به گزارش شهرآرانیوز، نشست تخصصی «ادبیات در آئینه شهر» عصر روز گذشته (یکم مهرماه) با حضور دبیران جشنواره و جمعی از شاعران و نویسندههای مشهدی در
خانه تاریخی داروغه، از معدود اماکن باقیمانده از
بافت تاریخی مشهد، برگزار شد.
دمنوشی از تاریخ و ادبیات و پاییز
عصر اولین روز پاییز ۹۹، خشت خشت تاریخ و نشست تخصصی
جایزه بزرگ ادبی مشهد، ترکیبی الهام بخش برای نویسندگان و شاعرانی بود که در نشست تخصصی «ادبیات در آئینه شهر» حضور پیداکرده بودند. ساعت از ۱۶ گذشته بود و حضار یک به یک از راه میرسیدند و صندلیهایی را که دور تا دور حوض آبی پرآب وسط حیاط چیده شده بود پر میکردند. تا پیش از شروع برنامه صدای آب موسیقی گوشنواز این مکان تاریخی بود.
«بهزاد چوپانکاره» مدیر برگزاری، «حسین لعل بذری» دبیر جایزه، «فرهاد بردبار» دبیر بخش داستان و «احسان عبدیپور» دبیر بخش روایتنگاری جایزه بزرگ ادبی آن طرف حوض روبروی حاضران قرار گرفتند و جزوی از قابی شدند که نمای ایوان خانه تاریخی داروغه پس زمینه آن بود.
بهزاد چوپانکاره ترجیح داد صحبتهایش را با توضیحاتی درباره خانه داروعه آغاز کند. او که خودش از فعالان و پژوهشگران تاریخ و هویت مشهد است، این نکته را یادآور شد که خانه داروغه، از معدود خانههای باقیمانده از بافت تاریخی مشهد است و قدمتی حدود ۱۴۰ سال دارد. او ادامه داد که این خانه در میان مردم و در کتابهای تاریخی به خانه داروغه معروف است، اما در حقیقت خانه محمد خان هراتی است که زندگیاش برای خوش داستانی دارد و در کتابی به نام او چاپ شده است.
چوپانکاره همچنین چند کلامی درباره داستانها و روایتهای محله قدیمی «پایین خیابان» صحبت کرد و خیابان «حاج ابراهیم» را معرفی کرد که بخشی از این محله است و هویت آن از شخص حاج ابراهیم گرفته شده است که یک مدرسه، یک کاروانسرا و یک حمام در این محدوده ساخته و امروز جزوی از خیابان شارستان شده است.
چوپانکاره در ادامه توضیح داد که برگزار کنندگان مراسم ترجیح دادهاند نشست تخصصی جایزه بزرگ را در مکانی تاریخی و هویتی، چون خانه داروغه برگزار کنند تا این رویداد مهم ادبی مشهد شکل و شمایلی تاریخی به خود گیرد.
ثبت آثار نویسندهها و شاعران در نمایشگاه
حسین لعلبذری، دبیر جشنواره از نویسندگان مطرح مشهدی است که سال گذشته از اثرش در جایزه جلالآلاحمد تقدیر شد. درباره فعالیتهای ادبی او همین بس که اولین جایزه ادبی بزرگ مشهد به همت پیگیریها و دوندگیهای او به مرحله اجرا رسیده است و در مسیر عملی شدن این طرح، فراز و نشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته است.
او در این نشست توضیحاتی را درباره جایزه بزرگ ادبی ارائه کرد. به گفته او جایزه ادبی مشهد که فراخوانش از حدود ۴۰ روز پیش منتشر شده است به همت سازمان اجتماعی و فرهنگی شهرداری مشهد در ۳ حوزه شعر داستان و روایتنگاری برگزار میشود. روایت نگاری با محوریت مشهد است و بقیه بخشها آزاد است. به طور کلی رقابت جایزه در ۲ بخش کتاب منتشر شده (شامل کتابهای منتشر شده در سال ۹۸ در بخش شعر نو و کلاسیک و همچنین مجموعه داستان و رمان) و بخش تک اثر (شامل تکاثر شعر، داستان کوتاه و ورایتنگاری که چاپ نشده باشند) برگزار میشود. او همچنین بار دیگر توضیح داد که برای هر بخش این رویداد نشانی درنظر گرفته شده است که شامل نشان ویژه «ملکالشعرای بهار» در بخش شعر کلاسیک، نشان «اخوان ثالث» برای شعر نو و نیمایی، نشان «توس» برای داستان و نشان «بیهقی» برای بخش روایتنگاری در نظر گرفته شده است.
استفاده از دبیران و داورانی که کمتر در جشنوارهها حضور داشتهاند و انتخاب آنها از شهرهای مختلف کشور، از دیگر مواردی بود که لعلبذری درباره آنها صحبت کرد و گفت این تنوع و غیر تکراری بودن چهرهها از نکاتی است که مدنظر رویداد ادبی مشهد بوده است.
او در حالی که اظهار امیدواری کرد شرایط کرونایی به گونهای بهبود یابد تا بتوانند اختتامیه مراسم به شکل حضوری و همراه با برنامههای جانبی از جمله برگزاری نمایشگاهی از آثار شاعران و نویسندگان و برگزاری کارگاههای نویسندگی، برپا شود، از تمدید ۱۵ روزه برای بخش ارسال کتابهای منتشر شده هم خبر داد. با این حساب ناشران و مولفان کتابهای شعر و داستان در سال ۹۸ فرصت هنوز دارند آثارشان را به دبیرخانه ارسال کنند.
زندگی در مثالها
احسان عبدیپور، روزنامهنگار، نویسنده و فیلمساز مطرح کشور برای اینکه موضوع روایتنگاری و نحو ورود به آن را برای حاضران توضیح دهد، یک مثال زد؛ مثالی که خودش میگوید برای فهمیدن جزء از کل نیست و ممکن است برعکس هم باشد. او داستان مرد سالخوردهای را تعریف کرد که لگنش شکسته بود. عبدیپور به نقل از یکی از دوستانش تعریف کرد: عمو علی یک بار نتوانست خودش را کنترل کند و خودش را خیس کرد. همسرش لباس او را تعویض و فرش را تمیز کرد. برایش غذای را که دوست داشت، یعنی ماهی پخت. اما عمو علی غذا نخورد گفت اگر غذا بخورد باز دستشویی لازم میشود. همسرش گفت: اشکالی ندارد برایت لگن میآورم. اما عمو علی لب به غذا نزد. شب هم لب به غذا نزد. فردای آن روز هم به غذا لب نزد. ۱۳ روز اصلا غذا نخورد و مرد. او اعتصاب غذا کرده بود. اصلا مگر بالاتر از این اعتصاب هم داریم که کسی غذا نخورد برای اینکه به کسی زحمت ندهد. برای اینکه عشقش را اذیت نکند.
عبدیپور این ماجرا را درحالی برایمان تعریف کرد که معتقد است اگر تعریف نمیکرد باز هم اتفاق خاصی نمیافتد جز اینکه ما یک روایت غریب را از عشق نمیشنیدیم. «این یک مثال است برای عشق. خود من در مثالها زندگی میکنم. از فلسفه سر درنمی آورم، علاقهای هم به آن ندارم، اما میتوانم رفتار حکیمانه را تشخیص دهم. میخواهم بگویم آدمها در رفتارهایشان معنا پیدا میکنند.»
عبدی پور در بین صحبتهایش چند خط شعر از یک زن شاعر لهستانی هم میخواند: «خودم که آدمها را دوست دارد، بر خودم که بشریت را دوست دارد ترجیح میدهم.»
او توضیح داد: این آدمها منظور دانه، دانه آدمهایی هستند که میشناسیم و آن بشریت همانی است که برایش مقاله مینویسیم؛ بنابراین روایت آدمها اینطور نوشته میشود. شهر میتواند با روایتهایش نقطهگذاری شود و بدانید هیچ رستورانی، هیچ خیابانی و هیچ پل قشنگی بار یک قهوهخانه و کفاشی داستان دار را به لحاظ جاذبه تورسیتی ندارد.
نسبت شهر و ادبیات
فرهاد بردبار نویسنده اصفهانی است که رمان «رنگ کلاغ» او برنده جایزه گلشیری شده است. او دبیر بخش داستان جایزه بزرگ ادبی است که در این نشست تخصصی درباره نسبت شهر و ادبیات سخن گفت. او صحبتهایش را اینگونه آغاز کرد: رمان و داستان کوتاه محصول نوگرایی شهری و محصول مدرن هستند. وقتی از شهر مدرن صحبت میکنیم غیر از مظاهر جدید مثل برق و خیابان و… دارد منظورمان اتفاقاتی که در درون شهر میافتند که برخی از آنها ساختاری هستند مثل تغییر شکل آموزش و پرورش. اما مهمتر از همه این اتفاقات، ارزش قائل شدن برای فردیت است که عنصر مهمی در مدرن شدن شهرها دارد. همین تفکر است که محصولی مثل رمان و داستان کوتاه را پدید میآورد.
به گفته بردبار، به لحاظ تاریخی انتشار کتاب «یکی بود یکی نبود» جمال زاده در سال ۱۳۰۰ را میتوان مثال زد که با شکلی از مدرن شدن ایران مصادف شده است. این روند سبب میشود یواش، یواش نویسندههای بیشتر، آدمهای متفاوت و محصولات فکری آدمها از جمله رمان و داستان کوتاه پدید آید.
بردبار معتقد است اگر دوران اوج شروع ادبیات رمان و داستان کوتاه را دهه ۴۰ و ۵۰ درنظر بگیریم، میبینیم که نویسندهها بخش بزرگی از این میراث روشنفکری را بر دوش و تعهد اجتماعی داشتند، به همین واسطه سعی میکردند نقش اجتماعی بازی کنند. این بازی کردن نقش اجتماعی آنها را وا میداشت تا دست به عمل سیاسی بزنند یا محصول خودشان را به سیاست آمیخته کنند.
به گفته او آنها نقش کنشگر اجتماعی هم داستند. در همان دورهها به دلیل خفقان سیاسی و محدودیتها، جزوی از تشکیلات حزبی بودند که کنش اجتماعی و سیاسی را ارجح میدانستند، اما محدودیتها زبان آنها را به زبان سمبلیک تبدیل کرده بود. وقتی از آدمها و مکانها صحبت میکردند، جسارتش را داشتند، اما نمیخواستند به صورت مستقیم به بیان عقیده خود بپردازند بنابراین محدودیتها آنها را ناگزیر میکرد تا زبان سمبلیک را انتخاب کنند.
بردبار یادآور شد: این مساله، هویت شهری را در داستانها و رمانهای ایرانی مخدوش کرده بود. اگر داستان فیل در تاریکی قاسم هاشمی نژاد که اواسط دهه ۵۰ منتشر شد را نگاه کنید میبینید این این رمان پلیسی، جنایی در زمان خودش نوگرا بود. داستانی که شاید امروز ضعیف به نظر برسد، اما در حقیقت نویسنده با این داستان و درست در زمانی که جریان غالب استفاده از زبان سمبلیک بود، شهری را ترسیم کرد که قابل درک بود؛ وقتی اسم خیابانها را میآورد، وقتی گاراژی را در استان نام میبرد، قتی از شمیران صحبت میکند، در واقع شهر را هویت میبخشید و این بر خلاف جهت روز بود.
اگر چه این نویسنده خودش خیلی موفق نشد، اما کم کم این اندیشه شکل گرفت که شهر خودش اندیشه خودش را داشته باشد.
بردبار در پایان صحبتهایش اظهار امیدواری کرد نویسندههای امروز به هویت شهری در داستان اهمیت بدهند
عجیب نیست که جایزه ادبی مشهد به عنوان جایزه بزرگ شناخته شود
در نبود جواد گنجعلی، دبیر بخش شعر جایزه بزرگ ادبی در این مراسم، از محمدکاظم کاظمی، شاعر افغانستانی مقیم ایران دعوت شد تا چند کلامی درباره «ادبیات در آئینه شهر» سخن بگوید. کاظمی با بیان اینکه آنچه از خراسان میشناسیم، سرزمین بزرگی است که به هر طرفش نگاه میکنیم و از هر سمتش پیش برویم تا کیلومترها آنسوتر باز در خراسان هستیم، گفت: این سرزمین بزرگ میراث ادبی ما است. ما امروز وارث آن در خراسانی هستیم که با ۳ قسمت خراسان شمالی، جنوبی و رضوی شناخته میشود.
به گفته کاظمی این سرمین بزرگ همیشه از بزرگترین مباحث شاعران و نویسندگان بزرگ بوده است و آنچه به عنوان سابقه ادبی سراغ داریم شاید در هیچ قلمر دیگری مثل خراسان نباشد همچنان که بسیاری از شهرها هر کدام حکیم، عارف، شاعر یا بزرگی داشتهاند درحالیکه خراسان بزرگ همه اینها را با هم داشته باشند.
او یادآور شد: ما در مشهد میتوانیم میراثدار خراسان بزرگ باشم به عنوان شهری که فعلا از خراسان داریم و رقیبی هم نمیشناسد. مشهد در واقع فقط پایتخت خراسان رضوی نیست بلکه پایتخت منطقه بزرگتری است که میتواند از آن میراث پاسداری کند؛ بنابراین خیلی عجیب نیست جایزه ادبی مشهد به عنوان جایزه بزرگ شناخته شود.
به گفته کاظمی، گرچه وضعیت مشهد از نظر ادبی در زمان حال چندان چشمگیر نیست، حتی جشنواره شعر توس چند سالی است برگزار نشده است و رویداد داستانی در این سالها نداشتیم، به هر حال امیدواریم مشهد دوباره به آن دور برگردد که شاعران و نویسندگانش دروکننده جوایز جشنوارهها بودند.