درست حدس زدم، شما خود او هستید؛ کسى که دو روز پیش، روزش بود؛ روز دختر. تخیل مىکنید. تامل مىکنید. بررسى مىکنید. تفکر مىکنید. بعدتر دید مىکنید و سرانجام به نتیجه قریب به یقین مىرسید. باید کار کرد تا خود را ساخت تا زندگى پذیرفتنی را ساخت تا در رفع موانع و در توسعه کشور سهیم بود.
بانوى محترم! شما خود خود او هستید، اگر اهل خردورزى هستید که هستید و مىباید باشید؛ چون انتظار از دانشگاه رفتن و دانشآموختگیتان همین است که همواره در تفکر و تلاش براى ارتقاى زندگى باشید و به همین دلیل، مدارج مختلف تحصیلى را طى کردهاید.
توجه: موضوع این یادداشت، دختران و بانوان فارغالتحصیل و داوطلب کار، اما بیکار هستند و بدیهى است که بانوان دانشگاهنرفتهاى مثل مادران من و شما که درس خواندهاند یا کم خواندهاند یا هیچ نخواندهاند، چقدر اهل فضل و کمال و تدبیر و مدیریت خانه و خانواده بودهاند که حاصل آن، شما و دیگرانى مثل مادران چندین رئیسجمهور و چندین و چند وزیر و دهها نماینده مجلس در ادوار مختلف و صدها نابغه علمى است که مادران ارجمندشان از سواد بیبهره بودهاند.
شما خانم ارجمند دانشگاهرفته که جمعى از شما هوش، حافظه و استعداد غریبى دارید، اما همچنان در جستوجوى کار و اشتغال هستید! کارى که نتیجه آن، همافزایى ظرفیتهاى اجتماعى و خانوادگى است.
همینجا تاکید کنم که هستند برخى آقایان و خانمهایى که در سیکلى معیوب، صاحب مدرک تحصیلى شدهاند، اما سواد تخصصى متناسب با مدرکشان را ندارند، ولی بهجز این عده معدود کمسواد، کاریابى دختران درسخوانده و علاقهمند درواقع غیرممکن شده است. آزردگى و افسردگى و ناامیدى، کمترین آثار کمتوجهى به این دانشآموختگان است.
یادآوری میکنم من به هیچوجه در جایگاه کسى نیستم که افلاطون گفته است؛ «روشنفکر، جریان خردهگیر جامعه است.» نه، من روزنامهنگارى هستم که به خیال خود، کمى تا اندکى استعداد آن را دارم که نکتهها و گفتههاى خوانده و نوشتهشده را مانند یک گزارش خبرىتحلیلى بیان کنم.
مثلا بگویم از جمعیت ۴ میلیونى بیکار کشور، ۹/۳۸ درصد فارغالتحصیل دانشگاهى هستند؛ یعنى تقریبا ۴۰ درصد بیکاران که از این ۴۰ درصد، بالغبر ۷۰ درصد را خانمها تشکیل مىدهند، آنهم در شرایطى که معمولا در یک کار واحد، جایگاه و دریافتى آقایان بیشتر از خانمهاست. چرا؟ چون جامعه مردسالار است؛ چون آقایان، نانآور خانه هستند، اما این دیدگاه را دختران و بانوان این روزگار خیلى جدى نمىگیرند؛ چون واقعیت براى دختران و بانوان تحصیلکرده متاهل یا مجرد با تفاوتهاى جدى با تفکر جامعه و خانواده مردسالار همراه است.
درست حدس زدم؛ شما خود خود او هستید. دختران دانشگاهرفته بسیار کوشا و درسخوانده و باسوادی که در جستوجوى کار، ناامیدتر از ناامیدى هستند؛ چون رفتم گشتم تا ببینم سهم فارغالتحصیلان دختر شاغل یا بیکار دانشگاهى در خراسانشمالى، رضوى و جنوبی چقدر از کل کشور است، ولی نیافتم یعنى گشتم، نبود. عجب! آنچه یافتم، حاکى از آن بود که حاصل حضور نامبارک کرونا در سال گذشته، از دست رفتن ۲ میلیون شغل در کشور بوده است.
پرسش: آیا از ۷ نامزد انتخاباتى ریاستجمهورى، شما شنیدید که درکنار توجه به بحرانها و خردهبحرانها، عنایت و تاکید ویژهاى بر خاستگاه اجتماعى و فرهنگى واقعى زنان جامعه که هسته مرکزى بسیارى از بنبستها و بحرانهاى خرد و کلان اجتماعى هستند، داشته باشند؟ موضوعاتى مثل ازدواج و فرزندآورى در روزگار اکنون که عاملى یکوجهى و مردانه نیست. زنان در روزگار اکنون، مطالبات و انتظارها و توقعات تازهترى درباره ازدواج، فرزندآورى و طلاق دارند.
راست این است که تمرکز و تاکید بر برنامههاى ۷ نامزد بر رضایت خاطر آقایان است، درحالىکه نزدیک ۶۰ درصد پذیرفتهشدگان دانشگاه، دختران هستند که سهم ایشان از برنامهنویسى، کار و خلاقیت و مدیریت و مسئولیت، کمتر از نیمى از آقایان است. آیا، چون مردان بر این باورند که دخترها مظهر صبورى و بردبارى هستند و اگر به جایگاه رفیع مادرى ارتقا یابند بهشت زیر پاى ایشان است، همین منزلت براى آنان کافى است؟ البته چنین است، اما بىگمان نباید با نگاهى کلیشهاى، مناسبات نوین اجتماعى را تحلیل کرد و بر این نکته پاى فشرد که همه دعواى مردان بهخاطر زنان است، درحالىکه خود زنان باهم در صلح و صفا زندگى مىکنند.