به گزارش شهرآرانیوز، نشست خبری هجدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد امروز دوشنبه ۹ دیماه برگزارشد و اسامی نامزدهای نهایی و داوران این دوره جایزه اعلام شد. کتاب «ناخن کشیدن روی صورت شفیعالدین» اثر قاسم فتحی که توسط نشر برج منتشر شده در بین نامزدهای بخش داستان بلند و رمان این جایزه ادبی معتبر قرار دارد.
خانوادهی مسعود در آخرین خانهی مسکونی نزدیک حرم زندگی میکنند، در محاصرهی هتلهای پرطبقه و چندستاره، وسط اسکلتهای فلزی پاساژهای درحالساخت. خیلیها چشمشان دنبال خانهی آنهاست، که این یکی را هم بخرند و بکوبندش. اما ظاهراً خراب کردن این مِلک ساده نیست: بهخاطر آن قبر وسط حیاط، بهخاطر همان میتی که چهل سال پیش آن وسط چالش کردهاند. ولی حالا هم قبر پدربزرگِ مسعود و هم خودِ خانه بهخاطر ساختوسازها و حفاریها شکاف خورده و روبهویرانی است. شکاف خانه به دل روابط خانوادگی هم تسری پیدا کرده، گویی از این درزها رازهای مگو بیرون زده. راز مگوی پدر خانواده، گریزش از عراق روزگار صدّام و راز مهمان کمحرفی که ناگهان سروکلهاش در مشهد و این خانه پیدا شده...
*بخشی از متن پشت جلد کتاب
قاسم فتحی روز نهم آذرماه ۱۴۰۳ در نشست نقد و بررسی همین کتاب که در کافه آفتاب مشهد برگزار شد درباره کتابش گفته است: «ما در شهری زندگی میکنیم که قبرها ضامن سکونت ما هستند. خرید خانه و حفظ کردن آن در اطراف حرم اصلا کار سادهای نیست. به واسطه شغلی که داشتم با این آدمهای نایاب که در حال حفظ خانههای خود بودند، گفتوگو میکردم. تخریب این خانهها برای ما مسئله مهمی بود و فکر میکردیم که اینها دارند میمیرند و از دست میروند و به این فکر کردیم که تا از دست نرفتند و نمردند کاری انجام دهیم. کتاب من حاصل همین تصورات بود، درست یا غلط نمیدانم. این تصورات و دغدغهها به من این امکان را داد تا از زاویهای دیگر به مفاهیم مختلف نگاه کنم. از زیارت و مسائل مرتبط با آن گرفته تا نقش زبان و ترجمه در ارتباط با دنیای امروز، همه و همه برای من اهمیت داشت.»

۱۹ مهرماه ۱۴۰۴ کتابفروشی چشمه کارگر تهران میزبان نشست نقد و بررسی رمان «ناخنکشیدن روی صورت شفیعالدین» اثر قاسم فتحی بود. دبیری این نشست را آرش نعمتی بر عهده داشت و در این برنامه، مائده مرتضوی (نویسنده و منتقد)، محمد چرمشیر (نمایشنامهنویس و مدرس ادبیات نمایشی) حضور داشتند.
نویسنده کتاب «ناخنکشیدن روی صورت شفیعالدین» در این نشست گفت: «تمام تلاشم را کردم که به سمت تخیل نروم؛ چراکه برایم مسئله روشن بود و نیازی نمیدیدم چیزی بسازم. واقعیت حاضر و آماده بود و من میتوانستم همان را روایت کنم؛ چیزی که کمتر کسی دربارهاش گفته یا نوشته بود.
این ایده از دل رفتوآمدهایم در کوچهپسکوچههای مشهد آمد. در یکی از همین خانهها قبری را در سقف دیدم. اما برای من این تصویر خیالانگیز بود و نمیتوانستم بپذیرم؛ بنابراین آن را به زمین آوردم. مرده برای من باید در خاک باشد، جایی که پوسیده و کرم به جانش افتاده؛ در سقف جایی برایش وجود نداشت. از همین رو در رمان، قبر به کف خانه منتقل شد.
در مشهد خانههایی وجود دارد که واقعاً مردهها در حیاط یا داخل خانه دفن شدهاند. بهویژه بهدلیل نزدیکی به مکانهای مقدس، این امر برای خانوادهها ارزش زیادی داشته است. من بسیاری از این آدمها را میشناختم و بخشی از کارم هم ارتباط با مسافران بود. به همین دلیل در میانه ماجراهای دو زبانی بزرگ شدم؛ خانوادهای که بخشی از آن ایرانی و بخشی دیگر عراقی بود.
این دوگانگی زبانی و فرهنگی برایم همیشه چالشبرانگیز بوده است. چیزهایی که برای یک طرف بسیار ارزشمند بود، برای طرف دیگر بیاهمیت تلقی میشد. نمونهاش مراسمهایی مثل شب یلدا یا نوروز بود. در خانواده مادری، یلدا اهمیت ویژهای داشت و من هم میپذیرفتم و تبریک میگفتم، اما برای خانواده پدری موضوع دیگری اولویت داشت. این رفتوآمد میان ارزشها، زبانها، لباسها و غذاها، برایم جذابیت داشت و فکر کردم میتوان از آن در ادبیات بهره برد.
سالهایی بود که حتی به من میگفتند «بچه صدام»؛ چون پدرم عراقی بود. در نگاه دیگران، عراقی بودن مساوی دشمن بودن تلقی میشد و من که فرزند یک قربانی جنگ بودم، ناخواسته به متخاصم تبدیل میشدم. این برچسبها و تجربه زیست میان دو فرهنگ، بخشی از شکلگیری رمان و دنیای داستانی من بوده است.»
محمد چرمشیر- نمایشنامهنویس و مدرس ادبیات نمایشی
قاسم فتحی در این اثر حرفهای پنهان بسیاری دارد، اما انگار میان او و مخاطب شیشهای قرار داده شده است. نویسنده نشانههایی میدهد و از خواننده میخواهد حدس بزند چه اتفاقی افتاده است.
میلاد حسینی - نویسنده
فتحی توانسته است با جزئیاتی دقیق و آغاز اصولی، فضای داستان را بهدرستی شکل دهد. یکی از نکات برجسته رمان، شروع فوقالعاده آن است. قصه از همان پاراگراف سوم آغاز میشود و این سرعت در ورود به روایت، مانع از خستگی مخاطب میشود. این نکته برای رمانی با چنین فضای پیچیدهای بسیار ارزشمند است.
مائده مرتضوی- نویسنده و منتقد
در این رمان دیالوگهای پیشبرنده زیادی وجود دارد و بسیاری از نکات مهم داستان از خلال همین گفتوگوها به مخاطب منتقل میشود. اثر نکات مثبت فراوانی دارد و امیدواریم نویسنده در کارهای بعدی، یک قدم رو به جلو و حتی چندین قدم پیشتر حرکت کند.
حسین لعل بذری – نویسنده مشهدی
قاسم فتحی در این اثر، فضایی پر از رنج و اندوه را به تصویر کشیده که انگار از بدنه شهر جدا شده است. ما در این رمان، با جهانی معلق و مغشوش مواجهیم که زندگی شخصیتها را در دل بحرانهای اجتماعی و شهری نشان میدهد.
لیلا صبوحی – نویسنده مشهدی
این اثر، بهویژه برای کسانی که تجربه زیستن در مشهد را داشتهاند، یک تجربه خواندنی و خاطرهانگیز خواهد بود. اگرچه ممکن است نقاط ضعفی داشته باشد، اما از آن دسته کتابهایی است که مخاطب را به فکر فرو میبرد و برایش حرفهای زیادی برای گفتن باقی میگذارد.
وحید حسینی – نویسنده
یکی از اتفاقات خوب این اثر، پرداختن به سوژهای است که کمتر در داستانهای ایرانی دیده میشود. موضوع ایرانیتبارهایی که در دهههای ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ از عراق اخراج شدند و بعضی از آنها در مشهد یا شهرهای دیگر به اسم معاودین زندگی میکنند، از جمله این موارد است. این جنبه تاریخی-اجتماعی، جذابیت خاصی به داستان میبخشد.