احتمالا این روزها همه از مشهد و حرمش میگویند، من، اما میخواهم به سراغ حوزه تخصصی و مورد علاقه خودم بروم: «غذا!»
خب طبیعی است، من اصلا مثل شما نیستم، با وزن ۱۴۵ کیلوگرم بدون شک هیچ شباهتی به هم نداریم و اگر قرار باشد من هم مثل شما به یک پدیده نگاه کنم باید حالا حالاها رژیم بگیرم. بعد از حرم که قربان امام رضا (ع) بروم پایتخت حال خوب ایران است، مشهد شهر غذاست، بدون شک در تنوع غذایی به گیلان میبازد، اما در کیفیت غذا حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
شما در مشهد میتوانید چندین رستوران نام ببرید که غذای خوب دست مشتری میدهند، سرویس خوب دارند و سالهاست که با همان کیفیت اولیه فعالیت میکنند. مشهد اینقدر در تکرار ممارست داشته که شیشلیک را در تمام ایران به شاندیز میشناسند، شیشلیک نرم و تازه که خوب کباب شده و با برنج ایرانی و کره محلی سرو میشود، مردم ایران حتی چلوماهیچه را هم از روی دست آنها درست میکنند، با کلی پیاز کاراملی و سیرهای پوست نکنده و سالم. آبگوشت مشهد حرف ندارد و طعم رب نمیدهد، قرمه مشهدی هم یک نمونه یگانه است، گوشتی که در چربی خودش طبخ میشود.
حتی در کلهپاچه که مختص هیچ شهری نیست بعضی کلهپزیهای مشهد هم معادل خارجی در جای دیگر کشور ندارند، انگار یک راز نهفتهای توی آشپزخانههایشان نسلبهنسل میچرخد. شله مشهدی هم که تنه محکمی به شله قلمکار میزند، پر از گوشت و ادویه با باری سنگین و جا افتاده است، یکجوری که آدم گاهی در انتخاب بین این دو میماند و کاتالیزوری مثل نوشابه سیاه میتواند در پیروزی آش مشهدیها نقش بهسزایی بازی کند.
البته بعضی عادتهای غذایی ناپسند و دشمن شادکن هم در بین آنها وجود دارد که نمیشود از آن گذشت، مشهدیها یک جوری هلیم را با نمک و قیمه میخورند انگار از اول این ترکیب برنده بوده، در صورتی که هلیمشکریها همیشه دست برتر را در مباحثههای علمی و عملی داشتهاند. رستورانداری و رستوران در مشهد یک پدیده کهنه است، مردم این شهر پرمصرف روزی هزاران گوسفند را سر سیخ و روی آتش میچرخانند و احتمالا هزاران تن پیاز را در ماهیچهپزیشان خلال میکنند. غذاهای جدید هم که جای خودشان را پیدا کردهاند.
اگر به مشهد بروید و سراغ یک رستوران خوب را بگیرید ممکن نیست از ۱۰ موردی که مردم خیابان به شما معرفی میکنند بیشتر از سه مورد تکراری باشد، مشهدیها همیشه یک اسم جدید به شما معرفی میکنند که واقعا هم غذای خوبی میدهد. این ذات یک شهر زیارتی است، مشهد حتی بدون مشهدیها هم سفرهدار است و آدمی که در این شهر زندگی میکند خودبهخود سفرهدار میشود.
مردم شهر این عادت را از بهترین غذاخوری کل مشهد یاد گرفتهاند، «دارالضیافه» یا «مهمانسرای امام رضا (ع)»! همانجایی که خادمها با پر طاووس از زائر پذیرایی میکنند. به همراه همسرم یک ماه تمام توی مشهد زندگی کردم، یک ماه رمضان که برای ساخت یک برنامه تلویزیونی در حرم امام رضا (ع) به مشهد آمده بودیم. یک ماه تمام مهمان ضیافت امام (ع) بودیم و در عمرم هیچ میزبانی را ندیدم که به امام مهربان حتی شبیه باشد.
شاید برای اقتصاددانها مشهد یک شهر مصرفگراست که پر از رستوران و مراکز خرید است، اما برای ما که حرم مقصد است این شهر یک مهمانخانه بزرگ است، پر از میهمان قدرشناس و میزبان مهربان که خدمت به زائر را از امامشان یاد گرفتهاند. خوشبهحال زائرها و بیشتر از آن خوشبهحال خادمان حرمی به بزرگی یک شهر!