آهو» نامزد دریافت جایزه جشنواره یونیورسال آمریکا شد «پهلوان هرگز نمی‌میرد» به روی آنتن شبکه نمایش می‌رود + زمان پخش حسن پورشیرازی: «پیرپسر»، «شاهنامه» عصر حاضر است! بهروز شعیبی: محتوا در آثار هنری مغفول مانده است داوران دومین دوره جشنواره ادبی «خیر ایران» مشخص شدند + اسامی «۱۰۰۱» دوباره روی آنتن شبکه نسیم آمد + زمان پخش پنج نمایش جدید درباره جنگ ۱۲ روزه در راه است خانه موسیقی ایران فراخوان جایزه کتاب موسیقی را منتشر کرد بزرگ‌ترین سریال پلیسی تلویزیون در راه است توقیف «قاتل و وحشی» ادامه دارد | وزیر ارشاد: مشکل شرعی هنوز حل نشده است آموزش داستان نویسی | گسل های آدمیزادی (بخش اول) درباره آثار منثور مهدی اخوان ثالث در سی وپنجمین سالگرد درگذشت او | امید نویسندگی پیام تسلیت معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد برای درگذشت «موسی اسوار» کنسرت «ایرانم» علیرضا قربانی تمدید شد دوبله فیلم سینمایی «کارگر» برای تلویزوین استعفای عکاس رویترز در اعتراض به کشتار خبرنگاران در غزه همکاری دوباره مک کانهی با خالق «کارآگاه حقیقی»
سرخط خبرها

آموزش داستان نویسی | گسل های آدمیزادی (بخش اول)

  • کد خبر: ۳۵۴۳۸۶
  • ۰۴ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۶:۰۰
آموزش داستان نویسی | گسل های آدمیزادی (بخش اول)
نوشتن درباره شخصیت‌هایی که تغییر می‌کنند عجب کیفی دارد، اگرچه -راستش را بخواهید- بیش ازحد هم سخت است.

نوشتن درباره شخصیت‌هایی که تغییر می‌کنند عجب کیفی دارد، اگرچه -راستش را بخواهید- بیش ازحد هم سخت است. در یکی-دوتا از مطالب قبلی، درباره تغییر شخصیت‌ها صحبت‌هایی کرده‌ایم و حالا درباره وجه دیگری از این مقوله قرار است حرف بزنیم. وقتی قرار است در طول خط روایی شما شخصیت یا شخصیت‌هایی دچار تغییر شوند، بهتر است این تغییر به نمایش گذاشته شود و نه اینکه راوی درباره این تغییر توضیحاتی را به مخاطب ارائه بدهد.

در این حالت دوم -یعنی توضیح دادن راوی- داستان یا رمان به حد یک متن علمی یا مقاله تشریحی تقلیل پیدا می‌کند و احساس دنبال کردن یک روایت از آدمی واقعی در مخاطب کم رنگ می‌شود. اما، در حالت اول، یعنی نشان دادن آن تغییرات، مخاطب هم حس می‌کند که در حال تماشای آدم یا آدم‌هایی مانند خودش است و هم حس می‌کند که تغییر آن‌ها را خودش بر اساس شواهد رفتاری کشف کرده است؛ و این برای یک نویسنده بُرد چندبرابری است.

برای تقویت چنین مهارتی و یا اطمینان از اینکه دارید این کار را با کیفیت بالایی انجام می‌دهید، به چند تمرین و ترفند نیاز است. اول از همه، باید روی رفتار‌های آدم‌های اطرافتان و آدم‌هایی که روایتشان را دنبال می‌کنید تمرکز و دقت داشته باشید. این کار به شما این امکان را می‌دهد که رفتار‌هایی باورپذیر برای شخصیت هایتان طراحی کنید. از همه مهم تر، این ویژگی است که رفتار شخصیت‌ها با زمینه‌های زندگی شان و موقعیتی که در آن نفس می‌کشند باید هماهنگی و ارتباط علت ومعلولی داشته باشد.

منظور از این ارتباطْ یک حالت بدوی و ساده لوحانه نیست که -مثلا- تصور کنید، اگر انسانی در محیطی خشن بار آمده، خودش هم باید خشن باشد -نه! به چنین وضعیت‌هایی کمی پیچیده‌تر نگاه کنید، و البته اجازه ندهید ارتباط بین رفتار آدم و محیط یا موقعیتش کامل قطع شود، چون در این صورت -به احتمال زیاد- شخصیت داستان شما و رفتارهایش دیگر باورپذیر نخواهند بود. 

تمرین کردن و دقت زیاد در ظرافت‌های رفتاری، اینکه آدم‌ها در وضعیت بحرانی چطور اشتباه می‌کنند و تله‌های روانی آن‌ها چطور در بزنگاه‌ها خودشان را نشان می‌دهند و باعث می‌شوند که بر اساس ترس‌ها و اضطراب‌ها واکنش‌های بد یا خوب از خودشان نشان بدهند، مهم است.

در قدم بعدی، سعی کنید این کار -تغییر شخصیت- را به امری تکوینی تبدیل کنید. این یعنی تغییرْ به مرور و در طی زمان در درون شخصیت اتفاق می‌افتد. با این کار، به شخصیت زمان می‌دهید تا دانه‌های تغییر در او جوانه بزنند و شروع کنند به بالیدن و تناور شدن. در چنین رویکردی، نیاز دارید که رفتار‌های شخصیت را از نظر شدت و نمایش تغییر به چند دسته تقسیم کنید؛ مثلا، اگر قرار است یک شخصیت از شدت جنون بچه‌های خودش را به قتل برساند، بهتر است جنون او به مرور اتفاق بیفتد تا مخاطب آن را باور کند.

درعین حال، چنین سیری لذت بیشتری در خواندن روایت‌ها ایجاد می‌کند: هم تعلیق بالایی دارد و هم احتمال همذات پنداری بین مخاطب و شخصیت‌ها را بالا می‌برد. برای مثال، همین شخصیت جنون زده را در نظر بگیرید: می‌توانید مراحل جنونش را به سه یا چهار بخش تقسیم کنید. اینکه شکل گیری چنین رفتار‌هایی چند مرحله داشته باشند را وضعیت روایت شما مشخص می‌کند. در اصل، مهارتی است که باید آن را یاد بگیرید. 

مثلا، فرض کنید که با سنجیدن تمام موارد به این نتیجه برسید که این آدم باید در سه مرحله افول روانی داشته باشد که از یک رفتار ساده وسواسی شروع می‌شود: شخصیت در مترو نشسته و با دقتی تمام عیار مشغول کندن گوشت اطراف ناخن خودش است. نمایش غرق شدن شخصیت در چنین رفتاری می‌تواند زنگ خطر را در ذهن مخاطب به صدا دربیاورد. در مرحله دوم، او را می‌بینیم که با ناخن گیر همین کار را درباره دو پسر کوچک خود انجام می‌دهد. 

آن‌ها آزرده شده‌اند و نمی‌خواهند به ادامه این کار تن بدهند، اما پدرشان بر کار خود اصرار دارد و طی آن صدمه‌ای جدی به دست یکی از پسر‌ها وارد می‌کند، تا حدی که پسر دوم مرعوب می‌شود، چنان که خودش را از پنجره طبقه دوم به روی شاخه‌های درخت خیابان پرت می‌کند. حالا، کار برای رسیدن به مرحله نهایی ساده‌تر است.

با احترام عمیق به آندره برتونِ دادائیست و سوررئالیست دیوانه و عاقل.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->