چرا تخریب؟ چرا این همه سختگیری؟ چرا باید این در، سالها بر یک پاشنه بچرخد؟ چرا قانون را بهروز نمیکنیم؟
چرا از توسعه متوازن غافلیم؟ حرف ما ضرورت رسیدن به یک نگاه تازه است نه خداینکرده عبور از قانون، لذا بهصراحت میگوییم بیقانونی هرگز! تخریب طبیعت هرگز! مدرن کردن مزارع آری. توسعه متوازن آری. به هدر دادن سرمایهها هرگز! بیتوجهی به روستاها هرگز! افزایش درآمد روستاییان حتما. ایجاد اشتغال و بهکارگیری کارگر و سرعت چرخه اشتغال حتما.
فکر میکنم مشکل اصلی اینجاست که کشاورزی ما راه خود را میرود. دامداری ما راه خود را میرود. گردشگری ما راه خود را میرود و هیچکدام به یکدیگر نمیرسند؛ چون همه در چند خط موازی حرکت میکنند. چون قانونگذاران ما با کشاورزی و دامداری و دهقان، آشنایی چندانی ندارند. مسئولان هم بیشتر پشتمیزنشین هستند و از فقر و مشکلاتی که در روستاها وجود دارد، خبری ندارند.
بعید میدانم قانونگذارانی که کرم خراط، کرم ساقهخوار یا سن را بشناسند، زیاد باشند. بعید میدانم مسئولانی که بدانند چقدر از کشاورزان ما خردهمالکند، زیاد باشند.
این یک واقعیت است که قانونگذاران و مسئولان اجرایی آنطور که باید، نه از کشاورز اطلاع درست دارند نه از کشاورزی. درد کمآبی را فقط کشاورز ما میفهمد. سرمازدگی را فقط کشاورز ما میفهمد. گرانی سم، کود و هزینه کارگر را فقط کشاورز ما میفهمد. مصیبت وقتی است که کشاورز، خردهمالک باشد و تورم لجامگسیخته پیشرویش. نه میتواند در ۲ هزار متر زمین گندم بکارد و نه با ۳ هزار متر باغ، جهیزیه دختر تهیه و پسر داماد کند.
چه باید کرد؟ یا به طرف تشکیل شرکتهای تعاونی کشاورزی و تجمیع اراضی باید رفت. چون کشاورزی و زراعت در کمتر از چند هکتار، اقتصادی نیست یا باید روستایی مهاجرت کند به حاشیه شهرها. برای تحقق اولی، ارادهای در کار نیست. دومی هم که بمب خطرناکی میشود که با کوچکترین اعتراضهای اجتماعی همگام میگردد؛ چراکه کشاورز روستایی در شهر با نابسامانیهای بسیار روبهرو میشود و فاصله وحشتناک طبقاتی، او را یک شورشی بار خواهد آورد.
پس چه باید کرد؟ چشمها را باید شست، جور دیگر باید دید. بهروز باید بود. واقعیت را باید پذیرفت. توسعه متوازن، نگاه عادلانه به شهر و روستا، وضع قانون مترقیانه. بدیهی است وقتی کشاورز خردهمالک باشد و تورم باشد و از طرف دیگر جامعه شهری به باغچهای ویلایی نیازمند باشد، کشاورز باید زمینش را بفروشد.
بدیهی است وقتی قانون دستوپاگیر است، وقتی هیچ مماشاتی نیست، بازرسی که ژانوالژان را تعقیب میکند، حکم تخریب سرمایهها را میدهد، اما توسعه متوازن میگوید سرمایهها را از شهر به روستا ببرید. نیروی کار به کار گیرید. وقتی از زمین کوچک و زارع تهیدست کاری ساخته نیست، صنعت بومگردی و گردشگری را ترویج کنید. آموزششان دهید. چرا نباید در فردوسی، کلات، طرقبه و شاندیز، کنگ، ابرده و زشک که این همه مستعد گردشگری و توریست هستند، نگاه خشکی را که به کشاورزی چندهکتاری داریم، تغییر دهیم؟
مسئولان جهادکشاورزی ملزم به اجرای قانون هستند و خردهای بر ایشان نیست، اما نمایندگان مجلس میتوانند این مشکل را حل کنند، با وضع قوانین جدید مبتنی بر توسعه مدرن. از آقای امامی، نماینده محترم طرقبه و شاندیز و چناران، انتظار بیشتری است تا با تهیه طرحی، کاری کند کارستان؛ کاری که هم واقعیت خردهمالکی و فقر اقتصادی مردم و هم نیاز طبقه شهری به باغچه و اشتغالزایی و ارتباط آن با گردشگری را درک کند.
اگر قانون اصلاح شود، همزیستی مسالمتآمیز بین شهری و روستایی بهوجود میآید. گردش پول صورت میگیرد. فرهنگسازی میشود. طبیعت بیشتر از گذشته دوستداشتنی خواهد بود. نه زمینی رها میشود و نه کوهی تخریب.