ترافیک سنگین در میدان‌های استقلال و آزادی و خیابان‌های پیرامون حرم امام‌رضا(ع) در مشهد (۱۱ مرداد ۱۴۰۳) هوای کلانشهر مشهد امروز سالم است (۱۱ مرداد ۱۴۰۳) اعمال‌قانون ۲۰۲۴ خودروی حادثه‌ساز در مشهد | ۶۸ خودروی متخلف توقیف شدند (۱۱ مرداد ۱۴۰۳) ضمیری: متولی اجرای طرح‌های تفصیلی مشخص شود حسامی: مشهد نیازمند اعتبارات ملی است  پیشرفت ۶۰ درصدی شبکه جداسازی آب شرب از آب خام در مشهد  ضرورت در دستور کار قرار گرفتن ۳ پروژه ملی «آزادراه حرم تا حرم»، «قطار سریع‌ السیر تهران-مشهد» و «شهر فرودگاهی» توسط مجلس شورای اسلامی  اجتماع مردمی در محکومیت ترور شهید قدس در مشهد برگزار شد + فیلم (۱۰ مرداد ۱۴۰۳) خدمت خالصانه و بی‌چشمداشت پیش‌شرط حضور در کاروان خدام‌الحسین(ع)  زمین ۲۱ هکتاری در شهرک رجایی و باهنر مشهد تعیین تکلیف شد شهردار مشهدمقدس: نیمی از بودجه عمرانی در حاشیه شهر هزینه می‌شود + فیلم مشکلات ساخت مسکن با تفویض اختیار «کمیسیون ماده پنج» به کلان‌شهر‌ها حل می‌شود نگاهی به گلایه‌های شهروندان مشهدی در استفاده از «من کارت» بولوار قمر‌بنی‌هاشم(ع) شهرک‌های شرقی مشهد را به هم متصل می‌کند نخستین جلسه ستاد دهه آخر صفر شهرداری مشهد برگزار شد + فیلم هوای کلانشهر مشهد امروز سالم است (۱۰ مرداد ۱۴۰۳) شهردار مشهدمقدس: کاروان خدام‌الحسین(ع) شهرداری مشهد به نجف اشرف اعزام می‌شود | مردمی‌سازی؛ رویکرد اصلی شهرداری در دهه آخر صفر شهروند خبرنگار | گلایه شهروند از روند بهسازی بولوار حر در مشهد + پاسخ ماجرای تجمع سهام‌داران «سامان بهمن» مقابل شهرداری مشهد چه بود؟ ۵۰ درصد دانش‌آموزان مشهدی هنوز برای سرویس مدرسه ثبت‌نام نکردند مشاور شهردار مشهدمقدس در امور زنان منصوب شد (۹ مرداد ۱۴۰۳)
سرخط خبرها

یک قاب خیالی از اعماق شاهنامه

  • کد خبر: ۶۷۶۴۸
  • ۲۹ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۰۵:۵۷
یک قاب خیالی از اعماق شاهنامه
امید مافی - روزنامه‌نگار

یک تصویر فراواقعی هولناک چشم‌خانه‌ها را پر کرده است. باد در کوچه‌های خاکی توس، هروله می‌کند و آفتاب ولرم صورت‌ها را نوازش می‌دهد. رودابه و زال از اعماق شاهنامه بیرون می‌زنند تا هزار سال پس از دلدادگی، دوباره خیابان‌ها را گز کنند و از تن دادن به تیغ تاریخ سر بزنند.

زال با آن مو‌های سپید، اول به یک آرایشگاه می‌رود و موهایش را های‌لایت می‌کند تا هم آلامد باشد و هم رؤیا‌های باستانی‌اش را فراموش کند. رودابه هنوز برای زال می‌میرد و با استشمام عطر شوی مهربانش، کیفور می‌شود. دردانه مهراب کابلی به زال می‌گوید: «برویم کوهسنگی هوایی بخوریم و از فراز آن، شهر را ببینیم.» کلاغ‌ها در کوهسنگی دنیا را روی سرشان گرفته‌اند و آرامش عاشق و معشوق را به‌هم می‌زنند. زال دستش را در جیبش می‌گذارد و از رودابه می‌پرسد: «چرا اینجا هیچ خبری نیست؟» یک نفر که دارد لابه‌لای شاخه‌ها تاب می‌خورد، به آن‌ها می‌گوید: «از وقتی کسب‌وکار کرونا رونق گرفته است، مردم کمتر از خانه‌هایشان بیرون می‌آیند و در خوف و بیم ترجیح می‌دهند در پارک محله خود قدم بزنند.»

زال و رودابه با یک تاکسی شیک، خودشان را به باغ نادری می‌رسانند تا با نادرشاه افشار عکسی سه‌نفره بگیرند. نادر، اما رفته است واکسن بزند تا بیش از این به ماسک‌ها و عطسه‌ها و سرفه‌ها مشکوک نباشد. او در رده سنی شونصدسال به بالا جاگرفته است و تنهاکسی است که می‌تواند بساط این درد مردافکن را همچون بساط سرزمین‌هایی که فتح کرده است، جمع کند. رودابه حیران است. به نگهبان باغ نادری می‌گوید: «اگر نادر برگشت و سراغ ما را گرفت، بگو از طریق پرندگان نامه‌بر جویای حالش خواهیم شد». آن‌ها هنوز نمی‌دانند با یک آیفون کوچک، می‌توانند در کلاب‌هاوس شرکت کنند و پشت دود سیگار با نادر کلنجار بروند.

مقصد بعدی زوج رومانتیک، بازاررضاست. توی راه، دلشان برای سوگلی‌شان غنج می‌رود و قول می‌دهند یک روز بارانی دیگر با رستم و رخش به شهر بیایند. کمترکسی سراغ خرید انگشتر و جغجغه و تیله و خروس‌قندی می‌رود. زال دل به دریا می‌زند و با تمام اسکناس‌هایش یک تسبیح شاه‌مقصود اصل می‌خرد تا وقتی به عمق تاریخ برگشت، یادگار داشته باشد. رودابه هم یک جین جوراب می‌خرد تا بین رستم و تهمینه و اسفندیار و بهمن و بیژن و داراب و سین‌دخت تقسیم کند. یک بسته آب‌نبات هلدار هم برای همه شخصیت‌های شاهنامه می‌خرد. از داروخانه آن‌سوی بازاررضا هم چند ورق قرص آسنترا و دیازپام می‌خرند تا شب‌ها سیمرغ توی خواب راه نرود و از میزان نگرانی‌اش بکاهد.

روز‌های آخر اردیبهشت است، اما شهر به دلیل کرونا و کم‌آبی، حال خیلی خوبی ندارد. زال با تماشای آدم‌ها در خیابان‌هایی که هیاهو و شلوغی قبل را ندارند، بهانه سیمرغ را می‌گیرد و به رودابه می‌گوید: «بهتر است برگردیم به شاهنامه و کارت شناسایی خود را نشان فردوسی دهیم. آخر من موهایم را بلوند کرده‌ام و ممکن است حکیم، ما را نشناسد.»

آن‌ها با یک تاکسی دربست به توس برمی‌گردند و در طرفه‌العینی به میان ابیات شاهنامه می‌غلتند. آنجا در تمام ۵۰ هزار بیت شاهنامه دارد باران می‌بارد و رستم ابر‌ها را زیر پیراهنش، پنهان کرده است تا پس از کشتن دوباره سهراب، آب شور کم نیاورد!

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->