پهلوان در راه اصفهان پخش زنده بازی آلمان و فرانسه (۱۸ خرداد ۱۴۰۴) + تماشای آنلاین پیشنهاد عجیب زارع به استقلال جباری دوباره سرمربی استقلال شد | سرمربی خارجی منتفی است؟ جدایی مدافع مشهدی سپاهان تیم ملی شاداب نیست + عکس طارمی، گزینه اصلی جانشینی اوسیمن خداداد عزیزی: حتماً اسپانیا کودک‌گرایی کرده است! تراکتور، مشتری جدی عالیشاه | مذاکرات کاپیتان با پرسپولیس در بن‌بست کارتال - فنرباغچه؛ جدی شد پول آمد، آقاسی استقلالی شد قهرمانی الفتی در پرش خرک قهرمانی آسیا تاریخ و ساعت بازی آلمان و فرانسه | بازی بزرگان در رده‌بندی تاریخ و ساعت بازی اسپانیا و پرتغال | حمله جواهر ماتادور‌ها به تاج‌وتخت رونالدو شروع مسابقات رنکینگ کشوری اسنوکر حمله تند خداداد عزیزی به یحیی گل‌محمدی+ ویدیو| پرسپولیس با دعوا قهرمان شد! عابدینی: در استان خراسان همه تلاش می‌کنند تا ابومسلم را احیا کنیم حمله هواداران استقلال به صفحه شخصی کاریله | حضور مربی برزیلی منتفی شد عمری به باشگاه پرسپولیس رفت شعار هواداران استقلال علیه نظری‌جویباری و محمود بابایی | تجمع گسترده مقابل باشگاه استقلال
سرخط خبرها
پرواز بر فراز آشیانه فاخته

فوتبال؛ مرهم زخم‌های ناسور جهان

  • کد خبر: ۷۴۳۹۴
  • ۲۴ تير ۱۴۰۰ - ۱۱:۲۰
فوتبال؛ مرهم زخم‌های ناسور جهان
امید مافی - روزنامه نگار
۱- فوتبال بهانه بود. آنجا در جهنم «ومبلی»، دنیا روی پای خودش ایستاد و با غزل‌های عاشقانه، مرگ و ماتم و ملال را از یاد برد. جهان مدت‌ها بود دنبال دستاویزی می‌گشت تا از بستر برخیزد، نفسی تازه کند و کمی برای کرونای بی‌دروپیکر رجز بخواند. این‌گونه شد که فوتبال مرهمی بر زخم‌های ناسور گذاشت و کاری کرد که هولیگان‌ها زیر باران شدید آن‌سوی لندن پس از مدت‌ها صدای نفس‌های یکدیگر را بشنوند و دنیای بدون ماسک را تجربه کنند و چه زیبا این لعبت پررمزوراز زندگی را دربر گرفت و به دلواپسی‌ها پایان داد.
 
۲- ساعت شماطه‌دار مردی که در اشک غرقه بود، نمی‌زد، اما خودش از فرط شادی چنان می‌لرزید که دریا‌ها به استواری‌اش حسادت کردند. مانچوی شریف که یک‌تنه آتزوری درهم‌شکسته را بر ستیغ رستگاری رهنمون کرد، پس از فتح قاره، همچون کودکی معصوم مویه کرد و سراغ لالایی‌های مادرش را گرفت تا انتهای قصه با اشک‌های فرمانده‌ای که پرچم‌ها را به رقص درآورد، همراه شود. آخ که لالایی دست‌های مادری که هفت سال پیش سرطان گرفت و مرد، می‌ارزید به تمام آن جام و آن شادی‌هایش!
 
۳- طفلک گفته بود که از دیگ جوشان و عکس‌های دسته‌جمعی و آتش دهان دوآتشه‌ها می‌ترسد. او انگار همه‌چیز را می‌دانست که در پایان یک فیلم دراماتیک نه به جاده‌های پرپیچ و لغزنده پناه برد نه به شاخه‌های انزوا متصل شد. گرت ساوتگیت، فرمانده سه‌شیرها، فینال را در خانه باخت، اما متهورانه در ورزشگاه دور افتخار زد و برای جزیره‌نشینان مغموم دست تکان داد و شریک حسرت پسرانش شد. او جنگید و شکست خورد و با صلابت، فاصله میان نیمکت تا رختکن را طی کرد. این هم درس دیگری از فوتبال بود. درس قد خم نکردن در اوج مصائب و تن دادن به تقدیر. ساوتگیت آن شب می‌خواست به تمام مغلوبان جهان بگوید مرگ پایان کبوتر نیست و می‌توان در اوج استیصال بر فراز آشیانه فاخته پرواز کرد.
 
۴- جام تمام شد، اما تصویر پیرمرد فرتوتی که در گوشه‌ای از ومبلی برای بانویش عاشقانه‌ها را خواند تا مرگ فرزندشان بر اثر کرونا را کمی فراموش کند، محال است از حافظه‌ها پاک شود. جام تمام شد، اما در چمدان هیچ مسافری، اندوه و حرمان یافت نشد. فوتبال کار خودش را کرده بود تا گیتی دمی بیاساید و کافه‌های نیمه‌تعطیل تا صبح پلک نزنند. آنجا در لندن، خیابان چهاردهم، ورزشگاه ومبلی، جنب رؤیا‌های یشمی دوآتشه‌ها، از سایه‌های بی‌نشان هیچ خبری نبود.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->