لیلا کوچکزاده | شهرآرانیوز - امسال همزمان با جشنهای پیروزی انقلاب اسلامی از سردیس شهیدی رونمایی شد که با بیش از هزار ساعت پرواز در زمان جنگ، خواب را از چشمان دشمن ربوده بود. این دومین سردیس شهید سرلشکر خلبان ابراهیم فخرایی بود که ازسوی فردین اسفندیاری، مجسمه ساز جوان مشهدی ساخته شد و در محل پایگاه پنجم رزمی هوانیروز مشهد جانمایی شده است.
شهید فخرایی متولد اردیبهشت ۱۳۳۵ در مشهد بود که در ۱۵ اسفند ۱۳۶۵، در عملیات کربلای ۵ به شهادت رسید. پیکر این شهید بعد از گذشت ۱۳سال در سال ۱۳۷۸ تفحص و در قطعه ۲۹ فرماندهان ارشد ارتش در بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد. هم زمان با فرارسیدن سالگرد شهادت این خلبان مشهدی، با فردین اسفندیاری که با ساخت این مجسمه یاد شهید فخرایی را زنده نگه داشته، گفتگو کرده ایم که در ادامه میخوانید.
ویدئو | آیین رونمایی از سردیس خلبان شهید سرلشکر ابراهیم فخرایی در مشهد
رسالت هنرمند، اولویت دادن به علاقه شخصی اش است
مجسمههای رستم و رخش در ابتدای بولوار شاهنامه، حاج حسین ملک در خانه ملک و تندیسهای شهید فخرایی و مفتح و ... از ساختههای فردین اسفندیاری است. در همه این موارد، ساخت مجسمههایی از قهرمانان و اسطورههای ملی ایران در کارهای این مجسمه ساز جوان که متولد سال ۱۳۷۱ است، دیده میشود. او میگوید: رسالت هر هنرمندی، اولویت دادن به علاقه شخصی اش است و برای من ارج نهادن اسطورههای ملی اهمیت بسیاری دارد و اینکه به عنوان مجسمه ساز، یاد و خاطره آنان را برای نسلهای آینده زنده نگه دارم.
او به این هم اشاره میکند که قبل از ساخت مجسمهها باید درباره آن شخصیت اطلاعات به دست بیاورد تا حس خودش را با زبان هنر بیامیزد: من مجسمهای را میسازم که حس خوبی به آن شخصیت پیدا کنم و با او ارتباط بگیرم. این موضوع درباره شهید ابراهیم فخرایی با مطالعه کتابی از زندگی این شخصیت اتفاق میافتد.
او میگوید: سه، چهار سال پیش، ساخت این سردیس به من پیشنهاد شد و برادر ایشان کتاب «شرح آسمان» را که زندگینامه شهید ابراهیم فخرایی بود، برای مطالعه در اختیار من گذاشت. ویژگیهای وطن دوستی ایشان به شدت پررنگ بود و چند داستان هم درباره ایشان به شدت برجسته بود که در ساخت مجسمه راهگشایم شد.
سیلی به گوش افسر آمریکایی
او به ماجرای سیلی زدن ابراهیم فخرایی به افسر آمریکایی اشاره میکند و میگوید: شهید فخرایی در سالهای پیش از انقلاب و در هنگام آموزش دیدن در هوانیروز، به توهین افسر آمریکایی به هم رزمش، بی تفاوت نمیماند و بدون ترس و واهمه و باوجود ارج و قرب فرماندهان آمریکایی، به گوش این افسر سیلی میزند و به او گوشزد میکند که حق ندارد به هم وطنش توهین کند.
اسفندیاری ادامه میدهد: داستان دیگر درباره او به پروازش در ارتفاع پایین مربوط است که رعب و وحشت به دل عراقیها میانداخت و آنها میدانستند که بیگمان پشت فرمان این هلی کوپتر ابراهیم فخرایی نشسته است. به همین دلیل است که هنگام سرنگون کردن بالگرد او و آتش گرفتنش، بازهم بالگرد را به رگبار میبندند تا از کشتن فخرایی خیالشان آسوده شود.
غرور و وطن پرستی در سردیس شهید فخرایی
درهرصورت اسفندیاری با این پیش زمینه ها، دو سردیس ابراهیم فخرایی را که یکی در پایگاه پنجم رزمی هوانیروز مشهد و دیگری در حدفاصل بولوار دانشجو و صدف جانمایی شده، ساخته است و به گفته خودش سعی کرده، حس غرور و وطن پرستی و قدرتی که از این خلبان الهام گرفته را در سردیس او پیاده کند.
اسفندیاری میگوید: حالتهای صورت و حالت چشمها و چرخش گردن در مجسمه طوری است که حس قدرت را میرساند. اما معمولا مجسمه ساز در هنگام ساخت اثر، حس خود را منتقل میکند. حسی که زبان، قادر به وصف نیست و با دیدن مجسمه میتوان آن را دریافت. همان طور که مخاطبان در بازخوردها، حس غرور را از صورت ایشان و قدرت را از حالت ایستادنشان دریافت کرده بودند. اما متریال این دو سردیس که شبیه هم هستند، از جنس فایبرگلاس با ارتفاع ۸۰ سانتی متر است که روی آن پتینه برنزی انجام گرفته است و به گفته اسفندیاری از نظر استحکام، در برابر شرایط جوی بسیار مقاوم است و بیش از ۲۰ سال میتواند عمر کند.
سازنده سردیس شهید ابراهیم فخرایی در پاسخ به این سؤال که اگر قرار باشد، تندیس این شخصیت را هم بسازد به چه ویژگیهایی توجه میکند، میگوید: در ساخت تندیس، حتما نیاز نیست که عین به عین نمادهای مربوط به آن شهید را کنار هم گذاشت. مثل اینکه هلی کوپتر کبری را در کنارش گذاشت. بلکه میتوان از فرمهای فیگاراتیو و انتزاعی برای نشان دادن قدرت ایشان بهره برد. فرمهایی که نشان دهد ایشان در عین اینکه خلبانی قدر بوده اند، انسانی با روحیهای قوی هم بوده اند.
ابی مشهدی
در جبهه، شهید ابراهیم فخرایی را «اِبی مشهدی» صدا میکرده اند. او که دوست داشت وقتش را در پرواز بگذراند، عاشق زندگی هم بود. آخرین باری که از اصفهان به قصد دارخوین میپرد، به جای کس دیگری است. آن هم در آستانه نوروز و در حالی که به اندازه کافی پروازهایش را انجام داده است؛ پرواز بی بازگشت در ۱۵ اسفند ۱۳۶۵. هر پرواز جنگی، ده دقیقه بوده است و خلبانان در مجموع در یک روز ۶۰ دقیقه پرواز داشته اند. اما در همین یک ساعت، خلبان به دلیل استرس بالا و در خطر حمله بودن، هزاربار شهید میشده است و میتوان گفت شهید ابراهیم فخرایی هم ۷۰۰ ساعت از هزار و ۱۰۰ ساعت پروازش، عملیاتی است که اگر این زمان را در ۶ ضرب کنید میبینید که ۴ هزار و ۲۰۰ بار شهید شده است.