تجربه تمدنی بشر به ما میگوید که هرگونه دخل و تصرف و دستکاری در اکوسیستمهای طبیعی بهمنظور بهرهبرداری اقتصادی از منابع طبیعی حاصلی جز تخریب و نابودی محیطزیست و تحمیل خسارات جبرانناپذیر زیستی و اقتصادی بر جوامع انسانی نداشته است. بحث انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی ایران و استان سمنان که این روزها مطرح است، ازجمله همین اقدامات نسنجیده و مخرب محیطزیست است که متأسفانه مسئولان نیز آن را تأیید کردهاند.
طبق قوانین و مقررات کشور، انجام کلیه طرحهای اقتصادی ازجمله پروژههای انتقال آب از فواصل دور منوط به انجام مطالعات پژوهشی بهمنظور ارزیابی اثرات زیستمحیطی پروژههای یادشده است. تحقیقات ادارهکل منابع طبیعی استان مازندران نشان میدهد که طرح انتقال آب خزر به استان سمنان، واجد آثار زیانبار زیستمحیطی برای هر 3منطقه مبدأ، مسیر و مقصد است. بااینوجود، جای تعجب است که دولت همچنان بر انجام آن اصرار میورزد!
بیشتر کارشناسان محیطزیست در جهان نگاه و رویکرد مثبتی به پروژههای انتقال آب ندارند؛ چراکه اینگونه طرحها بهویژه بر محیطزیست حوضه اهداکننده آب تأثیر منفی میگذارند. ازجمله این آثار مخرب میتوان به کاهش آب حوضه اهداکننده و خطر خشک شدن آن، تغییر کیفیت آب در ناحیه مبدأ و خطر نابودی و انقراض آبزیان و گونههای جانوری حوضه مبدأ و حتی آسیبهای اجتماعی و اقتصادی به سبب افزایش مهاجرتهای گسترده انسانی اشاره کرد. همچنین احداث خط لوله انتقال آب و تأسیسات مرتبط با آن نیز مخاطرات خاص خود را دارد. در همین پروژه انتقال آب خزر، بخشی از مسیر خط لوله بهناچار باید از بین جنگلهای مازندران عبور کند که این امر باعث قطع تعداد زیادی از درختان جنگلی میشود و این در حالی است که جنگلهای شمالی ایران که به جنگلهای هیرکانی مشهورند، نهتنها از مهمترین سرمایههای طبیعی ایران، که بهعنوان میراثی جهانی و ثبتشده در یونسکو، از گرانبهاترین سرمایههای طبیعی جهان به شمار میروند.
علاوه بر خطر نابودی درختان، مسئله تخریب زیستبوم گونههای جانوری منطقه نیز مطرح است. آن هم گونههایی که حتی در خطر انقراض قرار گرفتهاند. خطر دیگری که اکوسیستم منطقه را تهدید میکند، کاهش جمعیت و نابودی تدریجی آبزیان دریای خزر است که اتفاقا اهمیت اقتصادی زیادی هم دارند. احداث خط لوله انتقال آب مسلما در روال طبیعی تولیدمثل ماهیهای خزر اختلال جدی ایجاد خواهد کرد؛ چراکه حجم عظیمی از تخمها و لاروهای آبزیان وارد خطوط لوله شده و تلف خواهند شد.
از همه مهمتر اینکه این پروژه روند خشک شدن تدریجی بزرگترین دریاچه جهان را تسریع خواهد کرد و بلایی که چند سال پیش بر سر دریاچه آرال در آسیای مرکزی آمد، بر سر دریاچه خزر نیز نازل خواهد شد. فراموش نکنیم که خشک شدن بخش زیادی از دریاچه ارومیه محصول همین طرحها و پروژههای بهاصطلاح اقتصادی و توسعهای بوده است. سدهای متعددی که بر روی رودهای حوضه آبریز دریاچه ارومیه به قصد مشروب کردن زمینهای زراعی احداث گردید، بخش وسیعی از دریاچه را به شورهزاری تبدیل کرد که حالا تهدیدی جدی برای کشاورزی و مردمان ساکن در این منطقه شده است. دریای خزر نیز در اصل یک دریاچه بسته است و حوضههای آبریز و ورودیهای آب به این دریاچه محدود است؛ بنابراین واضح است که انتقال آب از این حوضه به مناطق دیگر به کاهش حجم آب و خشک شدن آن خواهد انجامید.
نکته دیگر اینکه این طرح حتی به لحاظ اقتصادی هم مقرونبهصرفه نیست؛ چراکه نیازمند احداث تأسیسات عظیم و گرانقیمت است. انتقال آب شور به ناحیه مقصد، یعنی استان سمنان، نیازمند انجام عملیات نمکزدایی و شیرینسازی آب است که بسیار پرهزینه است. ضمن اینکه به سبب پایین بودن ارتفاع دریای خزر، انتقال آب در خط لوله به سمت فلات مرکزی نیازمند عملیات پمپاژ آب به ارتفاع 2300متری است که هزینه سرسامآوری دارد. درمجموع تمامی تجارب داخلی و بینالمللی نشان میدهند که پروژههای انتقال آب بین حوضهای، روشهای صرفا کوتاهمدتی هستند که نهتنها مشکل آب را حل نکردهاند، بلکه بر وخامت اوضاع و بهویژه نابودی محیطزیست افزودهاند. به نظر میرسد مسئولان امر بهجای چنین طرحهایی باید به سراغ روشهای نوین «مدیریت آب» بروند و بحران کمآبی را نه از طریق پروژههای انتقال آب، که از طریق اصلاح الگوی مصرف بهویژه در بخش کشاورزی و آب شرب، ترویج تکنیکهای آبیاری مدرن، مرمت و احیای قناتها، روشهای بازچرخانی آب و جلوگیری از احداث واحدهای صنعتی در نواحی کمآب حلوفصل نمایند. نباید به دست خود یک فاجعه زیستمحیطی دیگر را رقم بزنیم و اجازه دهیم که ماجرای دریاچه ارومیه و خشک شدن تالابهای خوزستان اینبار برای دریای خزر تکرار شود.