محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - چند سالی است که تولید آثار دفاع مقدس در سینمای ایران به وادی جدید قدم نهاده و با اضافه شدن سینماگران جوانتر به بدنه سینمای جنگ، شکل ساخت فیلمهای دفاع مقدس، رفته رفته پوست میاندازد و به جای تمرکز صرف بر روی جلوههای ویژه یا قابلیتهای سینمایی میدان جنگ، بر خلاقیتهای روایی و طراحی متفاوت قصه استوار میشوند و شمه تازهای از سینمای دفاع مقدس را، با زاویه دیدی تازه و از نقطهنظری تازه، به تصویر میکشند. «آبادانیازده ۶۰» اثر مهرداد خوشبخت، یکی از همین آثار است که با تکیه بر طراحی نوآورانه قصهای بدیع و جذاب، با محوریت دو عنصر دفاع و رسانه، بازنمایی غافلگیرکننده و متمایزی را روانه پرده نقرهای کرده است.
فیلمنامه «آبادانیازده ۶۰»، بیش از اینکه پرداخت درجه یکی داشته باشد، نان طرح خوبش را میخورد. دقت نظر و ظرافت درخور ملاحظهای که نویسنده در کنار هم قرار دادن افراد مختلف از طبقات گوناگون جامعه به خرج میدهد، این فیلم را شایسته عنوان یک اثر ملی کرده است. پیرنگ هوشمندانه قصه، امکان به جریان افتادن تنوع در تار و پود «آبادان یازده ۶۰» که بیشتر در لوکیشنهای محدود و بسته فیلمبرداری شده را فراهم آورده است. کنار هم قرار گرفتن زن جهادگر، زن شهری، مسئول رادیو، مرد عربزبان، رزمنده میدان جنگ و یک مرد ارمنی تکنیسین رادیو و...، باعث شده در «آبادان یازده ۶۰» یک جمع تشکیل شود و پرداخت درست و اصولی این گروه که هدف واحدی را دنبال میکنند، وظیفه دشواری است که نویسنده فیلم به خوبی از پس آن برآمده و نمونهاش کمتر در سینمای ایران به چشم میخورد.
قصه فیلم که پوستر اصلی هم به خوبی آن را منعکس میکند، در شهر آبادان و در یکی از روزهای جنگ تحمیلی، روایت میشود؛ جایی که شهر در آستانه سقوط قرار گرفته و گروه اصلی فیلم، تصمیم میگیرند هر طور شده رادیوی این شهر را سرپا نگه دارند. این تصمیم شجاعانه و بزرگ که به نوعی وظیفه مقاومت ملی را بازنمایی میکند، در شعار دلنشین «اینجا آبادان است و آبادان میماند» متجلی شده و افتتاحیهای جذاب و پرکشش را برای «آبادانیازده ۶۰» رقم میزند. جالب اینکه تصمیم خطرناک اعضای تیم، اگر به درستی پرداخت و حلاجی نمیشد، ممکن بود رنگ و بوی لجاجت یا افراطیگری به خود بگیرد. با این حال، نویسنده «آبادانیازده ۶۰» با چیرهدستی موفق میشود که این تصمیم را برای مخاطب جوانتر فیلم، موجه و معقول جلوه دهد؛ مخاطبی که در عصر انفجار اطلاعات و هجوم شبکههای مجازی، احتمالا درک درستی از اهمیت استراتژیک و امیدبخش رادیو به عنوان رسانهای که مقاومت ملی مردم آبادان را نمایندگی میکند، ندارد.
پس از تهنشین شدن موقعیت اصلی فیلم و آشنایی با شخصیتها، «آبادانیازده ۶۰» دچار نوعی بیانسجامی و شلختگی در روایت میشود که همین موضوع کار دست اثر میدهد. در واقع، پس از گذشت نیم ساعت از شروع فیلم، مخاطب با چند نقطه اوج دراماتیک طرف است که به وسیله برخی دیالوگهای میانی، به هم متصل شدهاند. البته نباید فراموش کنیم که موقعیتهای مذکور، با تمرکز بر موضوع شهادت، بسیار اثرگذار و جذاب از کار درآمدهاند و میتوانند مخاطب را منقلب کنند؛ اما مشکل اینجاست که فاصله بین این موقعیتهای پراحساس و کوبنده، با ملات دیالوگهای تصنعی یا روابط سطحی پر شده و همین موضوع قصه «آبادانیازده ۶۰» را با فراز و فرودهای متعدد و نوسان زیادی همراه کرده است.
مهرداد خوشبخت در مقام کارگردان، بهترین اثر کارنامه خود را روانه سینما کرده و با این فیلم گام بلند روبهجلویی برداشته است. فیلمهای قبلی خوشبخت، از «جای او دیگر خالی نیست» و «صدای پای من» گرفته تا «عقاب صحرا»، عمدتا آثاری متوسط و ضعیف در سینما لقب گرفته بودند؛ اما «آبادانیازده ۶۰» با آنها مقایسه نمیشود و به لحاظ اجرایی پیشرفتهای چشمگیری را نشان میدهد. جدای از پروداکشن آبرومند و باکیفیت این پروژه بزرگ، خوشبخت توانسته کیفیت بصری «آبادانیازده ۶۰» را در لوکیشنهای محدود و بیشتر داخلی فیلم، حفظ کند. انتخاب بازیگران هم نشان دهنده تسلط کارگردان بر تشکیل گروه سازنده فیلم است که استاندارد جلوه میکند. همکاری خوشبخت با مهدی جعفری در مقام فیلمبردار هم انتخابی هوشمندانه است که نشان میدهد کارگردان فیلم عوامل کاربلد سینما را خوب میشناسد. هرچند پس از فیلم تحسین شده «۲۳ نفر» توقعات از مهدی جعفری به شدت بالا رفته و دوربین او در فیلمبرداری «آبادانیازده ۶۰» برخی انتقادها از این فیلمبردار باسابقه را به دنبال داشته است. در مجموع، اجرا و کارگردانی این فیلم از کیفیت آبرومندی برخوردار است و بلوغ فیلمساز را نشان میدهد.
اگرچه نام ستاره اسم و رسمداری در تیتراژ «آبادانیازده ۶۰» به چشم نمیخورد، اما انتخابهای درخور کارگردان برای نقشهای مختلف، اهداف فیلم را محقق میکنند. بازیگران کمتر شناخته شدهای مانند حمیدرضا محمدی، ویدا جوان و شبنم گودرزی با این فیلم فرصت درخشش و معرفی خودشان به سینمای ایران را به دست آوردهاند و علیرضا کمالی در مقام نقش اول فیلم و رهبر تیم، اجرای تروتمیز و جاافتادهای را به نمایش میگذارند؛ گرچه اجرای موقعیتهای پرالتهاب و دراماتیک این فیلم، اگر به بازیگران کارکشتهتر با توانایی و انعطاف بالاتری در اجزای صورت سپرده میشد، میتوانست نتیجه بهتری به همراه داشته باشد. گذشته از اینها، تلاقی و انطباق بهترین شخصیت فیلم با بهترین بازیگر این اثر، درخشانترین عنصر «آبادانیازده ۶۰» را رقم زده است. حسن معجونی در نقش عضو ارمنی گروه، اجرایی گیرا و بالاتر از سطح انتظار دارد و عمق شخصیت موسیو را پیش چشم مخاطب قرار میدهد.
با وجود نقاط قوت پرتعداد، سکانس پایانی «آبادانیازده ۶۰» که میتوانست نقطه اوج و بهترین بخش آن باشد، با اشتباهات ناموجه فیلمساز، به نقطه ضعف این فیلم تبدیل شده و بخشی از تلاشهای عواملش را به باد میدهد. استفاده اغراق شده از تصاویر آهسته و موقعیتی که گویا فقط برای مشخص شدن فرجام شخصیتهای اصلی سهلانگارانه طراحی شده و در پایان فیلم قرار گرفته، به هیچ وجه در قد و قامت این فیلم خوشساخت ظاهر نمیشود. «آبادانیازده ۶۰» میتوانست با طراحی بهتر در سکانس پایانی، به اثری درجه یک و ماندگار تبدیل شود؛ اما ناتوانی فرمی و سرسری برگزار کردن سکانس پرظرفیتی که باید شهادت در راه یک هدف متعالی را بازنمایی کند، پای فیلم آخر مهرداد خوشبخت را در آخرین قدم سست میکند.