ایمان فروزاننیا | شهرآرانیوز؛ بچه که بودم، دهه آخر ماه صفر را خیلی دوست داشتم. حالوهوای خوب دهه اول محرم دوباره برمیگشت توی خانه و محله. صدای نوحهها بلند میشد و همچنین بوی زعفران، گلاب و برنج. منشأ بو حیاط خانه بیبی بود. دقیقتر اگر بخواهم نشانی بدهم، دیگ وسط حیاط که بخار خوشمزه و معطر از آن بلند میشد.
مردهای سیاهپوش دور دیگ چنبه میزدند و بیبی گاهی میآمد چیزی در دیگ میریخت. آنجا نقطه آشنایی من با دیگچه بود. اسمش در عالم بچگی برایم عجیب بود و نمیدانستم چرا یک غذا باید اسمش را از دیگ بگیرد؟! بیبی در آن دیگ غذا زیاد پخته بود، ولی دیگچه یک قرابت عجیبی با آن ظرف داشت. هم طعام اسمش را از ظرف گرفته بود و هم ظرف ارزشش را از طعام، و مثلا اگر کسی آن دیگ را میخواست، میگفت «دیگ دیگچه نذری بیبی» را لازم دارم.
همین حالا هم وجه تسمیه این غذا برایم واضح نیست. فقط میدانم دیگ پختنش از دیگ نذریهایی مثل شله کمی کوچکتر است، ولی هرچه گشتم، نفهمیدم که دیگچه چطور اسمش این شد. چندجایی خواندم که به آن کته زعفرانی هم گفته بودند که به گمانم از اساس اشتباه است. چون کته را با شیر نمیپزند. اگر هم بپزند، آن را چنبه نمیزنند و مخلوط نمیکنند. بگذریم! داشتم مقدمهچینی میکردم که بگویم حالا که رسیدهایم به دهه آخر ماه صفر، اگر از دیگچه نگویم، بی انصافی است در حق کلی خاطره خوب کودکی که میدانم برای خیلی از شما هم مشترک است.
دیگچه در مشهد غذایی با ارج و قرب است و خیلیها پای دیگ آن و وقت همزدنش حاجتروا شدهاند. یک نکته عجیب که وقت نوشتن این مطلب با آن روبهرو شدم، این است که اگر در فهرست کتابهای آشپزی بزرگ و کوچک بگردید، اسم و دستور پختی از دیگچه پیدا نمیکنید. دیگچه در مشهد شناختهشده و معروف است. بیشتر مشهدیها بارها در سال طعم آن را میچشند و شاید خودشان نذر دیگچه داشته باشند، اما بر خلاف مشهد، مردم دیگر شهرها دیگچه را نمیشناسند و اگر با آن روبهرو شوند، شاید آن را با شیربرنج اشتباه بگیرند. داخل پرانتز بگویم که دیگچه شباهت بسیاری به شیربرنج دارد، بهخصوص مدلهایی از شیربرنج که در هندوستان و جنوب شرق ایران طبخ میشود و از شیربرنجهای مرسوم کمتر آب دارند. محتمل و منطقی است که مردم خطه خراسان با دست بردن در شیوه طبخ شیربرنج که قدمتی هزارساله دارد و در آثار ادبی کهن مثل شاهنامه فردوسی میتوان ردش را دید، غذایی جدید درست کرده باشند که بهواسطه طعم و خواصش محبوب شده و به فرهنگ و سنتهای آیینی هم راه پیدا کرده است. حتما خودتان میدانید که دیگچه از شیربرنج شیرینتر و عطر گلاب و زعفران آن بهواسطه دم کشیدن بیشتر است.
بعضی از آشپزها دیگچه را دسر یا میانوعده در نظر میگیرند، ولی چه از نظر ارزش غذایی، چه از نظر پروپیمان بودن، دیگچه یک وعده غذایی کامل است و در بسیاری از مجالس نذری این طعام شیرین و خوشعطروطعم را بهعنوان صبحانه بین مردم پخش میکنند. مثل بسیاری از نذریهای سنتی مشهد، دیگچه هم برای آماده شدن علاوه بر مواد اولیه که شیر، برنج، شکر، گلاب و زعفران هستند، به چند دست توانمند برای همزدن مداوم نیاز دارد. وجود چنبهزن است که صاحب نذر را از شیربرنج یا شلهزرد به سمت دیگچه هُل میدهد.
آنهایی که دیگچه همزدهاند، میدانند که آخرین ساعتهای آماده شدن این نذری حتی از ایستادن پای دیگ شله سختتر است. اگر این همزدنهای پرزحمت نبود، قطعا دیگچه علاوه بر ایام محرم و آخر صفر، در دیگر وقتها هم پای ثابت سفره مشهدی میشد. ناگفته نماند که مواد اولیه و چنبهزن پرزور، شروط لازم برای طبخ دیگچه هستند، ولی کافی نیستند. این طعام، پزندهای ماهر هم میخواهد که دیگچه را برشته و مغزپخت دربیاورد و دقت و مهارت کافی داشته باشد. اهل سلیقه دیگچه را دورنگ درست میکنند؛ بخشی با زعفران و مقداری هم بدون زعفران، تا ظرف نذری را با ترکیب سفید و زرد بیشتر از معمول زینت بدهند. اگر بخواهند سنگتمام بگذارند هم کمی روی دیگچه پودر نارگیل یا پسته میریزند و بعد از سرد شدن، بین همسایهها و نیازمندان پخش میکنند.