پنجم اسفند روز تولد خواجهنصیرالدین توسی، دانشمند ایرانی را بهنام «روز مهندس» نامگذاری کردهاند. بنده بهصفت رشته تحصیلیام که مهندسی شیمیپلیمر است و بسیار هم به مفهوم و بنیان مهندسی علاقه دارم، میکوشم که خوب و بد نگاه مهندسی را توضیح دهم.
ابتدا درباره وجه مثبت این نگاه توضیح میدهم. بهنظر میرسد که بهجز مفاهیم علمی که در هر رشتهای از مهندسی وجود دارد، مهندسی واجد یک نگاه و رویکرد اساسی است؛ رویکردی که به آن «اپتیمایزیشن» یا بهینهسازی میگویند. هر مهندسی که این نگاه را نداشته باشد، باید مدرک مهندسی او را باطل کرد. برای فهم این موضوع از مثال استفاده میکنم. فرض کنید که در یک کارخانه کمباین یا گریدرسازی مهندس هستید. از شما میخواهند که طرح ساخت یک کمباین یا گریدر را بدهید. این طرح را بر اساس چه سرعتی برای آنها طراحی میکنید؟ آیا ممکن است کمباینی ساخت که با سرعت صد کیلومتر بر ساعت حرکت کند؟ تأمین این ویژگی در طراحی کمباین بهینه نیست، زیرا بهتر است کمباین یا گریدر را با تریلی جابهجا کنید و بهجای آن فقط با سرعت حداکثر ۲۰ کیلومتر ساخته شود.
ساخت کمباینی که هم گندمها را درو کند و هم با سرعت صد کیلومتر حرکت کند، بهلحاظ اقتصادی و فنی مقرون بهصرفه نیست. باید برای دستگاهی با این کارکرد، میان قدرت و سرعت نقطه بهینهای را پیدا کرد و در اینجا به سرعت زیاد نیازی نیست. وظیفه طراح با ذهنیت مهندسی پیداکردن بهترین مقدار سرعت برای این دستگاه است. این نگاه در ساخت کلیت و نیز تکتک اجزای آن دستگاه باید رعایت شود. نمونه دیگر. فرض کنید شیوهنامهای صادر شود که بر اساس آن خانههای تهران بهگونهای ساخته شود که در برابر ۹ ریشتر زلزله مقاوم باشد.
این کار نیز عاقلانه و بهینه نیست، زیرا هزینهها را چنان سنگین میکند که در برابر احتمال وقوع زلزله ۹ ریشتری اتلاف منابع محسوب میشود و چنین هزینه زایدی در اصل بیهوده است و از جیب مردم پرداخت میشود. نگاه مهندسی توضیح میدهد که باید میان امکانات و اهداف و شیوههای ساخت، مسیری را انتخاب کرد که کمترین هزینه و بیشترین بهرهوری را داشته باشد. متأسفانه باید گفت که اداره امور کشور در ایران بر اساس این نگاه مهندسی شکل نگرفته است، وگرنه چگونه ممکن بود که در دوره احمدینژاد حدود ۷۰۰ میلیارد تا ۸۰۰ میلیارد دلار درآمد نفتی داشته باشیم، اما تقریبا هیچ شغلی و بهتعبیر دیگری هیچ تولیدی شکل نگرفته باشد. این یعنی اتلاف منابع و ضد نگاه مهندسی است.
وجه منفی نگاه مهندسی این است که مدیریت امور فرهنگی و اجتماعی را نیز مثل مدیریت اشیا و امور اقتصادی فرض کنیم و قصد مهندسیکردن آن را داشته باشیم. همچنانکه طرح و نقشه اولیه یک ساختمان ریخته میشود و مهندس و معمار و همه عوامل تولید را به کار میگیرند که آن را بسازند، برخی اذهان ساده فکر میکنند که مدیریت امور فرهنگی و اجتماعی و سیاسی نیز چنین است و میتوانند فرهنگ و جامعه را از خلال نقشه ازپیشطراحیشده و با کمک افراد، مهندسی کنند و به نقطهای که میخواهند برسانند.
در واقع نوعی عاملیت در مهندسی اشیا و اموال هست که هرگز در مهندسی سیاست و اندیشه و فرهنگ وجود خارجی ندارد. با تأسف تمام باید گفت بههمان اندازه که وجه مثبت نگاه مهندسی در مدیریت فنی و مادی جامعه ایران غایب است، وجه منفی آن در مدیریت فرهنگی و سیاسی جامعه ایران رواج دارد. شاید بتوان گفت تا نگاه مهندسی و بهینهسازی در امور اقتصادی و مادی غالب نشود و تا نگاه مهندسی و ارادهگرایانه از امور سیاسی و فرهنگی حذف نشود، مشکلات ما همچنان پابرجا میماند.