غلامرضا آذری خاکستر | شهرآرانیوز؛ همزمان با جنگ جهانی اول، ایران شاهد قحطی و خشکسالی، گرانی و بیماریهای واگیر همچون وبا و آنفلوانزا بود. به روایت تاریخ، روزهای سختی برای ایرانیها همینطور خانوادههای ساکن خراسان رقم خورده است.
در این میان، زنان و کودکان در معرض آسیبهای جدی بودند. گزارشهای منتشرشده حاوی مطالبی باورنکردنی است، زیرا طبق گفته یکی از خبرنگاران انگلیسی، اتفاقات ناگواری در مناطق مختلف ایران رخ داده است. داناهو، در ژانویه ۱۹۱۸، به عنوان افسر اطلاعات، مأمور خدمت در نیروی «هیس» انگلستان انتخاب شد و ۵ آوریل ۱۹۱۸ وارد ایران شد.
بخشی از مشاهدات او مربوط به همدان و توصیف زنان و کودکان در قحطی است. قسمتهایی از این گزارش را محمدقلی مجد در کتاب «ایران در قحطی بزرگ» منتشر کرده و در این زمینه نوشته است: مجرمین اغلب زنان هستند و قربانیان، کودکانی که از جلو خانههایشان ربوده میشوند و یا در شلوغی بازار قاپیده میشوند. مادران از اینکه برای گدایی تکه نانی، نوزادشان را تنها بگذارند، میهراسند، زیرا ممکن است در غیبت آنان، کودکانشان ربوده و خورده شوند. نظمیه ۱۰ زن را بازداشت کرده که اعتراف کردهاند تعدادی کودک را ربوده و خوردهاند و با این بهانه که گرسنگی آنها را به چنین جرایم هولناکی وادار کرده، از خود دفاع کردهاند.
وضعیت مشهد نیز نامطلوب گزارش شده است. خانوادههایی که در معرض قحطی و خشکسالیهای آن ایام بودند، بیشترین صدمات را دیدهاند. اسلستین مسیونر آمریکایی ۲۱ دسامبر ۱۹۱۸ مینویسد: قحطی در مشهد در حال گسترش است و هرروز جدیتر میشود. گندم اکنون پوندی ۶۵ تومان است. مردم فقیر در اینجا بهشدت از نظر غذا در رنجاند. ما شمار اندکی از آنها را ظهر هرروز با پولی که دوستان برای این کار دادهاند اطعام میکنیم.
نشریه نییرایست، چاپ لندن، در شماره ۱۲ آوریل ۱۹۱۸ ضمن گزارشی از مشهد، به توصیف اوضاع در نوامبر ۱۹۱۷ میپردازد: یکسالونیم است در ناحیه مشهد برف و باران نباریده و خشکسالی دارد خیلی جدی میشود. مردم فقیر که همان دستمزد گذشته خود را دریافت میکنند نان را به قیمت ۴ برابر معمول آن میخرند. آنها چیزهای دیگر نظیر چای، شکر، میوه و ... را بهکلی کنار گذاشتهاند، زیرا فراتر از ظرفیت جیب آنهاست. هزاران نفر از آنها ماههاست لب به گوشت نزدهاند. آنها همه پولشان را برای نان خالی میدهند و بسیاریشان همان نان را نیز به قدر کافی نمیتوانند تهیه کنند.
یکی از نتایج و آسیبهای جدی این قحطی در مشهد ازدیاد کودکان سرراهی است. این نشریه ادامه میدهد: از منابع موثق شنیدم که نوزادان را سر راه میگذارند تا کسی آنها را بردارد و تیمار کند. حدود ۲۵ نفر از این نوزادان سرراهی را به دارالشفای حرم امامرضا (ع) بردهاند.
سختی معیشت و گرانی در آن ایام به حدی است که برخی خانوادهها گوشت مردار میخورند. نویسنده کتاب «دخالت نظامی بریتانیا در شمال خراسان» نیز ضمن اشاره به فقر در مشهد نوشته است: در این ایام (۱۹۱۸ میلادی/ ۱۳۳۶ قمری) مشهد را فقر و فاقه در برگرفته بود، و هنگامی که مرض یا قحطی شهر را فرامیگرفت، اعیان و متشخصان آنجا را به قصد نقاط مناسب ترک میگفتند و اتباع خود و دیگران را به حال خود واگذار میکردند.