آیین بزرگداشت حجت‌الاسلام راشد یزدی در مشهد برگزار شد (۲۳ آبان ۱۴۰۳) | «خطیب اخلاق و انقلاب» رونمایی از کتاب «لیلی منم» در حرم مطهر امام رضا(ع) ویدئو | سیاه‌پوش‌شدن حرم حضرت معصومه(س) رویداد هنری «پرچم بر زمین نمی‌افتد» در مشهد آغاز شد | پرچم مقاومت در دست هنرمندان خوش خرامان می‌روی‌ ای جان جان بی من مرو | یادی از «حسین هریری»، شهید مشهدی مدافع حرم دین و برادر بزرگ‌تری به نام «اخلاق» مادرانگی به سبک یاس نبی (س) | گفتگویی درباره تربیت صحیح فرزند افزایش ۴۵ هزار مترمربعی فضای زیارتی حرم امام‌رضا(ع) | پروژه رواق امیرالمؤمنین(ع) تا پایان سال ۱۴۰۴ به بهره‌برداری می‌رسد ماجرای توسل شهید حسن طهرانی مقدم به امام رضا (ع) انتشار ۴۰ اثر پژوهشی در حوزه تخصصی مطالعات اجتماعی اعتاب مقدس توسط بنیاد پژوهش‌های اسلامی برگزاری مراسم دهه اول فاطمیه در مسجد دانشگاه علوم اسلامی رضوی عزم راسخ انسانی مومن | یادی از سردار شهید حسن طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران مدیرکل تبلیغات اسلامی خراسان رضوی: جهاد تبیین مقدمه امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر است اجتماع مردمی «بیعت با نصرالله» در حرم امام‌رضا (ع) برگزار شد مروری بر فعالیت‌های اجتماعی زنان در صدر اسلام | زنانی که الگو هستند لزوم توجه ویژه کشور‌های اسلامی به تحولات منطقه‌ و دفاع از کرامت انسانی تولیت آستان قدس رضوی: هویت هر انسان مستلزم کرامت اوست مشهدالرضا (ع) در «بیعت با نصرالله»| گزارش شهرآرانیوز از اجتماع مردمی «بیعت با نصرالله» در مشهد + ویدئو دیده فرو بر به گریبان خویش نگاهی به فعالیت‌های علمی زنان خاندان اهل‌بیت (ع) | نور الهام‌بخش دانش
سرخط خبرها
کمی آغوش برای کبوتران سپید

طلا در مس

  • کد خبر: ۶۶۷۷۸
  • ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۱
طلا در مس
امید مافی  - روزنامه نگار
پیام می‌دهید؛ با عشق. آرزو می‌کنید با کسی که دوستش دارید، وسط عرصات کرونا سراسر جهان را قدم بزنید. چه فرقی می‌کند مرگ از نمای دور سراغتان را بگیرد یا از نمای نزدیک، مهم این است که باران بیاید. دنیا را مه بردارد و شما بی اسب و بی چتر و بی ماسک با کسی که دوستش دارید، طولانی‌ترین پیاده روی جهان را گز کنید و دلیلی برای زندگی در این روز‌ها که نفس کشیدن هم حوصله می‌خواهد، پیدا کنید.

پیام می‌دهید. تمام بافت‌های بدنتان از فرط دلشوره می‌تپد. زیر پوستتان قیامتی است. یک حس غریب گلبهی دور مرد بودنتان می‌تند. زیر لب می‌گویید نفرین به این همه سال و ماه که بی تو گذشت! در پوست خودتان نمی‌گنجید و دارید دنبال پوست اضافی می‌گردید. ضرباهنگ ناموزون باد می‌پیچد میان پوچی لحظه هایتان.
پیام می‌دهید، اما نه تیک آبی می‌خورد و نه جوابی می‌رسد که دستکم، حکم پاشویه را برای جسم تب آلودتان داشته باشد. آن کسی که برایش بی دلیل و ناگهان تب کرده اید، آن طرف آنلاین است، اما انگار نه شما را می‌بیند و نه می‌شنود. پلک نمی‌زنید. نفس هم نمی‌کشید. لعنت می‌کنید. نفرین می‌کنید. بخت ناکوک خود را به یک پیام جگری رنگ گره می‌زنید، اما آن طرف کسی که آنلاین است، نه سین می‌کند و نه جواب می‌دهد و نه شانه‌ای بر سر ژولیده رفاقت می‌کشد.

زندگی گاه این گونه است. در اوج خوش باشی احساس می‌کنید جگرتان دارد می‌سوزد و دلتان مدام چنگ می‌خورد. بعد تازه به تنهایی خود پی می‌برید و با مردمک‌های پرکلاغی تان در دامن ژنده سرنوشت، اشک می‌ریزید. ضجه می‌زنید. با مویه می‌آمیزید و در کنار تمام راه‌ها و بیراهه‌ها دنبال خنک‌ترین سایبان می‌گردید؛ سایبانی که گاهی به شکل مرگ درمی آید، به شکل سدر و کافور، به شکل خاک سردی که دور خود پیچیده اید.

از تیک آبی خبری نیست. تلفن هم زنگ نمی‌خورد.‌ای لعنت به هرچه تماس است که می‌تواند قدی را خم کند، شانه‌ای را بشکند و سینه‌ای را آکنده از بغض کند!
تنهای تنهای تنها در خیابانی به بلندای یک آه، قدم می‌زنید. به پیام سین نشده و رگ‌های برزمین چکیده عشق فکر می‌کنید.
ناگهان سرتان را بالا می‌گیرید و چشمتان به گنبد طلایی می‌افتد. به چند کبوتر که امشب، مست‌تر از تمام شب‌ها بال بال می‌زنند. انگار دلخواه‌ترین ناخواسته دنیا وجودتان را لبریز از شوقی غریب کرده است. بغض می‌کنید و بی هوا برای کبوتران کمی آغوش می‌ریزید. دیگر تنها نیستید. یک نفر دارد در دوردست می‌خواند:‌ای حرمت ملجأ درماندگان...
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->