آمادگی کامل ناوگان تاکسیرانی برای خدمت‌رسانی در اربعین ۱۴۰۴ فضاسازی مسیر راهپیمایی جاماندگان اربعین در مشهد مقدس (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) ۵۱ مرکز اسکان و ۴۵۰ ایستگاه صلواتی در خدمت زائران امام رضا (ع) در مشهد آغاز سرویس‌دهی مترو مشهد فردا از ساعت ۷صبح (۲۳ مرداد ۱۴۰۴) خدمت امدادگران هلال احمر مشهد در  قلب نجف + عکس صدور ۱۹ هزار روادید برای زائران افغانستانی اربعین در مرز چذابه آماده‌سازی ۲ ایستگاه استقبال از زائر همزمان با ایام پایانی ماه صفر در منطقه ۱۰ مشهد سیاحان غربی از عزاداری برای امام‌حسین (ع) در مشهد قدیم چه نوشته‌اند؟ هوای کلانشهر مشهد برای گروه‌های حساس ناسالم شد | شاخص کیفیت هوا به عدد ۱۶۲ رسید (۲۲ مرداد ۱۴۰۴) خاموشی شبانه بوستان‌های مشهد | قطع برق، استفاده شبانه شهروندان را از فضای مفرح بوستان‌ها با چالش همراه کرده است نایب رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: با جمع‌آوری ۱۴۰۰ تن زباله اطراف حرم امیرالمؤمنین(ع) در اربعین رکورد زدیم + فیلم رئیس شورای اسلامی شهر مشهد در نجف: خادمی زائران اربعین، افتخاری برای مشهد است + فیلم گفتگوی وزرای خارجه روسیه و آمریکا درباره دیدار پوتین و ترامپ اعلام ترکیب سپاهان مقابل الدحیل مدیرکل میراث فرهنگی خراسان رضوی: تامین ۷۵۰ هزار نفر شب اسکان ویژه زائران دهه پایانی صفر در مشهد مقدس + فیلم مروری بر زندگی مشروطه‌خواه برجسته مشهدی و اشعار او اینفوگرافی | اقدامات کمیته تکریم و استقبال از زائران امام رضا(ع) در ارائه خدمات اسکان و ایستگاههای استقبال از زائر شهرداری مشهد شهردار منطقه ۵ مشهد: ۳۰ سوله پروژه مشارکتی شهرک‌های صنعتی آجیل و خشکبار آماده افتتاح است | هیچ معبر خاکی در سطح منطقه نداریم + فیلم افزایش سه و نیم برابری ذرات معلق در هوای مشهد از عصر امروز (۲۱ مرداد ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

سیاحان غربی از عزاداری برای امام‌حسین (ع) در مشهد قدیم چه نوشته‌اند؟

  • کد خبر: ۳۵۱۴۲۶
  • ۲۲ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۹:۵۶
سیاحان غربی از عزاداری برای امام‌حسین (ع) در مشهد قدیم چه نوشته‌اند؟
در گذشته اغلب سیاحان به‌دلایلی غیر از ثبت‌وقایع تاریخی اقدام به نوشتن سفرنامه می‌کرده‌اند. یعنی نوشتن سفرنامه برای حفظ تاریخ نبوده است؛ بیشتر آن‌ها آمارنامه‌هایی بو‌د‌ه‌اند که با هدف‌های استعمارگرایانه نگارش می‌شده‌اند.

به گزارش شهرآرانیوز؛ با‌این‌همه، سفرنامه‌ها همچنان یکی از منابع مهم تاریخی محسوب می‌شوند؛ سفرنامه‌هایی که توصیف شهر مشهد در اغلب آنها خیلی پررنگ نیست و این کم‌رنگی هم دلیل دارد؛ نخست اینکه سیاحانی که در قرون گذشته به ایران سفر کرده‌اند اغلب از دروازه‌های ورودی ایران در شمال‌غربی، غرب، جنوب‌غربی و جنوب وارد کشور شده‌اند و مشهد به‌عنوان مهم‌ترین شهر شرقی ایران، به‌خاطر طولانی بودنِ مسیر، کمتر مورد بازدید آنان قرار گرفته است.

همچنین وجود شهر شیعه‌نشین قم در مجاورت پایتخت هم در این نبود توجه سفرنامه‌نویسان به حضور در مشهد، نقش داشته است، زیرا آنها تصور می‌کرده‌اند که دلایل دینی با سفر به قم رفع خواهد شد و نیاز به زیارت مشهد نیست.

علاوه‌بر‌این‌ها موانع فقهی و اخلاقی زیارت امام‌رضا (ع) برای غیرمسلمانان از دوره صفویه به بعد هم در نبود اقبال آنان برای سفر به مشهد نقش داشته است، چون زیارت حرم رضوی از دوره صفوی تا پایان دوره قاجار (به‌جز دوران اقامت عباس‌میرزا نایب‌السلطنه در مشهد که چند‌نفر از افسران انگلیسی شاغل در قشون و تعدادی از اروپاییان مسافر اجازه ورود به حرم رضوی را پیدا کردند) همواره ممنوع بوده است. همه این دلایل سبب می‌شود مشهد تا دوره قاجار در سفرنامه سیاحان دیده و نوشته نشود.

با وجود همه این موانع برخی از سیاحان، خاصه در دوران قاجار، رنج سفر به خراسان را به جان می‌خرند و به مشهد می‌آیند و تعدادی از آنان نیز سفرنامه‌هایی از خود به یادگار می‌گذارند. این سفرنامه‌ها با اینکه اغلب به شرح مناسبات سیاسی و نظامی موجود در شهر و همچنین معرفی چهره‌های سیاسی پرداخته، توصیف آیین‌های برگزار‌شده در ماه محرم هم در آنها از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.

جالب است بدانید تا چند‌سال پیش تنها روایت شناخته‌شده از رسوم ماه محرم در مشهد، نوشتار «سرهنگ سرچارلز ادوارد ییت»، سرکنسول بریتانیا در مشهد (حدفاصل آذر ۱۲۷۹ تا آبان ۱۲۸۳ خورشیدی)، بود.

او در کتاب معروف خود، یعنی «سفرنامه خراسان و سیستان» به شرح خاطرات سفر خود در مرز ایران و روسیه پرداخته و در بخشی از آن، آنچه را در محرمِ نخستین سالِ حضور خود در مشهد دیده شرح داده است ولی در این بین، در برخی سفرنامه‌ها از جمله سفرنامه‌های «فریزر» و «خانیکوف» به نوشته‌های فردی به نام «آرتور کانولی» اشاره شده که درباره آیین‌های محرمی مشهد بوده، اما در دسترس نبودن این سفرنامه، مانع از آگاهی از متن آن شده بود.

این مشکل چندی پیش با انتشار ترجمه این سفرنامه حل شد و به‌این‌ترتیب، قدیمی‌ترین روایت اروپایی شناخته‌شده از آیین‌های محرمی مردم مشهد، در دسترس عموم قرار گرفت.

در سطر‌های بعدی، پس از آشنایی با این شخصیت نظامی بریتانیایی، روایت او از محرم در مشهد را مرور می‌کنیم.

«آرتور کانولی» کیست؟

ستوان آرتور‌کانولی (۲ ژوئیه ۱۸۰۷ میلادی - برابر با ۱۰ تیر ۱۱۸۶ خورشیدی) در لندن متولد شد. او که اصلیتی ایرلندی داشت در شانزده‌سالگی در حالی عازم هند شد که پسرعمویش، سر‌ویلیام مکناتن، دبیر بخش سیاسی و مخفی کمپانی هند شرقی بود. کانولی جوان پس از مدتی سکونت در کلکته و تحت‌تأثیر سخنان پدر روحانی انگلیسی شهر تلاش کرد چهره‌ای مهربان‌تر از مسیحیت به مسلمانان هند ارائه دهد.

او مدتی بعد به‌عنوان یک افسر اطلاعاتی و کاوشگر بریتانیایی وابسته به هنگ ششم سواره‌نظام بنگال، راهی مأموریت شناسایی در آسیای مرکزی شد. او در اواخر سال‌۱۸۲۹میلادی، مسکو را به مقصد قفقاز و آسیای مرکزی ترک کرد و در سپتامبر ۱۸۳۰‌میلادی به هرات و در ژانویه‌۱۸۳۱ به هند رسید.

کانولی در جریان این سفر مدتی را در مشهد گذراند. هم‌زمانی این حضور با سکونت عباس‌میرزا نایب‌السلطنه در مشهد از یک‌سو و آغاز ماه محرم از دیگر‌سو عاملی شد تا او نه‌تنها بتواند گزارش کاملی از آیین‌های مردم مشهد در ماه محرم تهیه کند، بلکه امکان حضورش در حرم‌مطهر‌رضوی هم فراهم شود و آرتور آیین برگزار‌شده در نخستین شب این ماه در صحن عتیق (انقلاب) حرم را که آن‌زمان تنها صحن این مجموعه بود، هم روایت کند.

کانولی سال‌۱۸۳۴، شرح سفر خود به نام «سفر به شمال هند از طریق روسیه، ایران و افغانستان» را در لندن منتشر کرد. او همچنین سال‌۱۸۴۱، در‌حالی‌که با نام مستعار «خان‌علی» به آسیای میانه سفر کرده بود، تلاش برای مقابله با نفوذ رو‌به‌رشد روسیه در آسیای مرکزی را آغاز کرد.

کانولی در این حرکت که از آن به نام «بازی بزرگ» یاد می‌کند، سعی داشت تا خان‌های مختلف منطقه را نسبت به کنار گذاشتن اختلافاتشان با یکدیگر و اتحاد علیه روسیه تزاری متقاعد کند، اما در نوامبر‌۱۸۴۱، در تلاش برای آزاد‌کردن سرهنگ دوم چارلز استودارت، افسر بریتانیایی اسیر در بخارا، دستگیر شد و به دستور نصرا... خان، امیر بخارا، به اتهام جاسوسی برای امپراتوری بریتانیا در ۱۷ ژوئن ۱۸۴۲ (۲۷خرداد ۱۲۲۱ خورشیدی) در میدان جلوی قلعه ارگ در بخارا گردن زده شد تا بازی بزرگش ناتمام بماند.

شب اول محرم

آرتور کانولی در نخستین روز محرم سال ۱۲۴۶ قمری (اول تیر ۱۲۰۹ خورشیدی) وارد مشهد و سپس صحن عتیق (انقلاب) می‌شود و در توصیف آیین شبیه‌خوانی این شب می‌نویسد: «در نمایش آن شب، صحنه‌هایی از سفر تأسف‌برانگیز حسین (ع) و خانواده‌اش نشان داده شد که با کشته شدن آنان به پایان رسید؛ نمایشی توسط مردان و کودکان، آن‌گونه که باید می‌بود، به اجرا درآمد. هنرپیشگان روی سکوی بلندی پوشیده از پارچه‌های سیاه، دیالوگ‌هایشان را به‌نوبت از روی تکه کاغذهایشان می‌خواندند. صحنه نمایش مقابل دروازه طلایی بود و در زیر آن، پشت پنجره‌های هلالی‌شکل کوچکی، شخص شاهزاده و چند‌تن از نورچشمی‌ها و شخصیت‌ها نشسته بودند. جمعیت به‌هم‌فشرده نیم‌دایره‌ای اطراف سکو به وجود آورده بودند. مردان، جدا از خانم‌های کاملا پنهان زیر چادر در سمت چپ قرار داشتند و مأموران حرم، از فرود آوردن چماق به سر‌و‌کله مردان و زنانی که به صفوف جلو فشار می‌آوردند، کوتاهی نمی‌کردند. برای این نمایش، مردان به سبب داشتن قدرت بیان، انتخاب شده و نقش‌ها توسط باهوش‌ترین روحانیون نوشته شده بود. پس تعجبی نداشت که جمعیتی بی‌نهایت مشتاق، مانند ایرانیان به سهولت مجذوب احساسات انتقالی هنرپیشگان در شرح دلاوری‌ها و مهربانی‌ها و عملیات شکوهمندانه و رنج‌های شهدای اسلام قرار گیرند.

سیاحان غربی از عزاداری برای امام‌حسین (ع) در مشهد قدیم چه نوشته‌اند؟

جمعیت، پیشاپیش برای اندوه و تأثر آماده شده بودند و مردان در جریان فراز‌های تأثر‌برانگیز، به سینه‌های خود می‌کوبیدند، ناله می‌کردند و گریه سر می‌دادند، در‌حالی‌که زن‌ها در زیر چادرهایشان ضجه می‌زدند. اینجا همه جزئیات صحنه‌های وقایع کربلا به نماش درآمده بود؛ شترها، اسب‌ها و قاطر‌ها به زیبایی تجهیز و وارد صحنه شده بودند و با آنها، پس از چند نوحه جان‌سوز، صحنه‌های آینده وقایع (ماجرای اسارت خاندان پیامبر (ص)) به نمایش درآمد که یک‌به‌یک اجرا می‌شد و بازیگران سکو را دور می‌زدند. با اینکه ورود حیوانات به صحن بارگاه امام (ع) ممنوع است ولی در این شرایط و نقشی که ایفا می‌کنند، ورودشان پذیرفته شده بود. پس از این نمایش مراسم آن روز خاتمه یافت و جمعیت پراکنده شد.»

روز هشتم محرم

کانولی در بخشی دیگر از این کتاب از حضور خود در مسجد گوهرشاد در روز هشتم محرم خبر می‌دهد و در توصیف فضا چنین می‌نویسد: «وقتی وارد شدیم، جمعیتی که ما با آنها آمیخته بودیم، رو به سمت کربلا ایستادند و همگی با دقت به سخنان گوینده‌ای که دستمال‌به‌دست روی کرسی خطابه چند‌پله‌ای، گریه می‌کرد و به‌گونه‌ای مقطع حرف‌هایی می‌زد، گوش می‌دادند. زمینه گفته‌هایش، حسین (ع)، شهید مقدس کربلا، بود. مسجد نیمه‌روشن بود ولی آن‌قدر‌ها تاریک نبود که نتوان چهره واعظ و حرکات او را دید. قسمت‌های درونی‌تر مسجد تاریک بود؛ با‌این‌حال در اندک‌نوری که از دیوار‌ها می‌آمد، می‌شد فهمید که محل، جای سوزن انداختن ندارد. با آنکه من از حرف‌هایی که گوینده سرهم می‌کرد، چیزی نمی‌فهمیدم ولی به کمک دوست همراهم، توانستم زمینه خطابه را درک کنم و به‌تدریج به آن علاقه‌مند شدم؛ صدایی آهنگین و پر سوز‌و‌گداز که سلطه کاملی روی احساسات شنوندگانش داشت. وقتی جزئیات قتل ظالمانه پسر حسین (ع) را شرح می‌داد که در آغوش پدر جان داد و به ناله‌های مادر اشاره می‌کرد، همه از تأثر گریه می‌کردند ولی پس از وقفه‌ای کوتاه، در ادامه به شرح دلاوری دو پسر جوان خواهر امام (ع)، یعنی زینب (س) پرداخت و رنج امام (ع)، به‌تدریج جای خود را به تحسین‌هایی داد که با زمزمه‌ای از تشویش بیان می‌شد. در ادامه، راوی به شرح همت بلندی پرداخت که امام (ع) داشت؛ او از مرگ استقبال کرد، در‌حالی‌که همه یارانش به پای او افتاده بودند. همگان همان حالت هیجان و شور خطیب را گرفتند و با صدایی غرورآمیز و طولانی، فریاد زدند: «حسین (ع)». بیهوده سعی دارم این صحنه را شرح دهم. این صحنه را فقط باید دید و اگر کسی شاهد آن باشد، هرگز قادر به فراموش کردن آن نیست.»

شرح روز تاسوعا

کانولی صبح ۳۰‌ژوئن، برابر با روز تاسوعای حسینی نیز به‌دعوت میرزا‌موسی وزیر به اقامتگاهش در چهارباغ می‌رود و پس از پذیرایی شدن با چای و میوه به تماشای آنچه نمایش تراژدی مؤمنانه می‌خواند، می‌پردازد. گویا در خانه میرزاموسی هم مجلس تعزیه‌خوانی برپا بوده است. او در توصیف آنچه دیده است، می‌نویسد: «در حیاط خانه میرزا‌موسی یک سکوی سیاه‌پوش‌شده، تعبیه شده بود و عده زیادی از مردان و زنان گرد آمده بودند و یک سقا در‌حالی‌که از میان آنان می‌گذشت و نوشیدنی تقدیمشان می‌کرد، از آنان می‌خواست حق‌شناسِ لبِ تشنه شهید معصوم باشند.

سیاحان غربی از عزاداری برای امام‌حسین (ع) در مشهد قدیم چه نوشته‌اند؟

نمایش با آواز غیر‌حرفه‌ای پسران و پیرمردان و ناهماهنگ‌تر از حد تصور آغاز شد؛ بعد پسران روی پله‌های زیرین یک کرسی خطابه رفتند تا اشعاری نوشته‌شده برای چنین موقعیتی را بخوانند. سپس مردانی جانشین آنان شدند و روی کرسی (صحنه) قرار گرفتند. بهترین خواننده آنان می‌توانست در طول دهه محرم با صحبت کردن در سه‌چهار محل در روز، دویست تومان به دست آورد که در ایران مبلغ زیادی است ولی به‌آسانی به دست نمی‌آید، چون باید تلاش زیادی از خود نشان دهند و همین امر سبب می‌شود، خیلی زود صدایشان را از دست بدهند. ظاهرا آن کسی که من آن روز دیدم ریه‌هایش آسیب دیده بود، صدای گرفته‌ای داشت و نمی‌توانست نقش خود را خوب ایفا کند؛ لذا جای خود را به نوحه‌خوان دیگری داد. نوحه‌خوان دوم هم سعی داشت مردم را تحت‌تأثیر کلمات خود قرار دهد. او می‌گفت چشمانی که برای حسین (ع) گریه نکنند، کور خواهند شد. اشک‌هایی که برای شهید ریخته می‌شوند، برکت دارند و باعث می‌شوند در روز قیامت چهره مؤمن بدرخشد. به حاضران اطمینان داد اشک‌هایی که این‌گونه سرازیر شده‌اند، مروارید‌های درشتی هستند که جبرئیل به‌عنوان برگه عبور به بهشت در دستانشان خواهد گذاشت. اما به نظرم فقط یک مداح عرب و ظاهرا بی‌جیره‌و‌مواجب، برجسته‌ترین این جمع بود که از میان جمعیت عبور کرد، از پله‌ها بالا رفت و بلافاصله با صدایی بلند و قوی، اشعاری هشت سیلابی را به گوش همه رساند و همه هم‌صدا با همان ضرب‌آهنگ و با سینه‌زدن همراهی‌اش کردند.

ظاهر و حرکات این واعظ بی‌نهایت تأثیرگذار و آوازش واقعا آهنگین بود. بعد نوبت به نمایش تراژدی قتل علی‌اکبر (ع)، پسر ارشد امام‌حسین (ع)، رسید که در پرده آخر و پس از مدتی اشعار غم‌انگیز خواندن طبق شیوه پذیرفته شده برای این قهرمان، در میانه میدان جان داد.

برنامه روز تا حد ممکن غم‌انگیز بود و کسانی که نمی‌توانستند از ته دل گریه کنند، با دست به سینه‌هایشان می‌کوبیدند و نگاه غم‌زده‌ای به خود گرفته بودند. من پیرمردی با ریش نارنجی‌رنگ را دیدم که گویا چشمه اشک‌هایش خشک شده بود و نمی‌توانست حتی یک قطره دیگر اشک بریزد. پس از پایان نمایش یک سقای تنومند که زیر سنگینی یک مشک پر‌آب ساخته‌شده از پوست گاو خم شده بود، وارد شد ولی به این قدرت‌نمایی اکتفا نکرد، سه بچه را روی دوش گرفت و چند‌لحظه با همین وزنه‌های اضافی ماند. بعد جمعی از افراد محلی آمدند، در‌حالی‌که قطعات چوبی را به‌هم می‌زدند؛ سپس مدتی هم با بنگوش‌ها (مردانی از یک طایفه شیعی‌مذهب مقیم جنوب‌غربی کابل) سرگرم شدیم که خود را با زنجیر می‌زدند [=زنجیرزنی می‌کردند.]»

قصه شام غریبان در سفرنامه «کانولی»

کانولی در بخش بعدی کتابش صحنه دیگری را که ظاهرا مراسم شب شام غریبان است، روایت می‌کند: «دو شب بعد، شاهد نمایش جالب‌تری از این تراژدی بودم که درون یک خیمه، در خیابان اصلی اجرا می‌شد. در این نمایش یک ایلچی (سفیر) فرنگی که مأموریت داشته است بر ضد بی‌احترامی به سر شهدای کربلا به خلیفه اعتراض کند، به دستور یزید شهید می‌شود. هنرپیشه‌ای که نقش سفیر را بازی می‌کرد، عرق‌چینی مخملی، روی مو‌های بلند حلقه‌حلقه‌اش -که روی پشت و دو طرف صورتش ریخته بود- گذاشته، یک دستمال الوان دور گردن و یک دستمال دیگر دور دستش پیچیده و بقیه لباسش ایرانی بود. این ایلچی با سر‌و‌صدای گوش‌خراش و ناهماهنگِ شیپور‌ها وارد شد، تعداد زیادی ظرف نقره به خلیفه پیشکش کرد و کلمات نامفهومی زیر لب گفت که یعنی دارد خارجی حرف می‌زند. بعد روی یک کرسی، پایین تخت خلافت نشست. یکی از پسران حسین (ع) به نام علی (ع) -که معمولا او را زین العابدین (ع) می‌نامند- خطابه مهیجی ایراد کرد که من متوجه نشدم ولی ظاهرا ایلچی فرنگی را تحت‌تأثیر قرار داد. بعد سر امام (ع) شهید را روی نیزه آوردند و زیر پای تخت، گذاشتند. ایلچی که از این صحنه بسیار متأثر شده بود، به سمت تخت سلطنت دوید، سر بریده را برداشت و با حالتی منقلب و اندوهگین، آن را بوسید و خاک‌های روی آن را روی صورت خود تکاند. بعد به خلیفه برای گناهی که مرتکب شده بود (یعنی دادن دستور قتل یکی از نوادگان پیامبر‌خدا (ص)) دشنام داد.

یزید، خشمگین از این جسارت، سخنان او را قطع کرد و بی‌درنگ دستور اعدامش را داد. مأموران او را کشان‌کشان برای اعدام بردند ولی در حال بیرون شدن، سرش را برگرداند و با گفتن لا‌اله‌الا‌ا... مسلمان شد. پس از او همه حاضران این جمله رسمی را تکرار کردند، دست‌ها را به سمت آسمان بالا بردند و با شور و هیجان بسیاری فریاد زدند: «ا...، ا...»

منابع:

«مشهد در آینه سیاحان اروپایی» اثر پاتریک رینگنبرگ ترجمه محمود بهفروزی.

«سفر از انگلستان به شمال هند»، اثر ستوان آرتور کانولی، ترجمه بهفروزی.

پایگاه مرکز مطالعات سفرنامه پژوهی

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->