خودداری برخی مشاوران املاک از ارائه برگه رسمی معامله | قولنامه هست، اما هولوگرام ندارد! به فرد گرمازده آب‌قند و شربت ندهید ذخایر خونی خراسان رضوی رو به کاهش است رئیس سازمان هواشناسی: خشکسالی با بارورسازی ابر‌ها درمان نمی‌شود آیا خبر استعفای رئیس صندوق بازنشستگی کشوری صحت دارد؟ خسارت ۱۴ هزار میلیارد تومانی مصرف دخانیات بر نظام سلامت زمین لرزه ۴ ریشتری در عسلویه بوشهر (۵ مرداد ۱۴۰۴) اهدای عضو بانوی جوان مرگ مغزی در مشهد به ۶ بیمار زندگی دوباره بخشید (۵ مرداد ۱۴۰۴) ویدئو | ورود گرد و خاک شدید به مشهد از سمت جاده کلات (۵ مرداد ۱۴۰۴) رئیس سازمان نظام پرستاری کشور مطرح کرد: کاهش میزان مهاجرت پرستاران | فوق‌العاده خاص روی میز دولت مانده است آمادگی هلال احمر خراسان رضوی برای خدمت‌رسانی در ایام اربعین ضرورت اصلاح جدی ساختار هیئت‌های بدوی و تجدیدنظر تامین اجتماعی در مشهد و خراسان رضوی پیش‌بینی دقیق هواشناسی با برج راداری مشهد بازنشستگان خطاب به مدیرعامل تأمین‌اجتماعی: مگر معوقات بازنشستگان چقدر است که پرداخت آن را چهار ماه عقب انداخته‌اید ورود حدود ۳۰ هزار معلم جدید به مدارس از مهر ۱۴۰۴ | ادامه فعالیت ۴۰ درصد از فرهنگیان بازنشسته کشف محموله بزرگ مواد اولیه ساخت موادمخدر صنعتی توسط پلیس مرزبانی از معوقات حقوق فروردین ۱۴۰۴ بازنشستگان تأمین‌اجتماعی چه خبر؟ مرمت قدیمی‌ترین مدرسه تاریخی کاشمر از ابتدای مرداد ۱۴۰۴ شر مهندس سارق از  سر خودرو‌های مشهد کم شد موزه ملی ملک پس از جنگ ۱۲ روزه بازگشایی شد (۵ مرداد ۱۴۰۴) معاون تربیت‌بدنی آموزش و پرورش: سرانه فضای ورزشی مدارس باید به یک مترمربع برسد جاده هراز مسدود می‌شود + جزئیات بازنشستگان تأمین اجتماعی و مستمری‌بگیران همچنان در انتظار صدور فیش معوقات حقوق فروردین ۱۴۰۴ تخلفات ثبت شده در QRکدهای نصب شده در مدارس پیگیری شدند خدمات غیرحضوری تأمین اجتماعی به معنای تغییر محل مراجعه از شعبه به کارگزاری نیست مدیران مدارس حق ندارند از ثبت‌نام دانش‌آموزان ضعیف امتناع کنند مرحله دوم وام ضروری بازنشستگان کشوری چه زمانی پرداخت می‌شود؟ طراحی بسته ملی بازیابی روانی کودکان پس از جنگ ۱۲ روزه
سرخط خبرها

نگهبان پیر ساختمان

  • کد خبر: ۷۶۴۵۰
  • ۱۳ مرداد ۱۴۰۰ - ۱۱:۵۶
نگهبان پیر ساختمان
محمد امانی - نویسنده

برخی آدم‌ها در محیط زندگی مان، فارغ از وظیفه‌ای که دارند، فقط حضور و بودنشان نوعی انرژی و برکت در خود دارد. نمونه اش آقای همتی، نگهبان مجتمع ساختمانی مان است؛ پیرمردی که سال‌ها ست هر صبح می‌آید و در کانکس نگهبانی می‌نشیند و رادیوی کوچکش را روشن می‌کند.

 

برای خودش چای دم می‌کند و اگر یکی از همسایه‌ها در بیرون آوردن ماشین مشکلی داشته باشد، به او فرمان می‌دهد. همچنین اگر با آن چشم‌های ضعیفش، توانایی تشخیص غریبه‌ای را داشته باشد، جلویش را می‌گیرد و پرس و جو می‌کند. عصر‌ها هم بقچه خالی ناهارش را برمی دارد، کانکس را قفل می‌کند و می‌رود.


هر روز صبح وقتی در آسانسور را باز می‌کنم و اصلا حواسم به اطراف نیست، صدای قبراق و سرشار از انرژی سلام کسی را می‌شنوم. سر که برمی گردانم، آقای همتی را می‌بینم که با دندان‌های مصنوعی یکدست و براقش درحال لبخند زدن و دست تکان دادن است و صبحی را که این گونه آغاز شود، خداوند پر از خوشی و برکت خواهد کرد.


آقای همتی را هیچ وقت فردی نمی‌دیدیم که قادر باشد امنیت یک ساختمان هشت طبقه را برقرار کند. حتی همان روز‌های نخستی که عهده دار حراست از ساختمان بود، تردید‌هایی بین همسایگان وجود داشت برای جانشین کردنش با فردی جوان‌تر که بتواند به سرتاسر ساختمان سرکشی و رفت وآمد‌ها را با دقتی بیشتر کنترل کند.


اما پس از مدتی همه اهالی ساختمان با آن پیرمرد همیشه خندان چنان انس و الفت گرفتند که روزی نبود یکی از همسایه‌ها ناهارش را با او سهیم نباشد یا نمی‌شد که یخچال کوچکش خالی از میوه بماند.


با تمام این حرف‌ها مانند هر حضور دائمی و قطعی، گاهی هم می‌شد که بودنش را نمی‌دیدیم و از اینکه همیشه هست، خاطرمان جمع بود و خیال می‌کردیم همیشه وقت هست که از محبت و لطفش قدردانی کنیم.


روز‌ها گذشتند تا رسید به اردیبهشت امسال و غیبت چندروزه آقای همتی. مدیر ساختمان در جلسه هفتگی اعلام کرد که نگهبان پیر ساختمان به علت درگیر شدن با ویروس کرونا در بیمارستان بستری شده است و گویا حالش هم چندان مساعد نیست.


همان آدم‌هایی که اوایل حضورش قصد داشتند عذرش را بخواهند، حالا بغض کرده بودند و چه بسا اگر شرم حضور دیگران نبود، به خاطر آقای همتی که بر روی تخت بیمارستان افتاده بود و نفس هایش به کندی بالا می‌آمد، زار هم می‌زدند.


با اینکه بیش از ۲۰ سال است رانندگی می‌کنم، همیشه وقتی ماشین را روی دنده عقب می‌گذارم، باید تمام انرژی کاینات به کمکم بیاید تا ماشین را داخل جدول سیمانی نیندازم.


آرنج دستم را روی صندلی بغل می‌گذارم و گردنم را تا آستانه در بر‌ می‌گردانم تا ماشین را با دنده عقب از پارکینگ خارج کنم. همان لحظه چشمم به آقای همتی می‌افتد که عقب ماشین ایستاده است و با آن دندان‌های مصنوعی درخشان اشاره می‌کند که نگران هیچ چیز نباشم و فرمان می‌دهد که بیرون بیایم. از ماشین پیاده می‌شوم و در آغوش می‌گیرمش. در دلم دعا می‌کنم بوی سیگار ارزان آقای همتی، همیشه در این ساختمان بپیچد. آقای همتی برکت ساختمان کهنه‌ای است که در آن زندگی می‌کنیم.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->