار عجیب و غریب کارتنخوابها تهیه کنم. برای من و امثال من زمان و ساعت اصلا اهمیت ندارد، هر ساعتی از شبانهروز که میگفتند خودمان را به محل گزارش میرساندیم. در یکی از گزارشها که قرار بود شهردار وقت (احمد نوروزی) برای افتتاحیه فرهنگسرای غدیر حاضر شود، ساعت چهار و نیم صبح در هوای تاریک خودم را به محل فرهنگسرای غدیر رساندم. نوروزی از حضور من در این ساعت تعجب کرده و البته از حسن وقتشناسی و احساس وظیفه من ابراز خوشحالی کرده و بنده را به صرف صبحانه دعوت کردند. من عاشق خبرنگاری و روزنامه شهرآرا هستم، شهرآرا بخشی از هویت و ناموس ماست. من واقعا متأسفم که هنوز حتی برخی خبرنگاران شهرآرا اطلاعی از گذشته و سرنوشت آن ندارند، ما خبرنگاران خوب و کارکشتهای در روزنامه داریم که قبل از رفتن و بازنشستهشدن، باید از تجربیات کاری و علمی آنها استفاده شود، سالهاست که بهعنوان خبرنگار، کارگردان و نویسنده مطالبی را مینویسم یا درباره آنها تحقیق و پژوهش میکنم، زنده هستم چون مینویسم و چون مینویسم زنده هستم. روزنامهنگاری عشق من است و اگر یکبار دیگر هم به دنیا بیایم، بیگمان حرفه خبرنگاری را برای خودم انتخاب میکنم و دوست دارم تا زمانی که نفس میکشم، قلم به دست داشته باشم.
عروسکگردانی نمایش عروسکی
خبرنگار قدیمی روزنامه شهرآرا، علاوهبر هنر نویسندگی در عرصه بازیگری و عروسکگردانی نیز ید طولایی دارد و آثار فاخری را از خود بر جای گذاشته است.سیدجواد در توضیح این مطلب میگوید: در همان روزهایی که در کانون پرورش فکری کودکان به روزنامهنویسی دیواری مشغول بودم، در کلاسهای آموزشی تئاتر و نمایش نیز شرکت میکردم. کارم در نمایش و تئاتر با عروسکگردانی شروع شد و اولینبار بهعنوان بازیگر در تلهتئاتر «گرگومیش» حضور داشتم. این تلهتئاتر مخاطبان فروانی پیدا کرده بود و در سال1370 در سیمای خراسان به نمایش درآمد، بعد از آن نیز برای آشنایی بیشتر با هنر تئاتر در کلاسهای آموزش تئاتر و نمایشنامهنویسیای که در شهر مشهد یا تهران برگزار میشد، شرکت کرده و حرفهای در نمایشهای مختلفی از جمله نمایش «شبهای حرم» و «آخرین بازی» ایفای نقش کردهام، اما به طور کلی ذوق و استعداد من در عرصه نویسندگی بسیار پررنگتر و ملموستر بود، به همین دلیل حضور در عرصه نمایشنامهنویسی را با جدیت بیشتری دنبال کرده و باوجودی که کار در روزنامه و حرفه خبرنگاری وقت و انرژی من را میگرفت، نمایشنامهنویسی آثاری همچون «بارون و باروت»، «دایره»، «مرد اثیری»، «آناناس» ، «دختران»، «روزهای اشتباه»، «ترس و تشنگی»، «ننه خورشید» و «شرم و دغدغه» را نگارش کردهام. بیشتر این نمایشنامهها در تماشاخانهها و سالنهای تئاتر و نمایش مختلف کشور کارگردانی و به اجرا درآمد و حتی برخی نمایشنامهها به جشنوارههای استانی و حتی جشنوارههای ملی نیز راه پیدا کرد.
نویسندگی و کارگردانی تئاتر
نمایشنامهنویس مشهدی، برخی نوشتههای خود را کارگردانی کرده و جوایز متعددی نیز کسب کرده است.وی در توضیح این موضوع میگوید: بعد از نویسندگی چند تئاتر و نمایشنامه که در سالنهای تئاتر به اجرا در آمد، چند اثر نیز نوشته و کارگردانی آنها را برعهده گرفتم. نمایش «مرد کاغذی»، «هیس! اینجا چند مانکن خوابیدهاند»، «مردی که لب نداشت»، «تشنگی» و «شرم و دغدغه» از جمله آثاری است که نوشته و کارگردانی آنها را توأمان برعهده داشتهام. او با تئاتر «شرم و دغدغه» توانست در بین 4 نمایشنامه نویس برتر جشنواره بینالمللی تئاتر فجر سال 94 قرار بگیرد.کارگردانی نمایش، تجربه جدیدی بود و من در این اجراها با سختی هنر کارگردانی آشنا شدم. در این حوزه نیز موفقیتهای خوبی به دست آوردم و برای کارگردانی نمایشنامه «زندگی شاید همین حالا بود» جایزه برتر جشنواره ملی تئاتر رضوی را به دست آوردم. برخی آثارم نیز به جشنواره بینالمللی فجر راه پیداکردهاند. در کنار حرفه کارگردانی در حوزه نقد نمایش نیز فعال بودم و بهعنوان منتقد آثار و فیلمهای به نمایش درآمده در صحنههای تئاتر کشور فعالیت داشتهام. این نقدهای کارشناسی در روزنامههای مختلفی از جمله شهرآرا، ماهنامه نمایش، تاک توس و روزنامه خراسان به چاپ رسیده است و به خاطر نقدهایی که بر تئاتر داشتهام، در سال1382 عنوان منتقد برتر کشور را به دست آوردم. بعد از مدتی کانون منتقدان تئاتر مشهد را تأسیس کردم، اعضای این کانون با نقد و بررسی آثار کارگردانان جوان مشهدی، نقاط ضعف و قدرت کارهای آنان را بررسی میکنند و باعث پیشرفت هنر تئاتر و نمایش در شهر مشهد خواهند شد. او هم اکنون عضو کانون ملی منتقدان، عضو انجمن نویسندگان و منتقدان تئاتر کشور و عضو کانون جهانی منتقدان تئاتر است.
چاپ زندگینامه هنرمندان تئاتر مشهدی
برنده جایزه منتقد برتر کشور در جشن اردیبهشت تئاتر ایران در سالهای 90 و 93 در شهرهای کرج و کرمانشاه که سابقه دوستی و همصحبتی با بسیاری از بازیگران و هنرمندان پیشکسوت و جدید مشهدی را دارد، به دنبال چاپ زندگی و اندیشههای هنری هنرمندان مطرح تئاتر مشهد است.
سیدجواد اشکذری در توضیح بیشتر میگوید: مشهد یکی از قدیمیترین شهرهای ایران است که دارای سالن سینما و تئاتر بوده است. سابقه تأسیس اولین سالن تئاتر و سینما در مشهد به بیش از 100سال قبل برمیگردد، بهتبع آن نیز هنرمندان و بازیگران بسیاری در مشهد زیسته و نشو و نما کردهاند. ما در مشهد خانوادههای هنرمند ارجمند و سهیلی را داریم که نقش تأثیرگذاری در پویایی تئاتر، بازیگری و کارگردانی فیلم و سینما در شهر مشهد و کشور ایفا کردهاند. در کنار این اسطورهها بازیگران محلی و بومی کمتر شناختهشدهای قرار دارند که بیشتر فعالیتشان در حوزه فیلم و تئاتر مشهد بوده است. یکی از کارهایی که بهدنبال انجامشدن آن هستم، معرفی هنرمندان برجسته تئاتر مشهد به عموم مردم و شهروندان مشهدی است، خوشبختانه گامهایی نیز در این رابطه برداشته شده و تا کنون کتاب زندگینامه برخی هنرمندان مشهدی از جمله مرحوم فریدون صلاحی و زنده یاد رضا رضاپور که سابقه بازیگری در تئاتر و فیلمهای مختلف به لهجه مشهدی را داشته است به چاپ رساندهام، در آینده نیز تصمیم دارم زندگینامه دیگر بازیگران مشهدی را در کتابی مجزا به چاپ برسانیم. برخی از این بازیگران، پیشکسوت و نقش استادی بر گردن من دارند و این وظیفه من است که بهعنوان یک شاگرد، با نوشتن زندگینامه و کارنامه کاری آنها نام و یادشان را زنده نگهدارم.
مسئولیتهای اجرایی تئاتر
رئیس سابق انجمن هنرهای نمایشی ودبیر جشنواره تأتر استانی خراسان رضوی در کنارنگارش نمایشنامه و پژوهش، مسئولیتهای اجرایی متعددی نیز در حوزه فیلم و تئاتر دارد و برای پیشبرد و ارتقای هنر نمایش و تئاتر مشهد تلاشهای زیادی انجام داده است.کارشناس سابق تئاتر حوزه هنری استان و مشاور سابق مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان در پایان میگوید: در حال حاضرعضو هیئت مدیره خانه هنرمندان شهرداری مشهد، عضو هیئت مدیره انجمن هنرهای نمایشی خراسان رضوی و رئیس اداره هنری موسسه فرهنگی شهرآرا را هستم و تمام تلاش خود را به کار بسته تا از حیثیت هنر نمایش و تئاتر مشهد دفاع کنم و با کمک یکدیگر سبب ارتقای دانش بازیگران، گسترش هنر نمایش در شهرستانها و تشویق هنرمندان جوان و بااستعدا برای ورود به عرصه بازیگری و رسیدن به درجه متعالی گردیم .
تئاتر خوب میتواند جریانساز یک تحول خوب در جامعه باشد، امروز تئاتر به قشر خاصی از جامعه مثل دانشجویان تئاتر و طبقات روشنفکر تعلق دارد و عموم شهروندان علاقه زیادی به دیدن تئاتر ندارند، ما باید این طرز فکر رایج را تغییر دهیم، به طوری که عموم شهروندان به تئاتر علاقهمند شوند و درکنار سرگرمی از اطلاعات مفید آن نیز بهره ببرند.