سفر به کربلا با قطار از امروز آغاز شد (۹ مهرماه) حرکت معنوی «سفیران امام‌رضا(ع)» | اعزام هیئات مذهبی مشهد به شهر مقدس قم + فیلم اختتامیه بیستمین جشنواره قرآن و عترت دانشگاه جامع علمی‌کاربردی در مشهد برگزار شد استاندار خراسان رضوی: دفاع مقدس موجب شکل‌گیری فرهنگ ایثار، شهادت و خدمت بی‌منت شد طرح «آفتاب مهربانی» با تأکید تولیت آستان قدس رضوی کلید خورد سیاست امام رضا (ع)؛ الگویی برای شناخت دشمن و خنثی‌سازی توطئه‌ها جشنواره‌ها، محلی برای تنفس فرهنگی و هنری هستند آمادگی ۴۲۰۰ مسجد برای برگزاری مسابقات قرآن بسیج راه‌اندازی اردوگاه فرهنگی‌رزمی در مشهد در راستای کنگره بزرگداشت ۱۸ هزار شهید خراسان رضوی یک لغزش کوچک؛ روایت شیخ رجبعلی خیاط از نابودی برکات زیارت نحوه خواندن نماز امام حسن عسکری (ع) معرفی قدمگاه امام حسن عسکری (ع) در سطح ملی تجلی احترام و محبت امام عسکری(ع) به امام‌رضا(ع) در منابع تاریخی یک حکمت از سیره امام عسکری (ع) ولادت امام حسن عسکری (ع)؛ امیدی در دل تاریکی مراسم نخستین سالگرد شهادت شهید سید حسن نصرالله در مشهد برگزار شد + فیلم (۸ مهر ۱۴۰۴) نماینده سابق مقام معظم رهبری در سوریه: جامعه باید با شهدا زندگی کند + فیلم یادواره شهدا فرصتی برای جلوگیری از تحریف تاریخ انقلاب است مراسم اختتامیه یادواره شهدای گوهرشاد، حرم مطهر رضوی، مکه و منا برای نخستین‌بار در مشهد برگزار شد (۸ مهر ۱۴۰۴) یک شیشه مربای دل‌تنگی
سرخط خبرها

تسکین روز‌های پرالتهاب بود | یادی از آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی

  • کد خبر: ۳۵۵۷۵۴
  • ۱۱ شهريور ۱۴۰۴ - ۱۲:۲۱
تسکین روز‌های پرالتهاب بود | یادی از آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی
آیت‌الله محمدرضا مهدوی‌کنی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سامان کمیته‌های انقلاب، امنیت محله‌ها و نظم شهر بی‌پلیس مشارکت می‌کند. از همان روزها، حوصله و وسواس او به چشم می‌آید. روحانی‌ای که به‌جای شعار دادن، دنبال ایجاد نظم و امنیت است.

مریم شیعه | شهرآرانیوز؛ تهران هنوز بوی کاغذ سوخته می‌دهد. در آهنی دفتر نخست‌وزیری نیمه‌باز مانده و باد، خبر‌ها را از میان نوار‌های زرد منع رفت‌وآمد می‌گذراند. آژیر آمبولانس‌ها کوتاه و بریده می‌پیچد و رادیو با صدایی آرام و خفه، خبر شهادت را در ساعت‌های مختلف روز، بار‌ها و بار‌ها تکرار می‌کند. نام‌ها مدام شنیده می‌شوند؛ نام‌هایی که تا همین دیروز، نام دولت بودند.

خیابان‌ها سیاه‌پوش می‌شوند. مغازه‌دار‌ها روبان مشکی می‌زنند، صف نماز‌های میت بلند می‌شود و در چشم‌ها ترکیبی غریب از بهت و خشمی مشترک می‌جوشد. آدم‌ها خشمگین‌اند و احساس می‌کنند یک نفر یا یک جریان به اعتمادشان خنجر زده است و سر روز‌هایی را که می‌توانست روز‌های شادی پیروزی و غرور باشد بریده است.

 مردم همچنین در بهت‌اند و نمی‌دانند بعد از این چه خواهد شد و چه بر سر انقلاب نوظهورشان خواهد آمد. پشت پرده، کشور در جنگ است و شهر در ترور. مرز‌ها صدای توپ می‌دهند و پایتخت صدای انفجار. مردم با تجربه انفجار‌های پیشین آموخته‌اند که در برابر داغ، صف ببندند و کاری کنند، اما این‌بار ماجرا فرق دارد. انفجار قلب کشور را از کار انداخته است. ساعت‌ها طولانی شده‌اند.

مجلس و شورای عالی قضایی و دیگران، میان جلسات رفت‌وآمد می‌کنند. بیانیه‌ها پی‌درپی می‌آیند. باید کسی بیاید که در اداره‌ها را باز نگه دارد، انتظام برقرار بماند و انتخابات پیش رو به‌موقع انجام شود. در کوچه‌ها، مردم برای هم روایت می‌سازند، اما روایت‌های رسمی هنوز در راه است. آنچه فوری و حیاتی است، بازگرداندن نفس منظم دولت است. ضربان کشوری است که نمی‌تواند لحظه‌ای بی‌صاحب بماند. نگاه‌ها می‌گردد دنبال چهره‌ای که هم اهل حوزه باشد و هم سیاست. 

کسی که در اوضاع و احوال پیچیده کشور، زبان سیاست و زبان امنیت را باهم بفهمد. در پایان یک روز طولانی، نامی از دل وزارت کشور به بیرون درز پیدا می‌کند که آرام، کم‌حرف و آشنا با راهرو‌های قدرت است. شهر کم‌کم از شوک خام بیرون می‌آید و در دل عزاداری، به سمت تصمیمی موقت، اما ضروری حرکت می‌کند.

مردی که از «کن» آمد

در شناسنامه، فرزند «کن» است؛ همان دامنه‌های تهران که هنوز طعم آب قنات را در کوچه‌هایش نگه داشته‌اند. جوانی‌اش را در حوزه‌های علمیه تهران و قم می‌گذراند. فقه و اصول را در کنار اخلاق و سیاست مشق می‌کند. مزه زندان و بازجویی را هم، همان‌جا در سال‌های حضور پهلوی می‌چشد.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در سامان کمیته‌های انقلاب، امنیت محله‌ها و نظم شهر بی‌پلیس مشارکت می‌کند. از همان روزها، حوصله و وسواس او به چشم می‌آید. روحانی‌ای که به‌جای شعار دادن، دنبال ایجاد نظم و امنیت است. پس از استقرار نظام جدید، پایش به دولت باز می‌شود.

نامش در کنار صندوق رأی و حکمرانی محلی شنیده می‌شود، نه در تریبون‌های پرهیجان و غیررسمی. وقتی دل دولت خالی می‌ماند، نام او را پیش می‌کشند. مجلس به او اعتماد می‌کند تا کشتی شکسته را به ساحلی نزدیک برساند. مأموریتی موقت، اما سنگین. محمدرضا مهدوی‌کنی باید دولت را سر پا نگه‌دارد، انتخابات را به‌موقع برگزار کند و در میانه ترورها، مراقب مردم باشد.

اطرافیانش او را به آرامش صدا، به دقت در انتخاب آدم‌ها و به حساسیت نسبت به بیت‌المال می‌شناسند. بیشتر، آن نفر قابل اتکا در روز‌های سخت است. وقتی مأموریت موقت تمام می‌شود، بی‌هیاهو به همان جایی برمی‌گردد که بیشتر دوستش دارد. آموزش، تربیت و ساختن آدم‌هایی که روزی، نفر قابل اتکای دیگری شوند.

سال‌های آهسته

سال‌های آخر زندگی «آیت‌ا... محمدرضا مهدوی کنی» با گام‌های کندتر، اما حوصله‌ای عمیق‌تر طی می‌شود. دانشگاه امام صادق (ع) خانه دوم اوست. جایی که ترکیب فقه و سیاست رخ می‌دهد. کلاس‌های اخلاق او معروف‌اند. درباره قدرت حرف می‌زند، اما نه از موضع قدرت. از موضع مراقبت. دانشجو برایش فقط کارجوی فردا نیست.

حامل عهدی ا‌ست که باید بین ایمان و کارآمدی برقرار بماند. او سال به سال، از کار اجرایی فاصله بیشتری می‌گیرد و به کار بنیادین نزدیک‌تر می‌شود. آدم‌ها را می‌سازد. در جلسات سیاسی تهران، نامش همیشه هست. در شوراها، انجمن‌ها و مجلس خبرگان. سخنش اگرچه پرآب‌وتاب نیست، اما وقتی بر زبانش می‌نشیند، حس حساب‌وکتاب می‌دهد و اعتبار عمومی را امانت می‌داند.

آیت‌ا... کنی نوجوانی طلبه در حاشیه تهران بود، مردی میان‌سال در متن دولت، معلمی که به‌وقت اضطرار، بار موقت نخست‌وزیری را بر دوش گرفت و سپس به صندلی مدرسه بازگشت. نام خانوادگی‌اش در ابتدا «حاجی باقری» بود، اما به دلیل ارادت بسیار به محضر امام‌زمان (عج)، نام خانوادگی «مهدوی» را برای خویش برگزید. او در سال‌۱۳۹۳ به دلیل عارضه قلبی در بیمارستان بستری شد و چندماه بعد، در مهرماه‌۱۳۹۳ و در سن هشتادوسه‌سالگی از دنیا رفت. پیکرش بنا به وصیتش، در جوار حرم شاه عبدالعظیم (ع) به خاک سپرده شد و برای همیشه آرام گرفت.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->