امید حسینی نژاد | شهرآرانیوز - فعالیت گروههای مارکسیستی در شهر افزایش پیدا کرده بود. دلباختگان این مکتب با توسعه تفکرات خود سعی داشتند تا جوانان شهر مشهد را به سمت خود جذب کنند، اما در این میان مردی با تکیه بر اعتقاد راسخ و دانش عمیقش دست بر زانو نهاد و یک تنه در مقابل این هجمهها ایستاد.
استاد محمدتقی شریعتی، کانون نشر حقایق اسلامی را نه به عنوان یک حزب سیاسی، بلکه به عنوان یک مرکز فرهنگی و اسلامی تأسیس کرد تا تعالیم اسلام را به روشی نوین تبیین کند. بعد از شهریور ۱۳۲۰خورشیدی، مارکسیستها به شدت در مشهد فعال بودند تا جایی که حزب توده، استاد را تهدید کرد که اگر با ما همکاری نکنی یا دست از مخالفت با ما برنداری، تو را ترور میکنیم، ولی او تحت تأثیر قرار نگرفت و نترسید، آموزش تعالیم اسلامی را ادامه داد و علیه مارکسیسم و افراطی گریهای چپ مبارزه کرد و کتابهای مختلفی در این زمینه منتشر کرد. یکی از این آثار کتاب «فایده و لزوم دین» است.
دکتر محمدعلی مهدوی راد، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران، ازکسانی است که رابطهای تنگاتنگ با مرحوم استاد شریعتی داشته است. او که متولد سال ۱۳۳۴ سرولایت نیشابور است پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در سال ۱۳۴۸ وارد حوزه علمیه مشهد و مدرسه آیت ا... العظمی میلانی میشود و در آن روزها با استاد محمدتقی شریعتی مأنوس میشود. در این گفتگو به بهانه تالیف اثر مهم «فایده و لزوم دین» و بررسی نقش این اثر در مبارزات ضد مارکسیستها در شهر مشهد پرداخته ایم.
در آن سالها آغاز اوج گیری اندیشههای زنده یاد دکتر علی شریعتی بود، که واکنشهای گوناگونی را در سطح جامعه ایجاد کرده بود و در شهرها مخالفتهایی را برانگیخته بود از جمله؛ در شهر مشهد مقدس. به یاد دارم که در یکی از سالها بیشترین جهت گیری منبرهای مشهد، نقد آرای شریعتی بود، از جمله شیخ محمدرضا نوغانی از وابستگان به رژیم شاهنشاهی و سخنگوی محافل آنچنانی که یک دهه در نوغان و در مسجد امام رضا (ع) بر پایه جزوههای «دکتر چه میگوید» بر ضد دکتر شریعتی سخن میگفت.
ما نیز که در آغازین سالهای طلبگی به سر میبردیم. در همین جریان غالب به اصطلاح «مخالفت با شریعتی» بودیم. روزی در آستانه ورودی یکی از دربهای ورودی مسجد گوهرشاد که در محدودهای اندک یک کتاب فروشی مستقر بود، در کنار صاحب آن، دوست دیرینه ام، ایستاده بودم که جوانی خوش سیما از راه رسید و درباره یکی از آثار دکتر شریعتی پرسید. این بنده در آن روزگاران جوانی با احساس مسئولیت هدایت گری، شروع کردم به نصیحت کردن به آن جوان و تاخت و تاز به شریعتی و آرا و افکار او که هرگز حتی یک کتاب از آن بزرگوار نخوانده بودم.
آن جوان عزیز گویا به فراست دریافت همه گفتههای من با واسطه است، از این رو با نهایت ادب گفت: شما روحانی هستید، باید موضع اصلاح و نصیحت داشته باشید، ولی بهتر است نوشتههای شریعتی را بخوانید و در آنها دقت کنید و به نقد آرای او بپردازید، اشکالی که ندارد هیچ، بسیار هم خوب است. بنده چنان که «افتد و دانی» از خدایش که پنهان نیست چرا از بنده اش پنهان باشد کمابیش شرمنده شدم.
آن بزرگوار در ادامه از آدرس خانه پدر دکتر شریعتی یعنی استاد محمدتقی شریعتی پرسید که با گرانجانی دوست عزیز ما حضرت آقای علیزاده رو به رو شد. باری آن جوان از من نشانی را گرفت و من نیز از او، رفت. پس از آن از آقای علیزاده پرسیدم مگر پدر دکتر در مشهد زندگی میکند، گفت بلی، و این بار در مقابل پرسش من از نشانی منزل استاد گرانجانی نکردند و نشانی دادند و من فردای آن روز به محضر استاد شتافتم «جهانی بنشسته در گوشه ای.» از آن پس هر هفته به محضر آن بزرگوار میرسیدم. استاد در آن روزگار بسیار تکیده و به اصطلاح «بازنشسته» بودند.
استاد شهید مطهری نوشته اند:
«.. نشانهای که از آن همه بی خوابیها و تلاشهای پیگیر و طاقت فرسا باقی مانده است؛ یکی پیری و فرسودگی زودرس استاد شریعتی است که او را حدود ۲۰ سال پیرتر و فرسودهتر نشان میدهد...» استاد با نهایت مهربانی و فروتنی همگان را میپذیرفت و با حوصله به پرسشها گوش و پاسخ میداد.
از استاد شریعتی شنیده بودم که «من در دانش سراها مفت درس میدادم و برای اینکه نفوذ کنم و حرف هایم را بزنم پولی نمیگرفتم؛ زمانی که میشنیدم یکی از دانش آموزها را بردند، قلبم به درد میآمد، اما با خود میگفتم که یک نفر است و مشکل بزرگی نیست، ولی زمانی که خبر بردن یک معلم را میشنیدم، تمام وجودم آتش میگرفت.
شبها با فانوس به در خانه این معلم میرفتم، گاهی در میزدم، اما باز نمیکردند یا همسر آن معلم در را باز میکرد؛ به داخل خانه میرفتم؛ به او میگفتم مگر امام صادق (ع)، امام باقر (ع)، علی بن ابی طالب (ع) و نهج البلاغه چه چیزی کم دارد که تو به سراغ اینها رفته ای؟ سرش را پایین میانداخت و پاسخی نمیداد. هنگامی که افرادی از حزب توده در مقابل استاد شریعتی سخن میگفتند، استاد به آنان کمک میکردند و حتی نکاتی به آنان میآموختند و در پایان سخنان آنان شروع به نقد میکردند؛ رفتار و برخورد ایشان همچون رفتار پیامبر (ص) با افرادی بود که اسلام نیاورده بودند.
سخنرانی استاد شریعتی در سال های مبارزه ملی شدن صنعت نفت
یکی از آثار ارجمند استاد محمدتقی شریعتی مزینانی؛ کتاب «فایده و لزوم دین» است که بازنگری و بازنگاری ۱۸ سخنرانی است در «رادیو» خراسان. روزی در آن روزگاران تحصیل در مشهد، یکی از دوستان به بنده گفتند کتاب «فایده و لزوم دین» استاد شریعتی برای نسل جوان اهل مطالعه بسیار سودمند است و بسیار به سراغ آن میآیند و در بازار نیست، خوب است با هم به محضر استاد برویم و اجازه چاپ دوباره را بگیریم.
پذیرفتم و رفتیم. استاد ابتدا نپذیرفتند و گفتند چه نیازی است؟ عرض کردم استاد در بازار کتاب نیست و ایشان که مورد مراجعه هستند به ویژه به لحاظ جایگاهی که دارند، سرانجام پذیرفتند و فرمودند، من نسخهای ندارم، پس نسخهای بیاورید نگاهی بکنم، من نسخه خودم را که به قطع جیبی بود خدمتشان تقدیم کردم، پس از چند روز رفتم تحویل بگیرم، استاد مواردی را که لحن تند و گزندهای درباره دستگاه حکومت پهلوی داشت به گمان اینکه اجازه نشر نمیدهند، حذف کرده بود.
فهرست کتاب فایده و لزوم دین را تنظیم کردم، خدمت استاد بردم. استاد عنوانها را نگاه میکردند و گویا بر بال خاطره سوار به گذشتهها سفر میکردند که چه سان برای هدایت مردم میجوشیدند و برای پر کشیدن فضائل «آل الله» میکوشیدند، سرشار از هیجان میشدند. یادآوری میکنم که از ۱۸ سخنرانی این مجموعه گفتار دهم، یازدهم درباره علی (ع) است پس از تأملی سر برداشتند و با سوز و گداز گفتند: آقا! من که این همه از مولی و اهل بیت دم میزدم چرا به من این چیزها را میگویند؟! من گفتم: استاد کتاب «خلافت و ولایت» نشانگر عشق شما به مولاست. فرمودند: اینها جزئی از دهها سخنرانی من درباره مولا و ولایت و شخصیت علی (ع) و اهل بیت (ع) است که، چون ضبط نشد هوا رفت. این جمله اخیر را دوبار با حسرت گفتند.
به دلیل ارتباط زیادی که با استاد محمدتقی شریعتی داشتم، ایشان همیشه از علی (ع) با آهنگی خاص با عنوان «مولا» یاد میکرد و عشق عجیبی به علی (ع) داشت. ایشان در مشهد شاید در بیش از ۱۰۰ جلسه سخنرانی درباره امام علی (ع) صحبت کردند. به عنوان نمونه در یکی از سخنرانیهایی که بعد از رحلت ایشان منتشر شد، در یک ماه رمضان سوره مائده را با زاویه نگاهی جدید بررسی کردند.
اینکه سورههای قرآن کریم با ظاهری به ظاهر غیرمنسجم از نظم و نظامی ارگانیک برخوردارند، اکنون سالهای سال است که اندیشه، بیان و بنان عالمان و متفکران را به خود معطوف ساخته است. آن بزرگوار از دیرباز به این نکته توجه داشته اند و در «خلافت و ولایت از دیدگاه قرآن و سنت» بدان اشارهای کرده اند، اما گویا در ادامه تأملات قرآنی و تفسیری به جایگاه روشن تری رسیده اند و برپایه این دیدگاه سوره مائده را تفسیر کرده اند. ایشان سوره مائده را سوره میثاق مینامید و «میثاق ولایت» و بر این باور بودند که موضوع محوری و بنیادین سوره، «میثاق و عهد ولایت» است و همه آیات دیگر بر این محور میچرخند.
نمونه دیگری از سخنرانیهای ایشان با عنوان «علی، شاهد رسالت» در یکی از دبیرستانهای مشهد ایراد شده است. استاد محمدرضا حکیمی نوشته اند: «وقتی که ایشان صحبت میکرد، آدم خیال میکرد از روی نوشتهای میخوانند و این اوج فصاحت و بلاغت ایشان بود.»
استاد شهید مرتضی مطهری در یادکرد آثار استاد شریعتی که آنها را سودمند و ذی قیمت دانسته است، ابتدا از «فایده و لزوم دین» نام میبرد و استاد محمدتقی شریعتی مزینانی، داوری استاد مطهری را درباره این کتاب بدین گونه گزارش کرده است: «. گفتند آقا! من این کتاب «فایده و لزوم دین» را تا این اواخر نخوانده بودم. موفق نشده بودم که آن را مطالعه کنم و اخیراً خواندم. این چقدر کتاب خوبی است. گفتم: مبالغه میکنید و برای دلگرمی ما از این کتاب تعریف میکنید. گفتند نه، بین من و تو که این حرفها نیست، جدا کتاب خوبی است، برای تمام طبقات و من از اول تا آخر را بادقت خواندم و بسیار خوب بود.»
این کتاب ۱۸ سخنرانی دارد و بخش اعظم این سخنرانیها درباره ولایت و جایگاه علی (ع) در دین است. مرحوم استاد مطهری با هم فکری دوستانشان در حسینیه ارشاد تصمیم میگیرند استاد محمدتقی شریعتی را به تهران دعوت کنند. علامه امینی در همان ایام، تهران بودند و روزی به خانه استاد شریعتی میروند و به ایشان میگویند که به دلیل تبلیغات مسمومی که ضد شما شده است، واجب عینی است که کتابی درباره خلافت و ولایت علی (ع) بنویسید. پس از این ماجرا استاد شریعتی تألیف این کتاب را شروع میکنند.