کم پیش نیامده است در این سالها اتفاقاتی که باعث شده است از همه زندگیام پشیمان باشم و مانند بسیاری از همگنانم از اینکه عمر بر سر خواندن و نوشتن گذاشتهام احساس ندامت کنم و بگویم کاش بهجای این کار بیهوده، صنعتی و حرفهای میآموختم یا مانند بسیاری از مردم این سرزمین شغل شریف دلالی پیشه میکردم تا دستکم دنیایم تأمین باشد و نه اینکه مصداق تام و تمام خسر الدنیا والاخره واقع شوم. البته تاوان این ناشکری را هم بارها دادهام. چه میشود کرد؟ آدمی است و فراموشی.
اما این روزها کمتر ناشکری میکنم؛ علت آن هم بلای فراگیری است بهنام کرونا که همه جهان را بهزحمت انداخته است. علاوه بر گرفتاریهای معیشتی و کسبوکار که بهنظرم مهمترین خسارتی است که این ویروس لعنتی با خود به ارمغان آورده است، آنچه بیش از همه مردم را آزرده کرده، دلمردگی و افسردگی است. خوشحال نیستم که به بلایی مبتلایی نشدهام که دیگران دچار آن شدهاند که بهقول حضرت سعدی: من از بینوایی نیام روی زرد/ غم بینوایان رخم زرد کرد!
غم هر آدمی، غم من هم هست. این را از همان خواندن و نوشتن آموختهام؛ از همان چیزهایی که گاه آنها را از اساس بیهوده میدانم. همان خواندن و نوشتنی که خیلی وقتها قدرش را نمیدانم، سبب شده است به بلایی که خیلیها گرفتارش شدهاند، گرفتار نشوم. البته همانطور که گفتهام، بحث گرفتاری معیشتی چیزی است که هیچرقم نمیتوانم با آن کنار بیایم؛ نه توجیه عرفانی میتوانمش کرد و نه اقتصادی.
هیچچیزی مثل فقر آدمی را حقیر و ذلیل نمیکند و شأن و کرامت او را زیر سؤال نمیبرد. انسان بیشأن و منزلت هم هرچه باشد، انسان نیست. امامعلی (ع) میفرماید: «فقر زبان آدمی را کند میکند.» جملهای تلختر و دردناکتر از این به عمرم نشنیدهام. وجه ممیز آدمی از دیگر حیوانات، نطق است. اگر قرار باشد همین نطق هم بهواسطه تنگدستی کند شود و از گفتن سخن حق باز ماند، چه تفاوتی میان انسان و دیگر جانوران؟ بگذاریم و بگذریم! تا امروز شنیدهاید نویسندهای یا شاعری در این دوران به افسردگی دچار شده باشد؟
من که نشنیدهام. علتش هم این است آنهایی که در زندگیشان کاری جز خواندن و نوشتن بلد نیستند، در روزهای محدودیت روابط اجتماعی نهتنها احساس تنهایی نمیکنند، بلکه بیش از هر وقت دیگری فرصت مییابند کتابهای ناخوانده را بخوانند و نوشتههای ناتمامشان را به سرانجام برسانند. اینکه میگویند دوست خوب کتاب خوب است، شاید از فرط تکرار و استفاده مبتذل در تبلیغات و شعارهای بیحاصل برای شما بیمعنا شده باشد، اما باور کنید حرف بیربطی نیست. بهقول حضرت صائب تبریزی: نیست کاری به دورویان جهانم صائب/ روی دل از همه عالم به کتاب است مرا.
اگر با کتاب و موسیقی و فیلم خوب سروکار پیدا کنید، درمییابید بسیاری از مراوداتتان بهجز اتلاف وقت چیز دیگری نبوده است. یکبار هم که شده است، شیوه زیستن زمره خسر الدنیا والاخره را امتحان کنید. قول میدهم پشیمان نشوید.