به گزارش شهرآرانیوز، بالاخره اربعین حسینی۱۴۰۴ هم فرا رسید و عاشقان حسینی که نتوانستند در مراسم جهانی پیادهروی اربعین حسینی شرکت کنند و به خود قول حضور در مراسم جاماندگان اربعین حسینی در مشهد را داده بودند، امروز ۲۳مردادماه، میدان بسیج تا حرم مطهر رضوی را پیاده، طی کردند تا رشحاتی از حالوهوای اربعین حسینی را درک کنند. ما نیز همچون خیل عظیمی از مردم در این مسیر قرار گرفتیم و آنچه میخوانید، مشاهدات یک جامانده از اربعین حسینی است.
دقیقا همین روزها بود که توی کربلا و نجف داشتم هوای بهشتی استشمام میکردم. تمام زندگیام را در کولهباری جا داده بودم تا در مسیر مشایه، سفر عشق به سوی الیالله را طی کنم؛ سفری که هیچش کناره نیست و من در این سفرِ سخت، جز زیبایی چیزی ندیدم. مهماننوازی عراقیها وقتی میفهمیدند ایرانی هستی و بالاتر از آن، از مشهد، شهر امام رضا(ع) این سفر دورودراز را آغاز کردهای، بیشتر هم میشد؛ اما امسال نتوانستم در این مسیر قدم بگذارم و اکتفا کردهام به التماسدعاگفتن به دوستان و اقوامی که راهی طریق عشق شدهاند و تماشای استوری آنها که در فضای مجازی میشناسم و نمیشناسمشان و خود را با تصاویر آنها در مشایه میپندارم و قدمها و خاطرات سفر سال پیش را مرور میکنم. سفری که با تمام سفرهای دنیا فرق دارد و یک گردهمایی عظیم ۲۰میلیونی برای نمایش عشق و ارادت جهانیان به صاحب کربلاست. سفری که به قول همه دنیادیدهها و بزرگترها فقط کافی است یک بار در این مسیر، حرکت کنی و بعد از آن دیگر دست خودت نیست که عاشق این محبت سرشار و چشمه جاری کرامت نشوی. چه در این مسیر به صورت فیزیکی باشی یا نباشی، دلت در ایام اربعین حسینی راهی مشایه میشود و با خیال دل، خود را در آن مییابی و چه بسا آنها که مانند من از این سفر، محروم شدهاند در دلشان غوغایی برپاست و هر روز، بدون روضه هم اشک بر گونههایشان جاری میشود.
با این حال نتوانستم امسال در گردهمایی بزرگ و جهانی اربعین حسینی شرکت کنم و جزو جاماندگان سفر عشق بودم. از چند روز گذشته منتظر رسیدن تاریخ ۲۳مرداد مصادف با اربعین حسینی بودم تا خود را با قدمگذاشتن در مسیر پیادهروی جاماندگان اربعین، آرام کنم و خیالم را کمی آسوده. همان کفشهایی را به پا میکنم که سال گذشته در مسیر اربعین حسینی و مشایه پوشیده بودم تا در پیادهروی جاماندگان اربعین حسینی هم، نامم را ثبت کنم و بگویم امسال هم آمدم آقاجان.
همه چیز از همینجا شروع شد، یعنی میدان بسیج مستضعفین مشهد و خیابان امام رضا(ع) که شاهد حضور دلدادگان حسینی است که آنها نیز، چون من، آرزوی حضور در این مسیر را داشتند، ولی از این قافله عشق جاماندند. حال از ساعت ۸ صبح، میشد مردمی را دید که به همراه خانواده، دوستان و فرزندان که ارادتی در دل به اباعبداللهالحسین(ع) دارند، به این مسیر پناه آوردهاند.
به میدان بسیج نرسیده، صدای نواهای عزاداری از موکبها، دستههای عزاداری و اشک و ماتم بر چهره نشسته مردم را میشود دید. نوای «یا حسین(ع)» به گوش میرسد. خانمی در وسط میدان روی لبه جدول نشسته و گویی گوشها و قلبش با این نوا همنوایی میکند و نگاهش به گنبد طلایی امام رضا(ع) است که در افق نگاهش قرار دارد و چه هماهنگی و حال زیبایی در این صحنه میتوان دید. به سراغش میروم که بدانم چه در دل دارد. قبل از هر چیز اشک بر گونههایش جاری میشود و میگوید «اگرچه من گناهکارتر از آنم که حتی توفیق حضور در این مسیر را داشته باشم، اما از صاحب این روز در محضر امام رئوف(ع) خواستم قدمهای کم و کوچک مرا به بزرگی و کرامت خودشان بپذیرند.» من نیز، چون او، چنین دعایی را در قلبم تکرار میکنم و با همان کفشهای زهواردررفته ولی پرخاطرهام مسیر پیادهروی را شروع میکنم و در دل جمعیت به راه میافتم.
اگرچه این مسیر به لحاظ ظاهری هیچ شباهتی به مشایه ندارد. نه گرمای ۳۲ درجه مشهد با گرمای ۵۴درجه کربلا و گرد و خاک آنجا قابل قیاس است و نه مسیر یکونیمکیلومتری میدان بسیج تا حرم با ۸۰کیلومتری که باید در مشایه طی کرد هماندازه است و نه مدل پذیراییها شبیه یکدیگر است. اصلا برای کسی که مشایه را با تمام وجود درک کرده است، هیچ کدام از اینها قابلمقایسه با یکدیگر نیست، اما آدمی است دیگر و با خیال خوش است. خیال اینکه مثلا من الان در کربلا هستم، مثلا کولهبارم را بستم و در مسیر مشایه قدم گذاشتم یا مثلا در بینالحرمین، سلام به امام کربلا و برادرشان میدهم.
اما وجهاشتراک پیادهروی جاماندگان اربعین در مشهد با گردهمایی عظیم اربعین حسینی شاید همین شعار باشد؛ «مرگ بر اسرائیل» و فریاد مظلومخواهی برای مردم و کودکان گرسنه و قحطیزده فلسطین که دل هر دردمندی را آزردهخاطر میسازد. تعدادی از موکبها پلاکاردهای کمک به مردم غزه را در کنار پذیرایی نصب کردهاند، نوای مداحیهای معروف مثل «خیبر خیبر یا صهیون» هرازگاهی در طول مسیر شنیده میشود، تعدادی از مردم نیز در طول مسیر به اندازه وسع خود، از این جرثومه فساد بیزاری میجویند؛ مانند چفیههای فلسطینی که بر دوش زنان و مردان دیده میشود یا خانوادهای که روی چادر دخترانش برگهای سفید چسبانده و رویش نوشته «نابود باد اسرائیل» و گروههای مختلفی که با نام جبهه مقاومت در مسیر دیده میشوند؛ و باز هم شله مشهدی.
اگرچه بسیاری از موکبها به دلیل آنکه هنوز به زمان ناهار نرسیده، پذیراییشان شربت و چای است. در این میان، موکبهایی نیز بودند که با مخلفات صبحانه، کیک، میوه و برخی غذاهای گرم نیز از دلدادگان در مسیر پذیرایی میکردند، اما با اختلاف و نگاهی کوتاه میتوان گفت باز هم موکبی که شله مشهدی داشت، رکورددار طولانیترین صف پذیرایی بود.
نزدیک اذان ظهر است و نوای اللهاکبر و شهادتین به گوش میرسد و قدمهایمان کمکم به انتهای مسیر رسیده است. در طول مسیر، مادرانی دیده میشدند که کودکانشان را با کالسکه به این آوردگاه معنوی آوردهاند تا نسیم حسینی در راه حریم رضوی از همین سنین شیرخوارگی و کودکی به مشامشان برسد. پدرانی که به همراه خانواده، فرزندان خردسال و بزرگ خود را همراه کردهاند و عکس یادگاری با پسزمینه حرم امام رضا(ع) میگیرند تا این قدمها به یادگار بماند. مادربزرگ و پدربزرگهایی که روی ویلچر نشستهاند و نوههایشان، آنها را همراهی میکنند و جوانان و نوجوانانی که با دوستانشان گعده گرفتهاند و هرازگاهی در طول مسیر توقف میکنند تا زمان بیشتری را با هم سپری کنند و چه زمانی بهتر از حضور در مسیر جاماندگان اربعین حسینی که دلهایشان را با نور حسین(ع) به یکدیگر پیوند دهند.