آیا آب در مشهد هم جیره‌بندی خواهد شد؟ قلندرشریف: مرکز تخصصی دندان‌پزشکی شهرداری مشهد در مسیر ارتقای رفاه پرسنل، افتتاح می‌شود + آدرس ۳ ایستگاه شارژ خودروی برقی در مشهد تا پایان سال ۱۴۰۴ به بهره‌برداری می‌رسد منصوریان: شورای شهر مشهد در حوزه فرهنگی تحول بنیادین ایجاد کرد | رویکرد‌ میدانی و ارتباط‌محور ویژگی کار شورا بوده است هزینه سالانه ۳ هزار میلیارد تومانی شهرداری مشهد برای رفت و روب، پاکیزگی و مدیریت پسماند بهره‌برداری از بوستان بانوان آفتاب مشهد، تا پایان آذرماه ۱۴۰۴ عراق در آستانه برگزاری انتخابات پارلمان وارد سکوت انتخاباتی شد موحدیان: شورای ششم ارتقای کیفیت زیست شهری را به عنوان هدف کلیدی دنبال می‌کند واکنش مدیرکل فرهنگ و ارشاد خراسان رضوی به ردّ نام‌گذاری ۱۰ دی به نام «روز ملی مشهد» | این طرح بازنگری و اصلاح می‌شود روز‌های انگشت‌شمار هوای پاک مشهد | از ابتدای سال ۱۴۰۴، فقط ۷ روز پاک بوده است اختصاص بیش از ۹۳۶ میلیارد ریال اعتبار به توسعه بوستان‌های منطقه ۷ مشهد افزایش ۵۲ درصدی استقبال شهروندان مشهدی از دوچرخه‌های اشتراکی بایدو نسبت‌به سال قبل | شرایط استفاده از تخفیفات ویژه هوای مشهد دوباره به روزهای آلودگی برمی‌گردد؟ | کیفیت هوا قابل‌قبول اما در مرز ناسالم‌شدن (۱۷ آبان ۱۴۰۴) «روز ملی مشهد»، قربانی تفسیر قانون | تهرانی‌ها بازهم با نام‌گذاری روز ملی مشهد مخالفت کردند پروژه‌های زیرساختی فناوری اطلاعات باید اولویت اقدامات شهرداری باشد رانت واردات موز در قبال صادرات سیب! انجام عملیات تراش و روکش آسفالت از بولوار وکیل‌آباد تا میدان چهارسطحی آزادگان مشهد + فیلم فهرست محصولات غیرمجاز آرایش چشم و ابرو، منتشر شد فرماندار مشهد: ۳۰۰ شرکت افغانستانی در این شهر فعالیت می‌کنند نخستین سکوی شفافیت مالیاتی کشور در خراسان رضوی راه‌اندازی شد | شهردار مشهدمقدس: درآمدهای مالیاتی شهر شفاف می‌شود + فیلم
سرخط خبرها

«اما و اگر»های یک حال خوب

  • کد خبر: ۶۱۳۱۷
  • ۲۳ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۱:۵۸
«اما و اگر»های یک حال خوب
بهروز فرهمند - روزنامه‌نگار

یکم. تعریفش را از دور و نزدیک شنیده ام. «جمعه بازار» یکی از مناطق شهر را می گویم، پس همین جمعه، دمدمه های ظهر، شا ل وکلاه می کنیم و با خانواده می رویم تا وقت بگذرانیم و دوری بزنیم و چشم بچرخانیم و چیزکی بخریم... شاید.


دوم. جمعه بازارها همیشه حال وهوای خودشان را دارند.
از جان مرغ تا شیر آدمیزاد در بساطشان پیدا می شود؛ فروشنده هایی که در هوای سرد استخوان سوز، پشت پاچال یا در گوشه غرفه یک دردو مترشان، نشسته اند و با چشمان گودافتاده، خیره اند به دست مشتری هایی که گاه، از خودشان نادارتر و ناچارتر هستند. با این همه، غرفه های ازهمه رنگ و آدم های درتکاپو را دوست داری. باور ندارید؟ پیشنهاد می کنم شما هم امتحانش کنید.


سوم. از «خریددرمانی» چه می دانید؟ مرادم خرید کردن با انگیزه تغییر حال وهوا و خلق وخوست. آدم هایی هستند که با این روش، حال دل خودشان را خوب می کنند. برخی روان شناس ها از «خرید کردن» با نام «اعتیاد خاموش خانم ها» نام می برند. راست و دروغش با خودشان.


چهارم. اگر می خواهید حال دلتان خوش شود و درمانش را در «خریددرمانی» می جویید، لازم نیست همیشه تیپ بزنید و با موهای واکس زده و چهره ای «آراگیرا»شده، از هایپرمارکت ها و «مال»ها و فروشگاه های پرزرق وبرق برندهای چندملیتی سر درآورید؛ هرچند آن هم خودش عالمی دارد، اما نه برای امثال ما که به نیمه دوم زندگی پا گذاشته ایم. باور کنید همین جمعه بازارها و چندشنبه بازارهای سنتی و دیمه خودمان با آن درهم ریختگی غرفه ها و با آن فروشندگان بی شیله وپیله، گاه چنان برای من و شما دلبری می کند و شور چشم چرخاندن بر روی کالاها و خرید کردن را در دل ما زنده که تا مدت ها خاطره و حس خوبش به یادگار می ماند.

پنجم. کمی آن سوتر از محوطه جمعه بازار، چند پیرزن دستفروش درکنار پیاده رو بساط کرده اند. نمی دانم، شاید از پس هزینه اجاره غرفه در محوطه بازار برنیامده اند. یکی شان جوراب دستباف کرکی و پاپوش های بافتنی گرم می فروشد و همه را درهم وبرهم، روی یک پلاستیک مشکی کوچک ریخته است. رنگ های گرم و شاد دست بافته های بانوی مسن فروشنده، چشم ها را می نوازد. یک جفت پاپوش بافتنی خوش رنگ بچگانه می خرم به قیمت خیلی مناسب. از کسب وکارش که می پرسم، زبان به شکایت می گشاید. همه حرف هایش را می شنوم اما هیچ نمی گویم!


ششم. می گویند خرید کردن از بساطی ها و فروشنده های دوره گرد از این دست، هرقدر کوچک و کم هم باشد، برکت زندگی خریدار است. نمی دانم شما هم این را باور دارید یا نه؟


هفتم. خرید کرده ایم و به خانه برمی گردیم. باید به خودم تلقین کنم که حال و روزم «به» شده است. زیر لب نجوا می کنم: «ان شاءا... که گربه است!» ناگهان در همان حوالی، نگاهم را بیلبورد بزرگ حاشیه خیابان می دزدد، از همان ها که من و شما را به «خنده» و دل خوش، فرامی خواند. می خواهم اطاعت امر کنم و لبخندکی بر چهره بنشانم؛ چه بسا زورکی!، اما نمی دانم چرا چهره پیرزن دستفروش، پیش چشمانم رژه می رود؟... «کاش حال دل همه خوب باشد.» این را -تلخ کامانه- در دل آرزو می کنم و تا رسیدن به خانه، زبان به کام می گیرم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->