محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - او نیازمند معرفی نیست؛
رضا عطاران، یکی از معدود شمایلهای تمامنشدنی سینما و تلویزیون ایران در دهههای اخیر و چهره عجیبی که انگار قصد تمام شدن یا از اوج پایین آمدن ندارد. صحبت از مردی است که بدون القاب دهان پرکن و نگاه از بالا به پایین، بدون اینکه هوادارانش صفحات اجتماعی را در حمایت از او به آتش بکشند و بدون ذرهای ریاکاری و اطوارهای مصنوعی، سه دهه در اوج بوده و همچنان در عرصه هنرهای نمایشی ایران بزرگی میکند.
این هنرمند مشهدی باسابقه و شناخته شده، چهارشنبه گذشته توانست در پایان سومین دهه از فعالیت رسمی خود مقابل دوربین، به سومین سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر دست پیدا کند؛ جایزه مهم و ارزشمندی که برای ایفای نقش در فیلم سینمایی
«روشن» به وی اعطا شد. در این مطلب نگاهی داریم به سبک بازیگری منحصربهفرد رضا عطاران و عملکرد درخورش در سیونهمین جشنواره فیلم فجر.
برای مردم
رضا عطاران در اوایل ششمین دهه از زندگی خود بهسر میبرد و همچنان از محبوبیت زایدالوصفی در بین مردم برخوردار است. در یک دهه اخیر، معمولا جمع کثیری از مردم برای رفتن به سینما از فرمول نگاه کردن به سردر سینما و اعتماد کردن به اسم رضا عطاران استفاده کردهاند و اغلب پشیمان هم نشدهاند. سالهاست که عدهای منتظرند تا عطاران تمام شود؛ اما کسی دقیقا نمیداند که او، با اینکه نقشهای عجیب و غریب متفاوت و برونگرایانه هم بازی نمیکند، چراهمچنان در اوج است؟ کسی که انتخاب اول بیشتر فیلمسازان ایرانی برای شاهنقشها یا به قول معروف نقشهای سیمرغی نیست، چطور به یکی از مهمترین بازیگران یک دهه اخیر تبدیل شده؟
تحلیل محبوبیت مداوم رضا عطاران کار بسیار دشواری است. با این حال، اگر بخواهیم فقط یکی از جوانب موضوع را بررسی کنیم، بیراه نخواهد بود که فکر کنیم عطاران جایزهاش را از یک نیروی غیرمادی پیشبینیناپذیر، از جنس کارما، میگیرد. صحبت از مردی است که در تمام این سالها سمت مردم بوده و بیشتر از اینکه به خودش، اعتبار هنری کارنامهاش و قضاوتهای منتقدان فکر کند، به لبخند روی لب مردم یا جلب رضایتشان به هر ترتیب ممکن، اندیشیده است.
عطاران همان کسی است که چند سال پیش، در واکنش به انتقاد یکی از اهالی سینما، جملهای با این مضمون به زبان آورد که «برای خنداندن مردم هر کاری میکنم»؛ البته با لحنی به مراتب تندتر. این شاید تنها مورد تمام این سی سال اخیر باشد که خبرنگاران حیرتزده، خشم و برافروختگی را در چشمهای همیشه خندانش دیدند. وقتی هنرمندی باشی که تنها یک بار، آن هم به پشتیبانی از مردمی که به خندیدن نیاز دارند، رگ گردنت ورم میکند، سیمرغ کمترین هدیهای است که جهان برایت در نظر خواهد گرفت.
یک مغز پیچیده
نگاهی به کارنامه هنری رضا عطاران نشان میدهد که با یکی از پیچیدهترین مغزهای تاریخ سینمای ایران طرفیم. او در ظاهر تبحر خاصی در ایفای نقش آدمهای سادهلوح و ابله دارد، اما پشت این چهره تخت، یک مغز پیچیده قرار گرفته که اجازه نمیدهد مخاطب بفهمد که این بازیگر چقدر تقلا میکند تا مخاطب بویی از پیچیدگی درونش نبرد. به عبارت دیگر، خصلت طلایی بازیگری رضا عطاران همین است که او میتواند شعور بازیگری و نبوغ هنری خودش را پنهان کند تا بیشتر از آنکه به عنوان یک آکتور شناخته شود، برای مردم یک شمایل ساده باشد.
ویژگی منحصربهفرد بازی عطاران ایجاب میکند که در عین بلوغ و باهوش بودن، ابله و بیبرنامه به نظر برسد. او این کارش را به قدری خوب انجام میدهد که در طول سالهای متمادی فعالیتش در سینما و تلویزیون، عده زیادی از کارشناسان بر این مطلب پافشاری میکردند که آنچه عطاران جلوی دوربین میبرد، نه بازی این بازیگر، بلکه بداههای از شخصیت خود اوست. اظهارنظر ناشیانهای که به مرور زمان، با فیلمهایی مانند
«اسب حیوان نجیبی است»، «بیخود و بیجهت»، «دهلیز» و حالا «روشن» غلط بودنش برملا شد.
آقای همهفنحریف
سه دهه فعالیت رضا عطاران در عرصه نمایش نشان میدهد که مورد عجیب عطاران، تقریبا هر جا که بوده، به موفقیت رسیده است. حضورش در آثار ویژه گروه سنی کودک و نوجوان کاملا اثرگذار بود و به تولید مجموعههای ماندگار «سیب خنده» و «مجید دلبندم» انجامید. وقتی پای فانتزی آیتمیک آمد، با «قطار ابدی» چشمها را خیره کرد. صحبت از نوشتن طرح قصه و خلق شخصیت که شد، با «زیر آسمان شهر» آدمهایی فراموش نشدنی آفرید و وقتی خودش تصمیم گرفت سریال بسازد، با «خانه به دوش» و «متهم گریخت» لحن کمدی تلویزیون ایران را، از فانتزی خاصی که در تصرف مهران مدیری بود، به یک جور کمدی واقعگرایانه و تلخ تغییر داد.
وقتی از تلویزیون فاصله گرفت، هیچ قله فتح نشدهای در رسانه ملی نداشت و سراغ سینما رفت. با نقشهای کمدی رنگارنگش در دهه هشتاد میدانداری میکرد. از اواخر این دهه، وقتی که با
عبدالرضا کاهانی همراه شد، شمه تازهای از نبوغش در بازیگری را به رخ کشید و نشان داد که چه کارهای عجیبی از دستش برمیآید. سودای کارگردانی که به سرش افتاد، در همان گام نخست، با «خوابم میاد» سیمرغ نگاه نو را گرفت و با نمایش تکنفره و متفاوتش در
«رد کارپت» نشان داد چه ذهن خلاقی دارد.
روشن
رضا عطاران از ابتدای دهه نود تا امروز پنج بار برای فیلمهای «خوابم میاد»، «دهلیز»، «طبقه حساس»، «مصادره» و «روشن» نامزد سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شده و دو بار برای «طبقه حساس» و «روشن»، فیلمهایی از دو جهان کاملا متفاوت ساخته دو کارگردان مختلف از دو نسل با تفکراتی کاملا جدا، برنده سیمرغ بلورین شده است. از این منظر، او موفقترین بازیگر دهه نود سینمای ایران، لااقل از نگاه جشنواره فیلم فجر به عنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور، محسوب میشود؛ توفیق مهمی که در رقابت با افرادی همچون نوید محمدزاده، فرهاد اصلانی، پیمان معادی، شهاب حسینی، حمید فرخنژاد، جواد عزتی و... حاصل شده است.
«روشن»، آخرین فیلم روحا... حجازی، در شرایطی سیمرغ را برای عطاران به ارمغان آورد که فیلم ابدا یک شاهکار سینمایی درجه یک به شمار نمیرود و همین موضوع ارزش کار بازیگر نقش روشن را چند برابر کرده است. البته «روشن»، به اندازهای که منتقدان برنامه «هفت» در برابرش گارد گرفتهاند، فیلم بدی نیست؛ اما حتما شخصیتپردازی رضا عطاران، در نقش روشن، ایرادهای جدی دارد. علاقه «روشن» به سینما در فیلمنامه ملموس نشده، اطلاعات کافی از گذشته او در دسترس نیست و تحول شخصیتش هم به اندازه کافی با کدهای جایگذاری شده در فیلمنامه هدایت نمیشود تا باورپذیر به نظر برسد.
روحا... حجازی اما، برای ایفای این نقش، به سراغ بهترین گزینه ممکن رفته و به عطاران اعتماد کرده است. چنین فیلمنامه سترونی را فقط یک سینماگر قهار میتوانست اینگونه به جلوه بیاورد و بیننده را تحتتأثیر قرار دهد. «روشن» مرد مظلوم و به انتها رسیدهای است که به دلیل مشکلات شخصیتپردازی و برخی ضعفهای موجود در اجرا، مانند هموزن نبودن پارتنرها، طراحی لباس عجیب در سکانس پایانی و فرجام نامتوازنش، کمتر بازیگری میتوانست آبرومند از عهدهاش بربیاید. عطاران اما، توانست این نقش را آنقدر خوب دربیاورد که داوران جشنواره با سیمرغ بدرقهاش کنند.
شیشلیک
عطاران امسال، علاوه بر
«روشن»، با فیلم
«شیشلیک»، اثر محمد حسین مهدویان، نیز در جشنواره حضور داشت.
«شیشلیک»، بیشتر به دلایل مضمونی، مورد انتقاد گروه وسیعی از کارشناسان قرار گرفت و داوران جشنواره نیز، شاید به دلیل بیتوجهی تاریخی جشنواره به فیلمهای طنز که دیگر به یک رویه و قانون نانوشته در جشنواره فجر تبدیل شده، نظر مثبتی روی آن نداشتند.
با این حال، رضا عطاران در نقش هاشم اجرای درخور و باورپذیری در این فیلم ارائه میکند و نشان میدهد که حتی در عرصه سینمای کمدی هم تواناییهای ناشکفته زیادی دارد. چند سکانس این اثر، بهویژه سکانس مصاحبه با دوربین تلویزیونی و سکانس دعوا، به احتمال زیاد مورد توجه مردم قرار خواهد گرفت و «شیشلیک» با عطاران میتواند اتفاق تازهای برای سینمای کمدی ایران باشد؛ سینمایی که سالها در اولویت دوم بوده و معمولا فیلمسازان و بازیگران درجه یک، به فعالیت در آن، تردیدهایی دارند.
پرافتخارترین بازیگر مشهدی
حالا دیگر میتوانیم رضا عطاران را پرافتخارترین بازیگر مشهدی بدانیم. او پنج بار نامزد دریافت سیمرغ شده که دو بار دستش به جایزه رسیده است. یک بار برای فیلم «طبقه حساس» (کمال تبریزی) و بار دیگر برای فیلم «روشن» (روحا... حجازی). او یک بار هم برای فیلم «خوابم میاد» سیمرغ کارگردانی بهترین کارگردانی را دریافت کرد.
در شرایطی که همه برگزیدگان از خانوادهشان تشکر میکردند و پایین میآمدند، رضا عطاران در کنار تشکر یک درخواست مهم را هم مطرح کرد. او به یکی از مهمترین مطالبات مردم یعنی واکسیناسیون کرونا اشاره کرد و با زبانی طنز گفت: «این طور نباشه که برای هر شهر فقط یه آمپولزن بذارین.» حرفهای جسورانه رضا عطاران در یک مراسم مهم سینمایی بازتاب مثبتی در شبکههای اجتماعی داشت.
عطاران در مسیر دریافت سیمرغ بهترین بازیگر مرد، پنج نفر رقیب داشت که دو نفرشان یعنی پرویز پرستویی و محسن تنابنده بازیگران ستاره و شناخته شدهای بودند. میلاد صویلوی برای فیلم یدو، امیر نوروزی برای فیلم مامان و نوید پورفرج برای فیلم زالاوا رقبای سرسختی برای عطاران نبودند. رسم نانوشته جشنواره این است که سیمرغ را به بازیگران کودک و نوجوان نمیدهد.
جوانترین بازیگری که سیمرغ نقش اول را گرفته ترانه علیدوستی است. او برای بازی در فیلم «من ترانه پانزده سال دارم» در هجدهسالگی سیمرغ دوره بیستم ۱۳۸۰ را گرفت. با این حساب میلاد صویلوی از جمع رقبا خارج میشد. بازیگران ناشناخته و کمتر شناخته شده هم بخت کمتری برای دریافت جایزه دارند. در نتیجه میتوانیم بگوییم عطاران در یک رقابت جدی با پرستویی و تنابنده پیروز شد.
مردی که فوق تخصص خنداندن مخاطبان سینما و تلویزیون است، این بار با یک نقش جدی وارد ضیافت جشنواره شد. «روشن» را بدون شک میتوان تلخترین فیلم امسال نامید. فیلمی که مجموعهای از گرفتاریها و بدبختیها مثل فقر و آوارگی و خیانت و تنفروشی و اعتیاد و ... را به تصویر میکشد. وقتی آدم معصوم و تحقیرشدهای مثل «روشن» (با بازی رضا عطاران) وسط این دایره فلاکت گیر میافتد، مخاطب بیشتر آزردهخاطر میشود.
از کمدی سیاه تا تراژدی روشن
عطاران با بازی خوب و روانش این انسان مفلوک و بیچاره را در لحظاتی دوستداشتنی جلوه میدهد. فیلمنامه «روشن» نواقص زیادی دارد؛ ولی بازی رضا عطاران در این فیلم را نمیتوان نادیده گرفت. داوران جشنواره به کلیشهشکنی علاقه زیادی دارند و بیشتر به بازیگرانی جایزه میدهند که از قالب همیشگیشان بیرون آمده باشند. عطاران که بیشتر به فیلمهای طنز و کمدی روی خوش نشان داده، این بار سراغ یک شخصیت متفاوت رفته است. او پیشتر هم شانس خودش را در نقشهای جدی آزموده است.
در فیلمهای سینمایی «نشانی»، «صندلی خالی» و «دهلیز» دیگر از آن عطاران شوخوشنگ خبری نیست. در «دهلیز» او تصویرگر مردی است که دچار قتل شده و حالا میخواهد پای چوبه دار برود. تقابل عاطفی این مرد با فرزندش لحظات حسی فیلم را رقم زده است. عطاران در خلق شخصیت «روشن» تا مرز تراژدی پیش رفته و نقش یک انسان ترحمبرانگیز را جلوی دوربین برده است.
روحا... حجازی کارگردان «روشن» در نشست مطبوعاتی فیلم گفت که اگر عطاران حاضر به پذیرفتن نقش نمیشد، فیلم را نمیساختم. گفتههای این فیلمساز نشان میدهد که او از قبل نقش را برای عطاران نوشته و روی همکاریاش حساب ویژهای باز کرده است.
تعداد زیادی از کارهای این بازیگر و کارگردان در دایره کمدیهای سیاه میگنجد. او حتی وقتی میخواهد بخنداند دست بر روی پلشتیها میگذارد و نقاط تاریک جامعه را نشانمان میدهد. در سریالهایش «مثل خانه به دوش»، «متهم گریخت» و «بزنگاه» از آوارگی و بیکاری و فقر و اعتیاد میگوید. فیلم «شیشلیک» که امسال با بازی عطاران اکران شد اگر چه ظاهری کمدی دارد، ولی در بسیاری از لحظاتش مخاطب را میگریاند. در واقع عطاران در کارهای کمدیاش هم صرفا به دنبال خنداندن نیست و میخواهد حرفهای مهم و جدی بزند.
کودکی و نوجوانیاش را در اطراف میدان ضد و محله گاراژدارای مشهد گذراند و در سن هجدهسالگی برای تحصیلات دانشگاهی به تهران رفت. در مشهد دورههای بازیگری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را گذراند و در چند تئاتر به کارگردانی مرحوم منوچهر حامد به عنوان بازیگر روی صحنه رفت. چند سال پیش در گفتوگویی وقتی داشت خاطرات قدیمیاش را ورق میزد گفت: «با بچههای گروه، فاصله بین تقیآباد و کوهسنگی را پیاده میرفتیم. من بین راه آواز میخواندم و تمرین صدا میکردم.»