به گزارش شهرآرانیوز؛ ایران در آستانه تغییرات بزرگ ایستاده است؛ تغییراتی که ستون اصلیاش بر دانش و عملکرد نسل جوان دانشگاهی استوار است؛ نسلی که در تقابل با بحرانها و فرصتها بزرگ شده است و حالا باید برای فردایی تصمیم بگیرد که از آن اوست.
این گزارش تلاش میکند بداند دانشجوی امروز، خودش را در نقشه آینده ایران کجا میبیند و چه نقشی برای خود در ساختن این آینده، تعریف میکند. به بهانه روز دانشجو بهسراغ دانشجویانی رفتهایم که میان کار و تحصیل همزمان، منافاتی نمیبینند و بهعنوان کسانی که آینده ایران را در دست دارند، هرکدام درصدد هستند نقش خود را بهدرستی ایفا کنند.
بیست وسه ساله است و در مقطع ارشد رشته مهندسی کامپیوتر، گرایش نرم افزار، تحصیل میکند؛ کیمیا پوزش، دوره کارشناسی خود را در دانشگاه فردوسی سپری کرده است و حالا تحصیل در دانشگاه آزاد را تجربه میکند. به گفته خودش، تقریبا از زمان آغاز دوره دانشجویی مشغول به کار هم شده است، فقط تفاوت کار در ابتدای دوره دانشجویی اش با اکنون، این است که اوایل به دلیل اینکه زمان بیشتری مشغول کلاسهای دانشگاه بود، کار پاره وقت انجام میداد و حالا که سنگینی درس کمتر شده است، بیش از یک سال است به طور تمام وقت کار میکند.
کیمیا هم مانند خیلی از افراد جامعه، مشکلات موجود را انکار نمیکند، اما میگوید: با وجود اینکه مشکلات هر روز نسبت به روز قبل بیشتر میشود، دلمان به آینده روشن است.
وقتی درباره دلیل این مثبت اندیشی اش میپرسم، میگوید: به دلیل اینکه کشور ما نسبت به کشورهای دیگر، نیروی کار جوان بیشتر و البته قوی تری حتی در مقایسه با نسلهای قبل، دراختیار دارد.
او بیان میکند: اکنون به دلیل نیازهای اقتصادی، دانشجویان نسل جوان بیشتر به سمت کار میروند، بنابراین حس میکنم علاوه بر اینکه دانشجویان، فعالیت هایشان را چندبعدی پیش میبرند، دانشگاهها نیز بیشتر به سمت صنعت، گرایش پیدا کردهاند و دانشگاه دیگر فقط محل گذراندن یک مقطع آکادمیک نیست.
کیمیا این موضوع را به فال نیک میگیرد و ادامه میدهد: همکاری بیشتر میان دانشگاهها و محیطهای کار، سبب شده است که دیگر نگوییم آینده شغلی دانشجویان مقاطع بالا، فقط منوط به مدرک دانشگاهی است؛ به طور نمونه یکی از استادانم، من را به واسطه پروژه کارشناسی که داشتم، به یک شرکت دانش بنیان معرفی کرد که بتوانم در آن کار کنم.
این دانشجو مهمترین مهارت نسل جوان را سخت کوشی و آینده نگری میداند و با اشاره به مشکلاتی که در کشور وجود دارد، بیان میکند: به نظرم، این موضوع سبب میشود که دانشجویان سخت کوش تری تربیت شوند، با این حال مهمترین کاری که ما به عنوان دانشجویان کشور باید انجام بدهیم، امید دادن به یکدیگر و داشتن هم بستگی است.
«ناامیدی» موضوعی است که تا وقتی آن را در سؤال مطرح میکنم، اسمی از آن به زبان نمیآورد. او میگوید: ناامیدی، بخش جدایی ناپذیر زندگی انسان است و قطعا همه دست کم یک بار آن را تجربه میکنند، اما موضوعی که به من کمک کرد، افراد دیگری از خانواده و دوستانم بودند که مرا به سمت جلو هل دادند و تشویقم کردند.
کیمیا میافزاید: به نظرم در شرایط سخت، شخصیت آدمها از جنبههای مختلف، بهتر رشد میکند و الزاما راه ساده تر، راه بهتری برای انسان نیست، بنابراین باید وقتی یک نفر ناامید میشود، هوایش را داشته باشیم.
او به آینده شغلی اش خوش بین است و میگوید: از ابتدا به این رشته علاقه داشتم. خوشبختانه اکنون خیلی اشباع نشده است و هر روز در حال گسترش است، بنابراین در آینده، بیشتر حوزههای صنعت به این سمت، حرکت خواهند کرد.
کیمیا با اینکه سعی میکند یک دانشجوی سخت کوش باشد، معتقد است که این موضوع، دلیل نمیشود که به وضعیت موجود انتقادی نداشته باشد؛ میگوید: درخواستم این است که صنعت بیشتر به جوانان اجازه ورود بدهد. هنوز در این زمینه نگاه سنتی وجود دارد، درحالی که شاید انرژی و دانشی که یک نیروی جوان، میتواند به یک مجموعه وارد کند، بیشتر از کسی باشد که سال هاست در آنجا کار میکند.
از او میپرسم آیا تابه حال مانعی را بر سر راه تحصیل و کار خود تجربه کرده است. پاسخ میدهد: اصلیترین مانع به نظرم زمان است؛ وقتی بخواهیم هم زمان با تحصیل، کار تمام وقت نیز داشته باشیم، باید آن را مدیریت کنیم؛ این کار برای خودم مدتی طول کشید.
بیست ودوساله است و در مقطع کارشناسی، رشته مدیریت بازرگانی دانشگاه امام رضا (ع)، مشغول به تحصیل و البته دبیر انجمن علمی مدیریت است. امیرحسین اخوان، کار و فعالیت خود را به درون دانشگاه، منوط نکرده است و خارج از دانشگاه نیز شغل آزاد دارد.
او نقش دانشجو و دانشگاه را نه تنها در دوره فعلی بلکه در طول تاریخ، زبانزد میداند و میگوید: همین نقشها سبب شده است که تغییروتحولات تاریخی رخ بدهد؛ ضمن اینکه هر دانشجو در هر رشتهای که تحصیل میکند، در آینده کشور نقش دارد و نمیتوان گفت آینده کشور در دست رشتههای خاصی مانند پزشکی و مهندسی است؛ همه ما مسئولیت داریم که وظیفه مان را درست انجام دهیم.
امیرحسین، پیشرفت و توسعه کشور را زمانی ممکن میداند که قشر دانشجو پای کار باشد و ادامه میدهد: دانشجو هنوز در مرحله پرسیدن چرایی زندگی است و درباره وقایع اطراف خود پرسش میکند و همین موضوع، سبب ایجاد تحولات تاریخی میشود. حال اگر هدف دانشجو فقط کسب مدرک باشد، به بدنه دانشجو و دانشگاه ضربه میزند و درنهایت هر دو منفعل دیده میشوند؛ این قشر باید جایگاه خود را در آینده پیدا کنند؛ زیرا آنها دراصل برای برطرف کردن نیازهای جامعه به دانشگاه آمدهاند.
او با بیان اینکه دانشجو به جامعه مدیون است و باید دِین خود را از طریق کسب دانش، اصلاحات فرهنگی و... ادا کند، میگوید: از زمانی که وارد انجمن علمی شدم، سعی کردم تمام تلاشم را برای توانمندی دانشجویان بکنم و با گروهی که تشکیل دادیم، پلی میان فضای تحصیلی و کاری دانشجویان ایجاد کردیم.
امیرحسین همان قدر که امیدواری را در رشد انسان مؤثر میداند، به همان اندازه قدرت تخریب برای ناامیدی قائل است و بیان میکند: دانشجو نباید اجازه ورود ناامیدی را به خود بدهد. ما هم به نوبه خود در انجمن علمی، در این راستا کار و سعی کردهایم کارگاههای خلاق و امیدآفرینی ایجاد کنیم تا حس ناامیدی در دانشجو ایجاد نشود؛ زیرا اگر دست روی دست بگذاریم، شرایط بهتر که نمیشود هیچ، بدتر هم خواهد شد.
«زمانی که وارد انجمن علمی شدم، حجم فشارها به قدری بود که با خودم گفتم آن را رها میکنم؛ از یک سو دانشجویان از برنامههایی که برگزار میکردیم، استقبال چندانی نمیکردند و از طرف دیگر، دانشگاه بودجهای را که باید به ما اختصاص میداد، پرداخت نمیکرد. دلسرد شده بودم؛ زیرا برای برگزاری یک کارگاه باید هماهنگیهای زیادی را به جان میخریدم.» این صحبتهای امیرحسین مربوط به دورهای است که او هم مانند دیگران، قدری ناامید شده بود، اما میگوید: درنهایت با خودم گفتم کاری کنم تا دست کم در مدتی که دبیر انجمن هستم، پیش خودم روسفید باشم، بنابراین کم نیاوردم و آن قدر پیگیری کردم که موانع کوتاه آمدند.
او میگوید: شغلی که فعلا دارم، برای تأمین مخارج خودم و دانشگاه است، اما شغل آیندهام، مرتبط با همین رشته تحصیلی خواهد بود. سعی میکنم مهارتهایی را که برای کارم در آینده لازم است، از اکنون کسب کنم. «آیا مانعی مشاهده میکنید که اگر رفع شود، جوانان پیشرفت بهتری را بتوانند تجربه کنند؟»
امیرحسین در پاسخ به این پرسش برخلاف تصورم، به جای اینکه انگشت اشاره اش را به سمت کارهای نکرده مسئولان ببرد، «ناامیدی» را بزرگترین مانع میداند و میافزاید: اکنون دانشجویان هم از وضعیت اقتصادی فعلی جامعه ناراحت هستند و شاید گاهی هم ناامید شوند؛ این موضوع، مانع است. باید دانشجو از خود بپرسد که من چه کاری میتوانم در وضعیت کنونی انجام بدهم؟ چه نقشی در آینده میتوانم داشته باشم؟
او ادامه میدهد: بعد از این سؤالات، به این پاسخ میرسد که اگر همه دانشجویان دست روی دست بگذارند، این وضعیت در آینده، شاید بدتر هم بشود، بنابراین دانشجو نباید کم بیاورد.
سی ودوساله است و در مقطع کارشناسی مشاوره تحصیل میکند؛ فاطمه زمانیان پیش از این نیز، تحصیل در رشته مدیریت بازرگانی را پشت سر گذاشته است. اما انگیزه خودش برای تحصیل مجدد در رشتهای دیگر را «علاقه به این رشته» اعلام میکند که سبب میشود با وجود یک فرزند و بارداری مجدد، بازهم وارد دانشگاه شود.
فاطمه معتقد است هر کسی باید اصلاح را از خودش شروع کند؛ به همین دلیل در ماههای آخر بارداری دومش، ادامه تحصیل میدهد. او میگوید: هدف اصلیام این بود که اول خودم و بعد خانوادهام را از این طریق، سامان بدهم و درکل، این وضعیت برایم جذاب بود.
او درباره اینکه چه نقشی برای خود در ساختن آینده ایران متصور است، بیان میکند: احساسم این است که برای ساختن کشور، هر کسی باید از خود و خانواده اش شروع کند و این اقدام مؤثرتر است تااینکه بخواهد از همان ابتدا، هدف بزرگی داشته باشد. به نظرم همین اهداف کوچک، تأثیرگذاری خیلی بیشتری دارند و میتوانند به اختراعات بزرگ ختم شوند.
فاطمه در پاسخ به اینکه آیا توانسته است این تغییر مثبت را در خود و خانواده اش رقم بزند، میگوید: باید بگویم که معجزه رخ نداده است، اما نسبت به قبل، هم خودم و هم خانوادهام خیلی تغییر کردهایم که حتی دیگران نیز متوجه این تغییر و تفاوت مثبت شدهاند. فکر میکنم قدم به قدم در حال نزدیک شدن به اهدافم هستم.
این دانشجو، مادر دو پسر دو و شش ساله است، با این حال به قدری انگیزه و اشتیاق به رشته تحصیلی اش نشان داده است که به گفته خودش، استادان به او اعتماد کردهاند و مدیریت مرکز مشاورهای را که امسال در دانشگاه عطار تأسیس شده است، به او سپردهاند.
فاطمه معتقد است فرصتهای شغلی در هر جایگاهی وجود دارد، اما برای کسانی است که واقعا میخواهند کار کنند. او ادامه میدهد: درحال حاضر خیلی از افرادی را میبینم که مشاور هستند و پروانه کار هم دارند، اما وقتی برای کار به این مرکز میآیند، متوجه میشوم که همه چیز را سخت میبینند و تصور میکنند حتما باید پارتی یا مرکز مشاورهای برای خودت داشته باشی تا بتوانی موفق شوی. درحالی که هم زمان، دانشجویانی هم هستند که خیلی پرانگیزه و پیگیرند و از همین حالا مشخص است که آینده درخشانی دارند.
او هم به نوبه خود با مانع ناامیدی، مواجه شده و توانسته است آن را پشت سر بگذارد و در توضیح بیشتر میگوید: همان ترم اولی که برای تحصیل در رشته مشاوره وارد دانشگاه شدم، برخی استادانم با اینکه مشاور هستند، برخورد خوبی با من نداشتند و میگفتند «در دانشگاه چه کار میکنی؟ تو باید در خانه بمانی و فرزندت را بزرگ کنی.» این واکنشها انگیزه من را کم میکرد، اما من انرژی خودم را دوباره برمی گرداندم، ضمن اینکه خانوادهام نیز حمایتم میکردند.
فاطمه، اعتماد بیشتر به نسل جوان را، نقطه طلایی رشد فعالیت دانشجویان میداند و میگوید: نسل جدید دانشجویان، پرانگیزه و پرانرژی هستند. کار میکنند تا هزینههای خود را بپردازند، اما متأسفانه جدی گرفته نمیشوند و در حقشان کوتاهی میشود.