واقعا زنها فرشته اند؟ صدالبته، اما وقت هایى هست که یکى از هزاران فرشته با اینکه مى داند دشمن واقعى انسان، اموال و دارایى هاى اوست نه انسان، حالش کمى مجنون مى شود. چرا؟ چون بیشتر پاى یک مرد یا چند مرد درمیان است؛ برای نمونه، ظلم و زور پیوسته آقایان، برای مثال، تنوع طلبى آقایان یا تازه به دوران رسیدن ایشان یا چیزهاى دیگرى که نمى دانیم. با چنین رویکردى ازسوى آقایان، نزاع بانوان با یکدیگر یا خداى نکرده دعواى بانوان معصوم با آقایان، بیش از حد خشن میشود.
حضور ۱۴ هزارو٣٩٧زن ساکن خراسان رضوى در پزشکى قانونى به خاطر دعواومرافعه آن هم در ۹ ماه اول امسال، عدد بسیار شگفت انگیزى است که چه بسا تا پایان سال به ۲۰ هزار نفر فرشته برسد! واکاوى علل آن از منظر جامعه شناسى و روان شناسى، آسیب هاى اجتماعى و البته مناسبات خانوادگى و... یک ضرورت اجتناب ناپذیراست.
پاسخ به چرایى و چگونگى این ناهنجارىها شاید راه حلى پیش پاى مدیریت جامعه قرار دهد تا سر پزشکى قانونى این قدر شلوغ نباشد. همین جا اضافه کنم در همین ۹ ماه اول سال، ۲۵ هزارو ۳۹۴ تن از مردان خراسان رضوى نیز به خاطر نزاع در پزشکى قانونى حضور یافته اند.
آماروارقام ثبت شده نزاع در مدت یادشده در سراسر کشور، ۱۴۵ هزارو٢٦نفر است و مانند همیشه و در نمونههای مشابه سه برابر بانوان معصوم. چرا؟ چون نزاع و بزن وبکوب آقایان بسیار مکرر و مشهود است. یقه گیرى هاى خیابانى، یکى از آن هاست که با زخم و جرح همراه است. کبودى پاى چشم و زخم عمیق چاقو در پهلوى عمر که تن پوش را خونى مى کند، از آن جمله است؛ البته در مواقعی هم که پاى میانجى درمیان بوده، ایشان با سرزنش فیزیکى طرفین دعوا، روبه رو و مصدوم شده است.
منازعه خیابانى بانوان، بیشتر با شرکت پرجوش وخروش دختران رخ مى د هد که البته خیلى زود هم با دخالت بانوان رهگذر پایان مى یابد.
رازگشایى از چرایى دعواى آنان خیلى زود ما را به این نتیجه مى رساند که همچنان پاى آقایان درمیان است؛ نگاه کنید به جروبحث هاى آنان، مانند به وقت ایستادن در صف مرغ در روزگار سرد و خاکستر زمستان و حضور نامبارک کرونا. عامل آن کشمکش هاى گاه ناباورانه، زنان سرپرست خانوار یا زنان آسیب دیده اجتماعى یا بانوانى هستند که مردانشان حوصله ایستادن در صف را ندارند.
من از سر اتفاق دیدم دو دختر جوان در پاساژى شیک در یک لحظه دست به گیسو شدند که این کارشان با تشویق آقایان و نگرانى بانوان حاضر در صحنه روبه رو شد و سرانجام با وساطت خانم نسبتاجوانى غائله پایان یافت.
آن بانوى نسبتاجوان که شانه به شانه آقاى محترمى ایستاده بود، صدا برکشید: «به معرکه خنده آقایان پایان دهید خانم هاى جوان!» آیا آن دختران نمى دانستند دعوا را فقط باید از دور تماشا کرد، نه آنکه آن را ساخت؟ من بى خبرم که مى دانستند یا نه، اما تماشاگران جوان مرد بر این باور بودند که پاى یک مرد درمیان بوده است، شاید هم کیف زنى یا کف زنى.
فرقى نمى کند و آنها از سر نیاز به خوردن و نمردن، تن به هنجارشکنى مى دهند و این نیاز، نتیجه کار برنامه نویسان و مجریان مرد است.
نکته: عمیقا امیدوارم این نوشته، یک سویه و جانب دارانه در حمایت از زنان تلقى نشود که خطاست. من از تبعات مردسالاران مطلق مى گویم که سرنوشت زنان را گاه فارغ از سرشت آنان قضاوت مى کنند. ننوشته پیداست که ممکن است اندک زنانى باشند که به هیچ وجه، اهل تعامل نباشند و در ستیز با هنجارها باشند. ممکن است.
تبصره: اجازه بدهید یادى کنم از بانوان و آقایان دو استان شمالى و جنوبى خراسان رضوى که در همان مدت یادشده به خاطر نزاع، سر از پزشکى قانونى درآورده اند.
خراسان شمالى: ٢١٤٠زن و ٦٤٢٤ مرد، خراسان جنوبى: ١٢٢١زن و ٣٢٣٨مرد.
کاش من مى توانستم کمتر موجب گله و شکایت همراهم و دو دخترم از خودم شوم!
کاش مسئولان باور کنند که پشت هر زن موفقى یک مرد عاقل، عادل، منصف و عاشق وجود دارد؛ مانند آنجلا مرکل، صدراعظم مقتدر، خلاق و کاربلد آلمان، یا بانو جاسیندرا، نخست وزیر تواناى نیوزیلند.