نقد دو فیلم جنجالی در «هفت» | «ناجورها» و «فرمول یک» در کانون توجه «فرمول یک» دوبله شد | برد پیت به نمایش خانگی ایران آمد ارکستر سمفونی جوانان، پل هنری میان نسل‌ها هنرمندان موسیقی نواحی خراسان در تالار رودکی به صحنه آمدند مشارکت بیش از هزار هنرمند در جشنواره هنرهای تجسمی جوانان پژمان بازغی: فقط انتظار دارم مستانه مهاجر مادر خوبی برای نفس باشد چرا «شب‌های برره» آنقدر ناگهانی متوقف شد؟ | مهراب قاسم‌خانی از سانسورها گفت! اکران بین‌المللی «مست عشق» کلید خورد استقبال ویژه روسی‌ها از کتاب‌های ایرانی کاظم سیاحی هم به «استخر» صحت پیوست | سومین فیلم کارگردان «جهان با من برقص» جورجیو آرمانی، طراح معروف ایتالیایی مد درگذشت افتخارآفرینی ۲ عکاس از خراسان رضوی در جشنواره بین‌المللی روسیه روبه‌روی زخم‌های درونی | نگاهی به تئاتر «برچسب» در تماشاخانه کربن مشهد سایه‌روشنِ اجرا‌های نمایشی در سالن اصلی تئاتر مشهد | تظاهر به قانون‌مندی یا مدارا با بی‌قانونی؟! حمایت ستاره‌های هالیودی از غزه روی فرش قرمز ونیز مروری بر سریال‌های تازه تلویزیون برای شب‌های پاییز و زمستان پهلوی های شمال و پارسی های جنوب | نوشتاری از محسن میهن دوست، اسطوره‌شناس شهیر مشهدی محسن میهن‌دوست؛ پژوهشگر خراسانی که نیم‌قرن پای افسانه‌ها نشست صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴ جایزه شعر «ساعد باقری» برگزار شد
سرخط خبرها

ادبیات: گنجینه تعبیر‌های تحمل‌پذیرتر از زندگی

  • کد خبر: ۶۱۷۸۱
  • ۲۷ اسفند ۱۳۹۹ - ۱۳:۳۴
ادبیات: گنجینه تعبیر‌های تحمل‌پذیرتر از زندگی
احمد آفتابی - پژوهشگر و مدرس دانشگاه
گاه یک واژه یا یک عبارت به ظاهر ساده در یک متن مکتوب، آنچنان بر دل آدمی می‌نشیند و اثری چنان عمیق بر ذهن و ضمیر او می‌گذارد که ممکن است، نه تنها هیچ‌گاه از یاد نرود، بلکه در موقعیت‌های خاص و چه بسا دشوار، آن کلمه یا جمله، به یاری مخاطب بشتابد و، چون دوستی مهربان، دست او را بگیرد و به سلامت، از آن موقعیت دشوار عبورش دهد. آری! این است یکی از جنبه‌های جادوی کلمات، فرزندان برخاسته از دامن پر مهر و برکت مادر ادبیات، ایزدبانوی کاغذ و قلم، و خداوندگار عالـم پر رمز و راز شعر و داستان.
 
مدتی پیش و در ایام محنت‌زای کرونا، هنگام مرور مقدمه خواندنی و شیرین روانشاد نجف دریابندری بر ترجمه ماندگار خودشان از رمان معروف «ماجرا‌های هکلبری فین» که هم در آغاز رمان منتشرشده توسط نشر خوارزمی آمده است و هم در کتاب «از این لحاظ» نشر کارنامه که شامل مقدمه‌های به نگارش درآمده توسط مرحوم دریابندری است بر ترجمه‌های ایشان از آثار ادبی، فلسفی و تاریخی، با آن انشای دقیق، پاکیزه، آموزنده و قرص و محکم این استاد مسلم نثر معاصر فارسی، به یک ترکیب وصفی ظاهرا معمولی برخوردم که به قول معروف، عجیب بر دلم نشست.
 
البته به احتمال زیاد با حقیر موافقید و چه بسا آنچه در ادامه خواهم گفت را خودتان نیز هنگام مطالعه بعضی متون تجربه فرموده باشید که این «بر دل نشستن» یک یا چند کلمه، ترکیب وصفی، ترکیب اضافی، قید، ضمیر، جمله، جمله معترضه، یک بیت شعر یا مواردی از این دست، علاوه بر اینکه به هنر نویسنده وابسته است، به وضع و حال روحی خواننده نیز بستگی تام دارد. به عنوان مثال، ممکن است در اوج بهجت و شادی، متنی را خوانده باشیم و به سادگی، از روی واژه یا عبارتی گذشته باشیم.
 
اما پس از مدتی که به دلائل مختلف، درگیر ملال و اندوه شده‌ایم، همان کلمه یا جمله قبلی، چنان اثری بر روح و روان ما گذاشته باشد که به تعبیر حافظ، اگر سرمان هم برود، آن اثر از دل و از جان ما بیرون نخواهد رفت: آنچنان مهر توام در دل و جان جای گرفت/ که اگر سر برود، از دل و از جان نرود. در اینجا اعتراف می‌کنم که این اتفاق، در روز‌های کرونایی و هنگام دیدن یک ترکیب وصفی ساده که از کنار هم نشاندن یک صفت و موصوف باز هم به ظاهر ساده، اما به‌شدت دقیق و گیرا، توسط شادروان نجف دریابندری ساخته شده بود، برای این حقیر سراپا تقصیر رخ داد و به تعبیر سعدی، چنان به بوی این عبارت مست شدم که تا مدتی، خبری از دو عالـم و مخصوصا این عالـم خاکی فعلا درگیر با این بیماری همه‌گیر کشنده نداشتم: چنان به موی تو آشفته‌ام، به بوی تو مست/ که نیستم خبر از هر چه در دو عالـم هست. و، اما این عبارت عجیب چه بود؟
 
استاد دریابندری، هنگام مرور زندگی خالق دو نوجوان دوست‌داشتنی عالم ادبیات، یعنی هکلبری فین و رفیق زیرکش تام سایر، ملاح ماجراجوی رودخانه پر پیچ و تاب و سحرآمیز می‌سی‌سی‌پی، کارآفرین ناکام اواخر قرن نوزدهم و البته نویسنده خودآموخته، آموزش آکادمیک‌ندیده و از حیث وسعت و عمق تأثیرش بر ادبیات و خلَف صالحش، سینمای امریکا در قرن بیستم، کم‌نظیر و مثال‌زدنی، یعنی جناب مستطاب «مارک تواین»، به دورانی از حیات او می‌رسد که مارک تواین، هنوز نگارش رمان‌هایش را آغاز نکرده و پس از رها کردن ماجراجویی‌های جوانی‌اش در مقام یک راننده کشتی بر روی رودخانه می‌سی‌سی‌پی، به همراه گروه‌ها و دسته‌های مهاجر و عمدتا جویای کاری که از سمت شرق تا حدودی اروپایی شده، به سمت غرب وحشی و ناشناخته در حال حرکت بودند، روز‌ها در حال سفر با گاری یا پای پیاده بود و شب‌ها، در کنار آتش، برای آن‌ها داستان‌ها و ماجرا‌های اغلب طنزآمیز تعریف می‌کرد.
 
در آن زمان، به این‌گونه افراد که معمولا در هر دسته یا گروه از مهاجران، یکی دو تا از آن‌ها یافت می‌شد، در اصطلاح، شوخی‌ساز یا funnyman می‌گفتند که شغلی بوده است، شبیه استندآپ کمدین‌های امروزی. در آنجا، جناب دریابندری می‌فرماید که یکی از وظایف این شوخی‌ساز‌ها که مارک تواین نیز قبل از نویسنده شدن و بهتر است بگوییم، قبل از یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان امریکایی شدن، یکی از آن‌ها بود، در کنار خنداندن و شاد کردن همراهان مهاجرشان، این بود که «تعبیر تحمل‌پذیرتری از زندگی» ارائه کنند. یادمان نرود که مخاطبان این تعابیر تحمل‌پذیرتر از زندگی، مهاجران معمولا گرفتار سختی‌ها و ناملایمات آن سفر‌های عجیب و طولانی بوده‌اند، سفر‌هایی که نمونه درخشان و البته متفاوتی از آن‌ها را می‌توانیم در رمان دیگری، باز هم با ترجمه مرحوم دریابندری ببینیم، رمان «گور به گور» ویلیام فاکنر. بگذریم!
 
ارائه «تعبیر تحمل‌پذیرتری از زندگی» یکی از هزاران کارکرد ادبیات کلاسیک است، به هر زبانی و در هر فرهنگی. این «تعبیر»، گاه خود را در ماجرا‌های هکلبری‌فین و تام سایر نشان می‌دهد، گاه در ابیات لسان‌الغیب، که اتفاقا او هم در زمانه سخت و پرآشوبی می‌زیسته، به مراتب دشوارتر از این ایام کرونایی ما، و چه خوش فرموده است: حافظ از باد خزان، در چمن دهر مرنج/ فکر معقول بفرما، گل بی‌خار کجاست.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
آخرین اخبار پربازدیدها چند رسانه ای عکس
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->