زمان پخش سریال «بامداد خمار» مشخص شد| ادغام دو قسمت پایانی سریال «آبان» تصویرگر تصنیف‌های زندگی | یادی از پرویز مشکاتیان استاد بی‌بدیل سنتور حکم تتلو شکسته شد +عکس سلام سینما؛ نسخه مجازی | درنگی در باب چرخش غیرحرفه‌ای بازیگری به سمت بلاگر‌ها فضای مجازی، سکوی پرتاب چهره‌های جدید | چگونه بلاگر‌های مشهدی راه خود را به تلویزیون و سینما باز کردند؟ لودمیلا اولیتسکایا، نویسنده مطرح و معاصر روس: به جنبه انسانی بیشتر علاقه مندم تا تحلیل سیاسی آموزش داستان نویسی | صحبت‌های بی آغاز (بخش دوم) صدور مجوز ساخت برای ۴ فیلم‌ساز در ستایش آرکتایپ و نگاه مینیمال مؤلفش | وقتی سلیقه، سالن‌ها را از عنصر دیدن خالی می‌کند بازی دروغ‌ها در روشنایی چراغ‌های کم‌سو | گزارشی از نمایش «بلوف زودرس» در پردیس تئاتر مستقل مشهد پرداخت ۲۲۰ میلیارد تومان تسهیلات به هنرمندان عضو صندوق اعتباری هنر اجلاس وزرای فرهنگ سازمان همکاری اسلامی برگزار می‌شود رونمایی از پوستر همایش ملی بزرگداشت فردوسی در نمایشگاه کتاب تهران با حضور وزیر فرهنگ امیر جعفری بازپرس کهنه‌کار سریال «کوری» شد صفحه نخست روزنامه‌های کشور - سه‌شنبه ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزاری رویداد تولید پوستر و اکران شهری به‌مناسبت اولین سالگرد شهادت دکتر رئیسی و شهدای خدمت در مشهد از توس تا کوالالامپور | میزبانی رایزن فرهنگی ایران از فارسی‌آموزان مالزی روایتی مستند از تشکیلات مخفی حزب توده ایران | کتاب «سایۀ سرخ» به نمایشگاه سی و ششم رسید رمان‌های محبوب اورسن ولز و کاترین هپبورن ژرار دوپاردیو، بازیگر برجسته فرانسوی، در آستانه محکومیت
سرخط خبرها

یادداشت افشین هاشمی برای درگذشت مسعود مهرابی: کتابش را بلعیده بودم

  • کد خبر: ۴۱۰۶۵
  • ۱۰ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۳
یادداشت افشین هاشمی برای درگذشت مسعود مهرابی: کتابش را بلعیده بودم
افشین هاشمی با ذکر این نکته که مسعود مهرابی را فقط یک بار در دفتر مجله فیلم دیده است، یادداشتی درباره دورانی نوشته که کتاب «تاریخ سینمای ایران» او را خط به خط حفظ می کرده است.

به گزارش شهرآرانیوز-

یادداشت افشین هاشمی برای درگذشت مسعود مهرابی: کتابش را بلعیده بودم

افشین هاشمی | کارگردان، فیلمنامه‌نویس و بازیگر

کتابش را بلعیده بودم. نمی‌دانم چرا فکر می‌کردم کسی که می‌خواهد سینما کار کند، باید سینمای کشورش را حفظ باشد. پس به‌مانندِ درس، دستم را روی توضیحات می‌گذاشتم، و از روی عکس‌، نامِ فیلم، کارگردان و سالِ ساخت را می‌گفتم. گاهی امیر را هم مجبور می‌کردم حفظ کند، و اگر فیلمی را اشتباه می‌گفت، پس‌گردنی می‌خورد. از روی فهرستِ این کتاب شروع به دیدنِ فیلم‌های سینمای ایران کردم. ویدئوهای غدغن را پشت سگکِ کمربند، زیرِ پیراهن می‌آوردم خانه و البته در فیلم‌کرایه‌ای‌های مجرمانه‌ی دهه‌ی شصت، بنا به فهرستِ مندرج در کتاب، هرچه بیش‌تر دنبالِ «گاو» و «رگبار» و «خشت و آینه» می‌گشتم، بیش‌تر «مهدی‌مشکی و شلوارکِ داغ» گیرم می‌آمد؛ اما هرچه بود، در کتاب علامت می‌خورد که یعنی “دیده‌ام”. بعدن بچه‌محلّی - گمانم هومن رنجبر - آن کتاب را با همه‌ی علامت‌هایش گرفت و دیگر پس نیاورد. گرچه دیگر نیازی به آن کتاب نداشتم و اینترنت مشکل تاریخ‌ها و عکس‌ها را حل کرده بود، اما آن کتاب با عطفِ کلُفتش باید در کتابخانه می‌بود و پس باز خریدمش.


همه‌ی این قصّه‌ها را گفتم تا بگویم «مسعود مهرابی» برای من در مجله‌ی فیلم تمام نمی‌شود؛ برای من نامِ او با تاریخِ سینمای ایران و همه‌ی سال‌های نوجوانی‌ام گره خورده.


و اکنون که نیست بغضی دور در گلویم پرسه می‌زند، عینن احساسِ از دست دادنِ آن کتاب با همه‌ی علامت‌هایش، که حتا با خریدِ نسخه‌ی ویراست جدید هم نرفت.


پی‌نوشت: ایشان را تنها یک‌بار در مجله‌ی فیلم دیدم و همین؛ ارادتم را ابراز کردم و تمام.

 

مسعود مهرابی، نویسنده، کارتونیست و مدیرمسئول مجله «فیلم»، درگذشت

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->