پزشکیان: ملت ایران در جنگ ۱۲روزه، همدلی و اقتدار خود را ثابت کرد اعلام ترکیب جدید اعضای کمیسیون عمران، حمل‌ونقل و ترافیک در سال پنجم شورای ششم اعلام ترکیب جدید اعضای کمیسیون بانوان و خانواده در سال پنجم شورای ششم بازسازی معراج شهدا مشهد، در نقطه پایانی | فعالیت فرهنگ‌سرای عروج در معراج شهدا ترمیم تروما‌های یک آتش‌نشان | گزارشی از ضرورت ارائه خدمات روان‌شناسی به کارکنان یکی از سخت‌ترین مشاغل دنیا برای تپش‌های زندگی | گزارشی به مناسبت روز جهانی سلامت قلب و راهکار‌های مراقبت از آن آتش‌نشانان نماد واقعی فداکاری، مسئولیت‌پذیری و ازخودگذشتگی‌ هستند نماینده مجلس: فعالیت هسته‌ای کشور بهتر از گذشته تداوم خواهد یافت شهردار مشهد مقدس خبر داد: رضایت ۸۵ درصدی از وضعیت امنیتی و ۶۶ درصدی از وضعیت ترافیکی در مشهد افزایش ۱۵ درصدی خدمت رسانی پایانه‌های مسافربری شهرداری مشهد نسبت به سال ۱۴۰۳ دو رویداد ویژه نمایشگاهی در مشهد از فردا (۸ مهرماه ۱۴۰۴) برگزار می‌شود + جزئیات جزئیات جدید از حادثه شهادت آتش‌نشان فداکار «رضا فخریان»، در مشهد دبیر مرکز مطالعات راهبردی جمعیت: رشد جمعیت ایران تا ۱۴۱۵ متوقف می‌شود | خط پایان ۱۰۰ میلیونی همراهی تهران برای تأمین واگن‌های مشهد | قطار‌های جدید در راه مترو مشهد گلایه مردم از روند کند سامان دهی قبور شهدای گمنام بوستان ملت مشهد فرمانده کل ارتش: دشمن را زیر نظر داریم و با هر کار اشتباه او به شدت برخورد خواهیم کرد مدیرعامل سازمان آتش‌نشانی مشهد مطرح کرد: تشکیل پرونده برای ۱۷۰ ساختمان دارای نقص ایمنی در وزارت کشور| قانون «شهید خدمت» برای آتش‌نشانان در انتظار تصویب مجلس است+ فیلم وزارت امور خارجه: بازگشت تحریم‌ها غیرقانونی و ناموجه است گروه‌های حساس همچنان در خانه بمانند | هوای ناسالم مشهد برای کودکان و سالمندان (۶ مهر ۱۴۰۴)  مشهد در بزرگداشت شهید نصرالله، صحنه همبستگی با جبهه مقاومت شد
سرخط خبرها

«اما و اگر»های یک حال خوب

  • کد خبر: ۶۱۳۱۷
  • ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸
«اما و اگر»های یک حال خوب
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار

یکم. تعریفش را از دور و نزدیک شنیده ام. «جمعه بازار» یکی از مناطق شهر را می گویم، پس همین جمعه، دمدمه های ظهر، شا ل وکلاه می کنیم و با خانواده می رویم تا وقت بگذرانیم و دوری بزنیم و چشم بچرخانیم و چیزکی بخریم... شاید.


دوم. جمعه بازارها همیشه حال وهوای خودشان را دارند.
از جان مرغ تا شیر آدمیزاد در بساطشان پیدا می شود؛ فروشنده هایی که در هوای سرد استخوان سوز، پشت پاچال یا در گوشه غرفه یک دردو مترشان، نشسته اند و با چشمان گودافتاده، خیره اند به دست مشتری هایی که گاه، از خودشان نادارتر و ناچارتر هستند. با این همه، غرفه های ازهمه رنگ و آدم های درتکاپو را دوست داری. باور ندارید؟ پیشنهاد می کنم شما هم امتحانش کنید.


سوم. از «خریددرمانی» چه می دانید؟ مرادم خرید کردن با انگیزه تغییر حال وهوا و خلق وخوست. آدم هایی هستند که با این روش، حال دل خودشان را خوب می کنند. برخی روان شناس ها از «خرید کردن» با نام «اعتیاد خاموش خانم ها» نام می برند. راست و دروغش با خودشان.


چهارم. اگر می خواهید حال دلتان خوش شود و درمانش را در «خریددرمانی» می جویید، لازم نیست همیشه تیپ بزنید و با موهای واکس زده و چهره ای «آراگیرا»شده، از هایپرمارکت ها و «مال»ها و فروشگاه های پرزرق وبرق برندهای چندملیتی سر درآورید؛ هرچند آن هم خودش عالمی دارد، اما نه برای امثال ما که به نیمه دوم زندگی پا گذاشته ایم. باور کنید همین جمعه بازارها و چندشنبه بازارهای سنتی و دیمه خودمان با آن درهم ریختگی غرفه ها و با آن فروشندگان بی شیله وپیله، گاه چنان برای من و شما دلبری می کند و شور چشم چرخاندن بر روی کالاها و خرید کردن را در دل ما زنده که تا مدت ها خاطره و حس خوبش به یادگار می ماند.

پنجم. کمی آن سوتر از محوطه جمعه بازار، چند پیرزن دستفروش درکنار پیاده رو بساط کرده اند. نمی دانم، شاید از پس هزینه اجاره غرفه در محوطه بازار برنیامده اند. یکی شان جوراب دستباف کرکی و پاپوش های بافتنی گرم می فروشد و همه را درهم وبرهم، روی یک پلاستیک مشکی کوچک ریخته است. رنگ های گرم و شاد دست بافته های بانوی مسن فروشنده، چشم ها را می نوازد. یک جفت پاپوش بافتنی خوش رنگ بچگانه می خرم به قیمت خیلی مناسب. از کسب وکارش که می پرسم، زبان به شکایت می گشاید. همه حرف هایش را می شنوم اما هیچ نمی گویم!


ششم. می گویند خرید کردن از بساطی ها و فروشنده های دوره گرد از این دست، هرقدر کوچک و کم هم باشد، برکت زندگی خریدار است. نمی دانم شما هم این را باور دارید یا نه؟


هفتم. خرید کرده ایم و به خانه برمی گردیم. باید به خودم تلقین کنم که حال و روزم «به» شده است. زیر لب نجوا می کنم: «ان شاءا... که گربه است!» ناگهان در همان حوالی، نگاهم را بیلبورد بزرگ حاشیه خیابان می دزدد، از همان ها که من و شما را به «خنده» و دل خوش، فرامی خواند. می خواهم اطاعت امر کنم و لبخندکی بر چهره بنشانم؛ چه بسا زورکی!، اما نمی دانم چرا چهره پیرزن دستفروش، پیش چشمانم رژه می رود؟... «کاش حال دل همه خوب باشد.» این را -تلخ کامانه- در دل آرزو می کنم و تا رسیدن به خانه، زبان به کام می گیرم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->