شهردار مشهد مقدس: متروی مشهد به حرم مطهر رضوی رسید و آرزوی زائران محقق شد +ویدئو راهنمای ترافیکی روز‌های آزمون سراسری در مشهد| از چه مسیر‌های جایگزینی برویم؟ (۱۱ و ۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴) برش اسکلت طبقه ششم یک ساختمان در مشهد با دستور قضایی (۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) معاون مالی و پشتیبانی شهرداری مشهد منصوب شد (۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) شورای اسلامی شهر مشهد تصویب کرد: نام‌گذاری چهار توقفگاه ناوگان باری درون‌شهری | تغییر عنوان سازمان عمران و بازآفرینی فضا‌های شهری به سازمان بازآفرینی فضا‌های شهری + فیلم شهردار مشهد مقدس: اواسط هفته آینده، میزبان رئیس‌جمهور برای بهره‌برداری از فاز یک خط سه مترو خواهیم بود عضو شورای اسلامی شهر مشهد: باید در یک سال آینده، نگاه تحولی در شورا داشته باشیم شورا‌ها و مدیریت شهری، ۲ بال توسعه شهر‌ها رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: تلاش برای پایان‌دادن به پروژه‌ها، اولویت شورای شهر در سال پایانی است استاندار خراسان رضوی در بازدید از ایستگاه پایانه مسافربری امام‌رضا(ع): خط۳ مترو مشهد، نخستین پروژه قطارشهری با ماهیت زیارتی است + فیلم شهردار مشهد مقدس: خط ۳ مترو مشهد هدیه‌ای به زائران امام‌رضا(ع) است ثبت یک روز آلوده دیگر در کلانشهر مشهد (۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴) برگزاری آیین اذن خدمت با حضور نیرو‌های خدمات شهری مشهد | قلندرشریف: خدمت به زائران و مجاوران بارگاه منور رضوی خستگی‌ناپذیر است + فیلم راه‌اندازی اتاق لبخند برای مادران و کودکان در بوستان‌های ویژه بانوان شهر مشهد رئیس کمیسیون ورزش و جوانان شورای اسلامی شهر مشهد: زیرساخت‌های ورزشی دوره ششم، برند ورزشی مشهد خواهند شد نایب‌رئیس کمیسیون عمران، حمل‌ونقل و ترافیک شورای اسلامی شهر مشهد: در شورای ششم، بیش از هر دوره‌ای، زمینه مشارکت مردم با مدیریت شهری فراهم شد قلندرشریف: بزرگ‌ترین زمین چمن مصنوعی شهرداری مشهد و ۷ پروژه ورزشی در منطقه ۳ افتتاح می‌‎شود رئیس کمیسیون اقتصادی، سرمایه‌گذاری، مشارکت‌ها و مسکن شورای اسلامی شهر مشهد: رونق ملموس در اقتصاد شهر، هدف شورای ششم است نایب‌رئیس شورای اسلامی شهر مشهد: راه‌اندازی فاز یک خط ۳ مترو، مطالبه دیرینه رهبری و آرزوی مردم مشهد بود
سرخط خبرها

«اما و اگر»های یک حال خوب

  • کد خبر: ۶۱۳۱۷
  • ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸
«اما و اگر»های یک حال خوب
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار

یکم. تعریفش را از دور و نزدیک شنیده ام. «جمعه بازار» یکی از مناطق شهر را می گویم، پس همین جمعه، دمدمه های ظهر، شا ل وکلاه می کنیم و با خانواده می رویم تا وقت بگذرانیم و دوری بزنیم و چشم بچرخانیم و چیزکی بخریم... شاید.


دوم. جمعه بازارها همیشه حال وهوای خودشان را دارند.
از جان مرغ تا شیر آدمیزاد در بساطشان پیدا می شود؛ فروشنده هایی که در هوای سرد استخوان سوز، پشت پاچال یا در گوشه غرفه یک دردو مترشان، نشسته اند و با چشمان گودافتاده، خیره اند به دست مشتری هایی که گاه، از خودشان نادارتر و ناچارتر هستند. با این همه، غرفه های ازهمه رنگ و آدم های درتکاپو را دوست داری. باور ندارید؟ پیشنهاد می کنم شما هم امتحانش کنید.


سوم. از «خریددرمانی» چه می دانید؟ مرادم خرید کردن با انگیزه تغییر حال وهوا و خلق وخوست. آدم هایی هستند که با این روش، حال دل خودشان را خوب می کنند. برخی روان شناس ها از «خرید کردن» با نام «اعتیاد خاموش خانم ها» نام می برند. راست و دروغش با خودشان.


چهارم. اگر می خواهید حال دلتان خوش شود و درمانش را در «خریددرمانی» می جویید، لازم نیست همیشه تیپ بزنید و با موهای واکس زده و چهره ای «آراگیرا»شده، از هایپرمارکت ها و «مال»ها و فروشگاه های پرزرق وبرق برندهای چندملیتی سر درآورید؛ هرچند آن هم خودش عالمی دارد، اما نه برای امثال ما که به نیمه دوم زندگی پا گذاشته ایم. باور کنید همین جمعه بازارها و چندشنبه بازارهای سنتی و دیمه خودمان با آن درهم ریختگی غرفه ها و با آن فروشندگان بی شیله وپیله، گاه چنان برای من و شما دلبری می کند و شور چشم چرخاندن بر روی کالاها و خرید کردن را در دل ما زنده که تا مدت ها خاطره و حس خوبش به یادگار می ماند.

پنجم. کمی آن سوتر از محوطه جمعه بازار، چند پیرزن دستفروش درکنار پیاده رو بساط کرده اند. نمی دانم، شاید از پس هزینه اجاره غرفه در محوطه بازار برنیامده اند. یکی شان جوراب دستباف کرکی و پاپوش های بافتنی گرم می فروشد و همه را درهم وبرهم، روی یک پلاستیک مشکی کوچک ریخته است. رنگ های گرم و شاد دست بافته های بانوی مسن فروشنده، چشم ها را می نوازد. یک جفت پاپوش بافتنی خوش رنگ بچگانه می خرم به قیمت خیلی مناسب. از کسب وکارش که می پرسم، زبان به شکایت می گشاید. همه حرف هایش را می شنوم اما هیچ نمی گویم!


ششم. می گویند خرید کردن از بساطی ها و فروشنده های دوره گرد از این دست، هرقدر کوچک و کم هم باشد، برکت زندگی خریدار است. نمی دانم شما هم این را باور دارید یا نه؟


هفتم. خرید کرده ایم و به خانه برمی گردیم. باید به خودم تلقین کنم که حال و روزم «به» شده است. زیر لب نجوا می کنم: «ان شاءا... که گربه است!» ناگهان در همان حوالی، نگاهم را بیلبورد بزرگ حاشیه خیابان می دزدد، از همان ها که من و شما را به «خنده» و دل خوش، فرامی خواند. می خواهم اطاعت امر کنم و لبخندکی بر چهره بنشانم؛ چه بسا زورکی!، اما نمی دانم چرا چهره پیرزن دستفروش، پیش چشمانم رژه می رود؟... «کاش حال دل همه خوب باشد.» این را -تلخ کامانه- در دل آرزو می کنم و تا رسیدن به خانه، زبان به کام می گیرم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->