رضاریاحی - در تقویم ایرانیها از روز یکم شهریورماه، سالروز ولادت بزرگ دانشمند و طبیب برجسته ایرانی جهان اسلام، شیخ الرئیس ابوعلی سینا به عنوان روز پزشک یاد میشود. در فرهنگ اسلامی، ارزش دانش گرانقدر پزشکی و فعالیت حرفهای طبیب تا بدان اندازه والا و عظیم است که طبیب مظهر اسم شریف محیی و احیاگری معرفی شده است و همچنین در متن فرهنگ و حیات اجتماعی مردمان این مرز و بوم نیز طبیب از جایگاه ویژه و اهمیت زیادی برخوردار است، تا بدان اندازه که بیماران و دردمندان نه فقط برای جستوجوی تسکین و درمان دردهای جسمانی خویش، بلکه در مقام مشاوره و هدایتجویی در تمام ابعاد زندگی فردی و اجتماعی خود به حکیم و طبیب متوسل میشوند. علاوهبر بوعلی سینا، جرجانی و رازی و بسیاری از پزشکان دیگر ایرانی، مایه مباهات تاریخ پزشکی جهان هستند.در عصر حاضر نیز پزشکان ایرانی از مفاخر طبابت دنیا به حساب میآیند، کافی است به این اسامی و خدمتی که بشریت کردهاند، کمی توجه کنید. پروفسور توفیق موسیوند، مخترع نخستین قلب مصنوعی داخل بدن انسان، پروفسور علیاصغر خداپرست، برجستهترین جراح چشم پزشک ایرانی، پروفسور مجید سمیعی، معروفترین جراح مغز و اعصاب دنیا، پروفسور فرهاد شکوهی، معروفترین پزشک دنیا در عرصه صدمات مغزی و نخاعی و دهها و صدها پزشک دیگر که در ایران و اقصی نقاط جهان، هر روزه جان هزاران نفر از بیماران و دردمندان را نجات میدهند. فردا روز پزشک است و برای تکریم و ادای احترام به مقام شامخ پزشکان بهسراغ یک زوج دوستداشتنی در منطقه12 رفتهایم که هر دو طبیب هستند و از قضا در رشته خود، متخصص و پزشکان قابل اعتماد و حاذقی به حساب میآیند. دکتر الهام ایمانی(متخصص گوش و حلق و بینی) و دکتر حمید امانزاده(متخصص ارتوپدی) میهمان شهرآرامحله منطقه12 هستند و قصه زندگیشان را برای ما و خوانندگان شهرآرا بیان میکنند.
کسب تخصص در رشته گوش، حلق، بینی و جراحی زیبایی
الهام ایمانی، متولد1359 در استان گلستان و شهرستان گرگان است. وی دوران ابتدایی، راهنمایی و دبیرستان را در این شهرستان سپری میکند و با رتبه برتر 100 در منطقه3 در رشته پزشکی دانشگاه سراسری گیلان پذیرفته میشود.
وی میگوید: در دوران کودکی جزو بچههای زرنگ و درسخوان مدرسه بودم. با اینکه ذهن، استعداد و هوش خوبی داشتم و خانواده نیز مشوق اصلی من برای ورود به رشته پزشکی بودند، اما ترسیم درستی از زندگی روزمره پزشک و دید کافی نسبت به شغل و رشتهای که در آینده درگیر آن خواهم بود، نداشتم. باوجود علاقه به رشتههایی مانند معماری، حقوق و موسیقی و حتی آشپزی، به دلایل متعدد از قبیل اصرار والدین، فراهم نبودن امکان تحصیل در برخی رشتههای خاص بهویژه برای دختران و استعداد فراوانی که در حفظیات و رشته تجربی داشتم، مسیر زندگی من به سمت رشته پزشکی سوق داده شد و به واسطه رتبه عالی در کنکور سال 78(رتبه 100 در منطقه3) در رشته پزشکی دانشگاه سراسری علوم پزشکی گیلان پذیرفته و مشغول به تحصیل شدم. دوران دانشجویی به سرعت سپری شد و بعد از گذشت 7سال موفق به اخذ مدرک دکتری عمومی از دانشگاه علوم پزشکی گیلان شده و الزاما باید دوران طرح را سپری میکردم. دو سال دوران طرح در بیمارستان آیتا... هاشمی شیروان گذشت و بعد از آن عزم خود را جزم کردم تا در رشته تخصص پزشکی ادامه تحصیل دهم. همین عزم راسخ به من کمک کرد تا در سال92 در رشته تخصص پزشکی در دانشگاه مشهد پذیرفته شدم. رتبه کنکور مقطع تخصص پزشکی من نیز همانند کنکور مقطع پزشکی عمومی بسیار ممتاز بود، به طوری که این رتبه ممتاز دست من را برای انتخاب بیشتر رشتههای دوران تخصص باز گذاشته بود. در نهایت به خاطر علاقه قلبی به رشته گوش و حلق و بینی و جراحی زیبایی به این شاخه وارد شده و بعد از گذشت 4سال موفق به کسب مدرک تخصص در این رشته شدم. در حال حاضر نیز صبحها در بیمارستانهای 22بهمن و بیمارستان مادر فعالیت میکنم و عصرها نیز تا پاسی از شب در مطب مشغول خدمترسانی به بیماران هستم.
داستان معلولیت
در ادامه حمید امانزاده، همسر الهام ایمانی، خود را برای ما معرفی کرد. قصه شنیدنی او در راه موفقیتهای زندگی و اخذ مدرک تخصص در رشته ارتوپدی بسیار جذاب و آموزنده است، وی تنها دکتر متخصص ارتوپدی در ایران است که خود در کودکی مبتلا به بیماری فلج اطفال بوده است.
حمید درباره این موضوع میگوید: من متولد سال1360 هستم. خانواده ما بهواسطه شغل والدین که فرهنگی بودند، در استان خراسان شمالی و شهرستان شیروان سکونت داشتند. احتمالا همه ما با این تجربه آشنا هستیم که کودکان در بدو تولد قطره فلج اطفال را دریافت میکنند و من نیز از این قاعده مستثنا نبودم، اما به دلیل رعایتنشدن زنجیره سرد واکسیناسیون در سال1360، بسیاری از کودکان از جمله من به بیماری فلج اطفال مبتلا شده و این سال به عنوان پیک بیماری فلج اطفال در کشور مطرح شد.
تحصیل در رشته دامپزشکی
والدین من برای بهبود این بیماری و حداقل کمشدن آثار آن، از هیچ کوششی دریغ نکردند، به طوری که من تا هشتسالگی بیش از 10عمل جراحی انجام داده بودم و به دلیل امکانات محدود آموزشی و درمانی در شهرستانها، والدین من ابتدا به قوچان و سپس به مشهد مهاجرت کردند. من مقطع ابتدایی را در شیروان و راهنمایی را در قوچان سپری کرده و در بعد از آن برای ادامه تحصیل و درمان به همراه خانواده به مشهد کوچ کردیم. دوران دبیرستان در مشهد سپری شد و من در کنکور دانشگاه سراسری شرکت کردم، در سال اول رتبه 2000 را کسب کردم و در رشته دامپزشکی دانشگاه شیراز پذیرفته شدم. اما بعد از گذشت 11ترم و همزمان با شروع دروس عملی این رشته در مزارع و اصطبلهای خاص، به واسطه همراهینکردن دانشگاه با یک دانشجوی معلول، ناچار به انصراف شده و تصمیم گرفتم مجدد در کنکور سراسری شرکت کنم.
اولویت ارتوپد معلول در ایران
بعد از انصراف از رشته دامپزشکی، به خانه برگشتم و با عزمی مثالزدنی، 9ماه شب و روز درس خواندم و در نهایت با کسب رتبه 694 کنکور سراسری، در رشته پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد پذیرفته شدم. 7سال در مقطع دکتری عمومی درس خواندم، اما این پایان کار من نبود و بسیار جدی درصدد تحصیل در رشته تخصص پزشکی برآمدم. دوباره و دوباره شروع به درس خواندن کردم، درست است که من یک معلول حرکتی هستم، اما به خودم قول دادهبودم، این معلولیت هیچ خللی در راه پیشرفت و آرزوهایم ایجاد نکند. بنابراین با تلاش و ممارست بسیار بعد از پایان دوره پزشکی عمومی به طور مستقیم و بدون گذراندن دوره طرح در آزمون تخصص پزشکی شرکت کرده و در سال92 موفق به قبولی در رشته تخصص پزشکی در دانشگاه مشهد شدم. من در کودکی به بیماری فلج اطفال مبتلا شده بودم و همین خاطرات دوران طفولیت و تجربه عملهایی که بر روی من انجام شدهبود، باعث شد بیدرنگ رشته ارتوپدی را برای تحصیل در مقطع تخصص انتخاب کنم، چراکه بیماری فلج اطفال جزو بیماریهای شناخته شده رشته ارتوپدی است و کمک به معلولان جسمی و حرکتی انگیزهای برای ورود من به این رشته بوده و هست. سرانجام در سال 1397 موفق به اخذ مدرک تخصص در رشته ارتوپدی شده و از آنجایی که به طور مستقیم تحصیل در دوره تخصص را آغاز کرده و طرح دوره پزشکی عمومی را نگذراندهام، باید 4سال دوره طرح را سپری کنم که این طرح از آذرماه سال97 در شهرستان تایباد آغاز شدهاست.
درک متقابل پزشکان از زندگی حرفهای
الهام ایمانی و حمید امانزاده نزدیک به 3سال است که با یکدیگر ازدواج کرده و حاصل این ازدواج دو دختر به نامهای ترمه (3ماهه) و ترنج(1سال و 7 ماه) است. آن دو تأکید دارند که پزشکان بابت شرایط کاری پیچیده، باید با یکدیگر ازدواج کنند.
الهام ایمانی دراینباره میگوید: آشنایی من با حمید از دوران تحصیل دوره تخصص در دانشگاه آغاز شد و بعد از مدت کوتاهی مصاحبت، این آشنایی به ازدواج ختم گردید. من و مجید نزدیک به 3سال است که با یکدیگر ازدواج کردهایم و حاصل این ازدواج 2دختر زیبا به نامهای ترمه و ترنج است.
وی ادامه میدهد: من اصرار داشتم با یک پزشک ازدواج کنم، چراکه اگر زن و مرد هر دو پزشک باشند شرایط کاری همدیگر را به خوبی درک میکنند. من هر روز از ساعت 7صبح از خانه خارج میشوم و در ساعت 11شب با کلی خستگی جسمی و روحی به منزل برمیگردم، خیلی از روزها، بچههای من صبح وقتی از منزل خارج میشوم خواب هستند و شبها نیز هنگام ورود من به خانه خواب هستند. این شرایط دشوار را فقط یک پزشک درک میکند.
حمید در ادامه بحث با تأیید مطالب همسرش اضافه میکند: طرح من از آذرماه سال97 در شهرستان تایباد آغاز شده و از روزهای یکشنبه تا چهارشنبه شب در تایباد مستقر هستم. درحال حاضر در شرف تأسیس مطب در این شهرستان هستم که با این پروسه، حضور من در شهرستان تایباد طولانیتر نیز خواهد شد و پذیرش این شرایط سخت فقط برای یک پزشک امکانپذیر است. با وجودی که دختران من به کمک دو پرستار و مادر من نگهداری میشوند، این دلیل نمیشود که از حضور این فرشتهها ناراحت یا پشیمان باشم؛ هرگز، بلکه تعداد فرزندان زیاد را بسیار دوست میدارم و میل دارم در فرصت مقتضی غیر از ترمه و ترنج فرزندان دیگری نیز داشته باشم.
ترویج فرهنگ ازدواج آسان
دکتر حمید امانزاده ضمن تشکر از همسرش که در تمام مراحل زندگی پشتیبان او بوده است، میگوید: ازدواج ما از ابعاد گوناگون جالب و منحصربهفرد بود و آن بهدلیل برگزارنکردن مراسم عروسی است. من و الهام بهشدت طرفدار ترویج فرهنگ و برگزاری مراسم ازدواج آسان هستیم و درراستای ترویج این مهم، از خودمان آغاز کردیم و از برگزاری مراسم عروسی و ریخت و پاشهای معمول غیرضروری خودداری کردیم. همچنین الهام ایمانی با مدرک تخصص گوش و حلق و بینی پذیرفت در قبال تنها 1سکه و 1جلد کلاما... مجید با من وصلت کند که این موضوع منش بزرگوارانه و عشق و علاقه وی به زندگی با من را نشان میدهد.
خصوصیات خوب و بد
پس از این سخنان محبتآمیز، خانم دکتر درباره خصوصیات خوب و بد آقای امانزاده اینگونه اظهار نظر میکند: صداقت و رکبودن حمید، خصوصیتی است که بیشتر از بقیه محسناتش من را تحت تأثیر قرار داده است، البته هر از گاهی چهره خشن او را در هنگام عصبانیت میبینم و تازه متوجه میشوم، مرد رؤیاهای من، روی تاریک هم دارد، راستش را بخواهید، عصبانیتش را دوست ندارم.
مجید هم در پاسخ به این سؤال میگوید: همین که الهام نقطه ضعف ندارد، من را آزار میدهد!(باخنده) و البته با اینکه همسر من یک پزشک متخصص است، دستپخت فوقالعادهای دارد و در طبخ غذاهای شمالی استاد است. به نظر من و خیلیهای دیگر «اکبر جوجه» محصول دست همسر من بینظیر است.
دکتر الهام ایمانی در جواب این سؤال که آیا معلولیت همسرش در انتخاب او کوچکترین خدشهای وارد نکرده است، بیان میکند: طبیعی است که متوجه معلولیت همسر بودم، اما به ابعاد مثبت آن توجه داشتم، همیشه به این موضوع فکر میکردم که شخصیتی همچون حمید با این شرایط جسمانی سخت بر معضلات متعدد فائق آمده و توانسته باوجود معلولیت به افتخارات و دانشی دست یابد که برای انسانهای عادی و طبیعی نیز دور از دسترس است. بدیهی است تکیهکردن به چنین کوه استواری بسیار دلنشین، جذاب و مورد اعتماد است.
آیا دکترها خسیس هستند؟!
دکتر الهام ایمانی درباره صفت خسیسبودن که برخی مردم به دکترها نسبت میدهند، میگوید: دکترها با حساب و کتاب پول درمیآورند و مجبور هستند با حساب و کتاب نیز خرج کنند. دوماینکه پزشکان برای انجام طبابت و جراحی احتیاج به اعضا و جوارح سالم دارند و درصورتی که یک عضو از بدن آنها مختل شود، برای همیشه از کار و درآمد محروم میشوند.
وی ادامه میدهد: من دیروز چند عمل جراحی داشتم، هنگام عمل اول، سردرد مزمن و میگرنی شدیدی به سراغم آمد و مجبور شدم دیگر عملها را کنسل و به روز بعد موکول کنم. این امر بدان معناست که من پزشک باید از سلامت کامل برای کسب درآمد برخوردار باشم، از طرف دیگر اتفاق همیشه در اطراف انسان پرسه میزند و من بهعنوان یک پزشک باید آیندهنگر باشم.
دکتر حمید امانزاده نیز درباره صفت خساست دکترها که البته گاهی در جامعه به طنز از آن یاد میشود، میگوید: یک دکتر 12سال در دبستان، دبیرستان و پیشدانشگاهی تحصیل میکند، 7سال را در مقطع پزشکی عمومی طی خواهد کرد، 4سال دروه تخصص و 4سال دوره طرح را میگذراند و اگر خیلی خوش شانس باشد و همه چیز طبق روال عادی پیش رود، میتواند در حول و حوش 40سالگی به طبابت و کسب درآمد بپردازد. بدیهی است این شخص خیلی برای کسب و کار وقت ندارد، از طرفی کار پزشکی بهویژه جراحان انرژی و توان زیادی از انسان میگیرد، بنده خودم بهشخصه تجربه عمل 12ساعته یا 18ساعته را هم داشتهام، بیخوابی و بیحوصلگی و کار شبانهروز عضو لاینفک زندگی یک پزشک است و این موضوعی است که شاید جامعه به خوبی درک نکند.
به دنبال مهاجرت نیستیم
الهام ایمانی درپاسخ به سؤالی درباره مهاجرت از ایران میگوید: انسان باید هدفش را از مهاجرت مشخص کند، برخی افراد میروند که رفاه اجتماعی داشته باشند، یا تحصیل کرده و به درآمد برسند، برخی به دنبال آزادیهای فردی و اجتماعی هستند و... من بهشخصه در کشور خودم و در کنار خانواده، اقوام و هموطنان خودم احساس بهتری دارم، شاید بهعنوان مسافرت تمایل داشته باشم به نقاط مختلف دنیا رفته و سیاحت کنم، اما برای زندگی ایران را به همه جا ترجیح میدهم. به نظر من موفقیت یک شبه و با عواملی مانند مهاجرت به دست نمیآید و برای رسیدن به آرزوهای بزرگ باید سخت تلاش کرد. من معتقد هستم اگر انسانی که مشکلات عدیدهای دارد و تنها برای فرار از آنها قصد مهاجرت دارد، مشکلات نیز همراه او مهاجرت میکنند، چراکه شخص خودش باعث و بانی این مشکلات است.
حمید نیز درجواب این سؤال بیان میکند: من پژوهش و تحقیقات زیادی در این زمینه داشتهام، متخصص ارتوپدی که در کودکی دچار فلج اطفال شده باشد و یک معلول جسمی و حرکتی محسوب شود، بسیار نادر است و بابت این مشخصه پیشنهادهای بسیاری از کشورهای اروپایی با درآمد خیلی مناسب دریافت کردم، شاید بابت جواب منفی به این پیشنهادها از طرف برخی دوستان مؤاخذه شدم، اما برای من درآمدهای مالی در اولویت نیست، به همین لحاظ ترجیح میدهم در کشوری زندگی و به افرادش خدمت کنم که سالها برای من هزینه کردهاست.
علل ترویج عملهای زیبایی
ایمانی که خود تخصص گوش، حلق و بینی و جراحیهای زیبایی دارد، درباره علل ترویج این نوع عملها در بین ایرانیها، بهویژه بانوان میگوید: عملهای زیبایی اشکال و علل گوناگونی دارد. گاهی اوقات بینی انسانها به طور مادرزادی یا در اثر ضربه، شکستگی، انحراف بینی و بزرگی بیش از حد، از فرم طبیعی خارج میشود و نیاز به عمل جراحی پیدا میکند، از طرف دیگر ایرانیها به دلیل دارا بودن نژاد قفقازی و ساختار آناتومیک صورت، عموما دارای بینیهای قوزدار و انحرافی هستند که در مواردی این بینیها مشکلات تنفسی برای بیماران ایجاد کرده و نیاز به عمل دارد، یا اینکه شخص از بینی بزرگ و گوشتی خود احساس خوشایندی ندارد و برای اصلاح فرم بینی اقدام به عمل زیبایی میکند. همچنین برخی عوامل فرهنگی در گسترش عملهای زیبایی مؤثر است. اول اینکه ایرانیها مسلمان هستند و در دین اسلام از حجاب به عنوان زینت بانوان یاد شدهاست، این پوشش و حجاب باعث میشود تنها صورت بانوان ایرانی در معرض دید و قضاوت دیگران قرار داشته باشد و در نتیجه اصلاح و آرایش صورت و انجام عملهای زیبایی بر روی گونه، بینی، چانه و پیشانی بسیار شایع شدهاست. از طرف دیگر هزینه عملهای زیبایی در ایران بسیار اندک و مقرون به صرفه است. هزینه این عمل درکشورهای اروپایی و آمریکا بین 8 تا 12هزار دلار است که رقمی بین 100 تا 150میلیون تومان را شامل میشود. اما در ایران، متقاضیان عملهای زیبایی، رقمی بین 5 تا 8میلیون تومان را پرداخت میکنند که 10درصد از هزینه بینالمللی این عملهاست. دوره نقاهت کوتاه، تعدد پزشکان متخصص و ارزانقیمت و دسترسی آسان به مراکز جراحیهای زیبایی از دیگر عواملی است که بهویژه در دهه اخیر باعث روی آوردن ایرانیها به این گونه عملها شدهاست.
گردشگر سلامت
امانزاده در اینجای سخنان همسرش وارد بحث میشود و ضمن تمجید از کیفیت بالای خدمات پزشکی در ایران، از افزایش گردشگر سلامت در سالهای اخیر خبر داده و میگوید: دانش پزشکی ایران بهطور غیرقابل وصف و با سرعت فراوانی در حال حرکت و پیشرفت است. در بسیاری از رشتههای پزشکی، بهویژه چشم پزشکی با وجود اینکه رشته من و همسرم نیست، تجهیزات و خدمات چشمپزشکی در ردیف10 کشور برتر دنیاست.
وی ادامه میدهد: با اینکه در سالهای اخیر کشورهای غربی، بهویژه ایالات متحده آمریکا در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس و همچنین ترکیه بیمارستانهای مجهز و مجللی را تأسیس کردهاند، اما این مراکز درمانی لاکچری و لوکس از نظر هزینه، علم پزشکی و کیفیت خدمات قابل مقایسه با مراکز درمانی ایران نیستند، بهطوری که در سالهای اخیر مسافران زیادی باعنوان گردشگر سلامت از کشورهایی همچون عراق، کویت، بحرین، پاکستان، هند، افغانستان، آذربایجان و... برای درمان راهی ایران میشوند و از خدمات پزشکی کشورمان استفاده میکنند.
متخصص ارتوپدی با اشاره به اینکه مشهد، قم، شیراز و تهران جزو شهرهایی هستند که بیشترین گردشگر سلامت را دارند، ادامه میدهد: علاوهبر کشورهای حوزه خلیج فارس شهروندان کشورهای اروپایی مانند فنلاند، سوئیس، سوئد و آلمان نیز به توریستهای سلامت در ایران افزوده شدهاند و مشتری پروپا قرص پزشکان ایرانی مخصوصا دندانپزشکان، جراحان زیبایی، چشم پزشکان و جراحان مغز و اعصاب محسوب میشوند.
وی میگوید: علم پزشکی و دانش استادان به قدری پیشرفت داشته است که پزشکان ایرانی با این امکانات محدود و با پشتکار مثالزدنی دست به کارهای بزرگی زدهاند، در ایران فلج اطفال که من درگیر آن هستم ریشهکن شد. این موضوع کمی نیست، همین امروز فلج اطفال در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا از جمله آمریکا یک معضل بزرگ محسوب میشود. این موفقیت زمانی نمود بیشتری پیدا کرده و بیشتر درخور تشویق میشود که ما در منطقهای به نام خاورمیانه و در جوار کشوری مانند افغانستان زندگی میکنیم، کشوری که طالبان در برخی نقاط آن حکومت کرده و تزریق قطره فلج اطفال را حرام و مبارزه با خواست و اراده خدا میدانند. من به همه پزشکان سرزمینم و دستاندرکاران دولتی و حکومتی با افتخار میگویم: ای وا...، دست مریزاد.
خاطرات تلخ و شیرین
حمید امانزاده در ادامه از خاطرات شیرینی که در این ایام با آنها مواجه شدهاست اینگونه میگوید: در طول دوران حرفهای بارها به واسطه حفظ اندام بیماران خاطرات دلنشینی برای من رقم خوردهاست. بدیهی است برخی از این خاطرات بسیار دلنشین است و همیشه در یاد میماند، به عنوان مثال در شیروان، خانمی که دو فرزند کوچک داشت، درگیر تومورهای استخوانی بود و پزشکان به نجاتش امید چندانی نداشتند، از طرفی این خانم از نظر مالی نیز به شدت در مضیقه بود، بعد از مشورت با چند تن از پزشکان تصمیم براین شد این بانو رایگان عمل شود و بهبودی خود را کسب کرد که البته بازتاب رسانهای زیادی نیز داشت.
وی ادامه میدهد: زمانی که در بیمارستان شهید کامیاب مشغول به فعالیت بودم، فردی به بیمارستان منتقل شد که یکی از پاهایش در لای دستگاههای کشاورزی قرار گرفته و فقط عضو از طریق پوست به بدن متصل بود. جلسهای با خانوادهاش برگزار شده و به آنها اعلام شد، شانس موفقیت این عمل جراحی زیر 5درصد است. البته خانواده این بیمار با این موضوع کنار آمده و پذیرفته بودند که پای فرزندشان از زیر زانو قطع خواهد شد. این شخص به صورت اورژانس به اتاق عمل منتقل شد و بعد از یک عمل جراحی 12ساعته، موفق به پیوند عضو شدیم. این شخص 8ماه بعد بدون عصا و با همان پا برای قدردانی به بیمارستان آمد و دیدن او یکی از بهترین قابهای زندگی من است. البته در کار ما خاطرات بد نیز هست و یکی از بدترین خطرات که هرگز از یاد من نمیرود مربوط میشود به زوجی که در دهه چهارم زندگی و بعد از 13سال خداوند به آنها عنایت کرده و بچهدار شدند. متأسفانه این بچه سر یک ندانمکاری و بیاحتیاطی پدر و مادر که در ماشین و در جاده کمربند ایمنی را نبسته بودند، حادثهای رخ داده و بچه با مجروحیت فراوان به بیمارستان امام رضا(ع) منتقل شده و به رغم تلاش چند روزه پزشکان این نوزاد از دنیا رفت .
دکتر الهام ایمانی نیز به خاطرات خوب و بد خود اشاره کرده و میگوید: اغلب بچهها با اجسام خارجی که در گلوی آنها گیر میکند، مواجه میشوند، در مواردی از این دست، کودکانی با گرفتگی شدید نفس به بیمارستان منتقل شدهاند، ولی همچنان علائم حیاتی در آنها دیده میشد و نجات جان تک تک این بچهها برای من خاطراتی شیرین و خدای ناکرده فوت این بچهها سخت و دلخراش است.
حمید امانزاده جزو جامعه معلولان ایران است و بهواسطه دینی که به جامعه معلولان احساس میکند، بسیاری از معلولان جسمی و حرکتی را رایگان عمل کرده است.
او در این باره میگوید: از زمانی که دوران طرح من در شهرستان تایباد آغاز شدهاست، به واسطه عضویت در اداره بهزیستی و جامعه معلولان، نگاه ویژهای به این قشر داشته و چون اصالتی شیروانی دارم، بسیاری از معلولان جسمی و حرکتی در شیروان را خارج از نوبت، رایگان و بدون بروکراسیهای اداری معمول، جراحی کردهام و از این بابت خدا را شکر میکنم.